نغمه سرای محمد(ص)
سال ها قبل وقتی در کتاب ادبیات دبیرستان خوانده بودم که گوته بسیار متاثر و مرید حافظ بوده است یک علامت تعجب بزرگ مقابل چشمانم گذاشته شد، که چگونه می شود کسی مثل گوته آن هم با آن لطافت روحی و شاعرانگی ، عاشق حافظ باشد اما نفهمد خود حافظ عاشق که و چه بوده است...!
راستش همیشه می گذاشتمش به حساب اینکه گوته زبانش آلمانی بوده و همین طور که ما شاید خیلی از اشعارش را به خوبی یک آلمانی نمی فهمیم او هم اشعار حضرت لسان غیب را مثل ما فارس زبان ها نفهمد...
اما بعد ها فهمیدم که گوته چه عشق سرشاری به اسلام و پیامبر(ص) دارد و اینکه چرا من او را فقط عاشق حافظ می دانستم ایراد انشایی متن تاریخ ادبیات کتاب ادبیات فارسی دبیرستانمان بوده!
در زیر ابتدا معرفی کوتاهی از گوته و چند نمونه از عرض ارادت های او را می آورم و بعد یک شعر از او به نام "نغمه محمد(ص)" که در اصل دیالوگی است میان حضرت فاطمه(س) و حضرت علی(ع)، که در آن گوته به معرفی و بیان زحمات پیامبر(ص) می پردازد و از همین حسن سلیقه ی گوته که دیالوگی میان حضرت فاطمه(س) و حضرت علی(ع) پیرامون حضرت پیامبر(ص) ساخته است می فهمیم که او نه تنها آئین پیامبر(ص) را به خوبی شناخته بلکه از میان گرد و غبار های به پا شده پس از پیامبر(ص) جریان اصیل اسلام را از جریان انحرافی خلافت به خوبی بازشناسی کرده است:

یوهان ولفگانگ گوته (1838-1749) بزرگترین شاعر آلمانی که با آثار فراوان و ارزشمندش در ردیف بزرگترین شاعران جهان قرار گرفته چنان برخورد شگفت انگیز و جالبی با اسلام دارد که شایسته است آن را به شیوه ای علمی و دقیق بررسی کنیم . علاقه گوته به اسلام علاقه ای درونی و خارج از قواعد معمولی است . گوته علاقه اش را به اسلام در مقاطع مختلف زندگی بروز داده است . نخستین جلوه این علاقه و گرایش به دوران جوانی گوته یعنی 23سالگی او بازمی گردد که مدحی بسیار زیبا در وصف پیامبر گرامی اسلام می سراید. در 70سالگی نیز آشکارا بیان می کند ، در این اندیشه است همه شبهای قدر را که قرآن در آن نازل شده است ، شب زنده داری کند و این فاصله زمانی ، یعنی بین 23تا 70سالگی دوره ای طولانی از زندگی گوته را شامل می شود که این شاعر آلمانی به شیوه های مختلف علاقه خود را به اسلام نشان می دهد. گرایش به اسلام در گوته بیش از هر چیز در دیوان شرقی نمود می یابد. این کتاب در کنار اثر بزرگ گوته ، فاوست ، از مهمترین آثار او به شمار می رود . یکی از ابیات شگفت انگیز دیوان ، بیتی است که شاعر در آن گمان این را که مسلمان است ، منتفی نمی داند. مطالعات قرآنی گوته در سال 1772 دستاوردی بزرگ برای او دارد، چراکه او انگیزه می یابد تا به تدوین نمایشنامه محمد بپردازد. اگرچه این نمایشنامه هرگز مجال اجرا نیافت ، اما در بخشی از این نمایشنامه که گوته آن را یادداشت کرده است ، می توان به مفاهیم زیبایی از اسلام و بنیانگذار این دین مبین در نزد گوته برخورد و از این رو بررسی این اثر برای دریافت بهتر رابطه گوته با اسلام بسیار راهگشاست . در این نمایشنامه به نمونه هایی برمی خوریم که دلایل و چگونگی علاقه شخصی گوته را نسبت به اسلام نشان می دهد. در این میان ، دو جلوه نمودی بیشتر دارند: نخست شخصیت حضرت محمد (ص) و دوم تعالیم حیات بخش اسلام که گوته به سبب این دو جلوه ، علاقه ای درونی نسبت به اسلام می یابد.یکی از بخشهای زیبای این نمایشنامه "نغمه محمد"نام دارد. این شعر مکالمه ای میان علی (ع) و فاطمه (س) است . گوته این شعر را بهار سال 1773 می سراید چرا که او تا این زمان کتابهای بسیاری درباره حضرت محمد (ص) مطالعه کرده بود. گوته در این شعر شخصیت بنیانگذار دین اسلام را به مثابه رهبر معنوی بشریت تصویر می کند و برای بیان بهتر موضوع از تمثیل سیلی عظیم و آبی فراوان بهره می جوید، تا بدان وسیله آغاز حرکت او را از نقطه های کوچک تا رسیدن به قدرت معنوی بزرگ بهتر بیان کند.
گوته در بخش دوم نمایشنامه اش درباره پیامبر اسلام از زبان ایشان
شعری شورانگیز در وصف توحیدمی نویسد که به سخنان حضرت ابراهیم خطاب به مشرکین در آیه 76 ازسوره انعام قرآن کریم باز می
گردد.آنجاکه می فرماید: "لا احب الافلین" یعنی غروب شوندگان را دوست
ندارم.
گوته در آن بخش از نمایشنامه اش از زبان رسول گرامی اسلام چنین می سراید:
اى قلب عاشق
خویش رابه سوى آفریدگارت روانه ساز
اینک اى پروردگار من تو را می پرستم
تویى که همگان را دوست دارى و آنان را عاشقى
تویى که خورشید و ماه و ستارگان را آفریدى
و زمین را و آسمان را و هستی را
اما ترجمه ی شعر نغمه محمد(ص)
«نغمه محمد (ص) »
علي(ع):
بنگر بدان چشمه
همان که از کوهساران مي جوشد
چه باطراوت و شاد
و مي تراود به سان چشمان ستارگان، آنگاه که مي درخشند
اين بخش از شعر به نبوت حضرت محمد (ص) اشاره دارد.
گوته در اين بخش پيامبر (ص) را بر فراز کوهي که غار حرا در آن واقع شده است، همچون
چشمه اي توصيف مي کند که از فراز کوهسار جوشيدن مي گيرد و براي هدايت و سيراب
کردن، به پايين سرازير مي شود.
فاطمه(س):
سرشاخه هايش سيراب مي شوند
برخاسته از روحهاي پاک
در ميان صخره ها
در بوته زارها
علي(ع):
به تازگي و طراوت جواني
از فراز مي لغزد
برروي صخره هاي مرمرين
و آنگاه دوباره به سوي آسمان
سرشاد هلهله شادي سر مي دهد.
فاطمه(س):
و از ميان صخره ها و از گذرگاه قله ها
سنگريزه هاي رنگين را
شکار مي کند.
آنچه تاکنون در شعر
آمده است، به آغاز نبوت پيامبر اکرم (ص) و شروع دعوتش به اسلام اشاره دارد. طراوت
و شادابي چشمه اي که مي خواهد جمعيتي را از آنچه دارد، سيراب کند، نگاه پيامبر (ص)
به آسمان و بالا و همچنين حرکتش به سمت دامنه کوه و جمعيت و برگزيدن ياران
ارزشمند، از جمله اشاراتي است که در اين بخش ها به آنها پرداخته شده است.
علي(ع):
و با ورودي پيشواگونه و راهبر
همه چشمه ها را که برادر اويند
با خويش همراه مي سازد
اين قسمت به کامل
کنندگي مذهب اسلام که توسط حضرت محمد (ص) آورده مي شود، اشاره دارد. منظور گوته از
همراهي «همه چشمه ها» و «برادر اويند» همراهي ساير اديان و پيامبران با حضرت محمد
(ص) در روش و هدف است.
فاطمه(س):
و در آن پايين، اعماق دره
در مقدم اين رود گلها مي رويند
و سبزه ها از نفسش حيات مي يابند
علي(ع):
نه ظلمات دره ها بازش مي دارند
و نه گلهاي زيبا
همان گلهايي که به زانوان او پيچيده اند
و با ديدگان خمار و شيفته او را مي ستايند
ناگاه به دشت وارد مي شود
و در گستره بسان رودي مارپيچ در دشت جاري مي شود
فاطمه(س):
و نهرها به امتدادش
مشتاقانه همراه مي شوند
و او اينک به گستره دشت قدم نهاده است
و مي درخشد با تلألوي نقره گون
گوته در شعرش همه
مراحل و مقاطع دعوت رسول اکرم (ص) و راهنمايي اش در ميان مردم را به زبان توصيف و
تشبيه و نماد مي آورد. رود اين شعر، نمادي از پيامبر (ص) است. ظلمات دشمنان و
گلهاي زيبا مادياتند، دشت گستره اجتماعي است و نهرها ياران ايشان هستند.
علي(ع):
و نهرهاي جاري از کوهساران
بانشاط او را مي خوانند
و فرياد برمي آورند
علي(ع) و فاطمه(س):
برادر
برادر، برادرانت را درياب و با خويش برگير
فاطمه(س):
با خويش ببر به درگاه آن پدر پير
ببر به اقيانوس جاودان
ببر بدان محيطي که با دستان گشاده
ما را به انتظار نشسته است
دستانش گشاده منتظرند و ما را مشتاقند
اما چه بي حاصل
علي(ع):
چرا که ما را در کوير خشک
مي بلعند سنگريزه هاي حريص
و آفتاب سوزان از فراز آسمان
خون ما را مي مکد
و تپه اي ناگاه راه را بر ما مي بندد
و از رسيدن به برکه بازمي دارد
برادر!
درياب برادرانت را در اين گستره دشت
فاطمه(س):
درياب برادرانت را
که از کوهساران جاري گشته اند
هر دو:
ببر به سوي پدر، درياب ما را
علي(ع):
همگي راهي شويد!
و اينک اين رود هر لحظه با عظمتي بيشتر
به پيش مي رود و سلاله اي از آبها
تبار او را خواهند ساخت.
و آبها آن رهبر را بر شانه هاي خويش بلند کرده اند
و بر همه امپراتوريها چيره مي شود
و نامش را به سرزمينها مي بخشد
و در مقدم او مدينه ها ساخته مي شوند
فاطمه(س):
شهرها نيز حتي بازش نمي دارند
و نه حتي مناره هايي که بر فرازشان آتش برافروخته اند
و نه قصرهاي مرمرين و نه آثار شکوهمند باستان
بازنمي دارند، قدرتش را و شکوهش را
علي(ع):
و آن رود بزرگ به سان «اطلس» آن قهرمان نمادين
خانه هاي ساخته شده از چوب سدر را
بر بازوان ستبرش حمل مي کند
و هزاران درفش برافراشته بر آسمان
شکوه و قدرت او را به اهتراز درآورده
آن را مي سرايند
و او برادرانش را با خويش برمي گيرد.
فاطمه(س):
و برمي گيرد گنجهايش را و فرزندانش را
هر دو:
به پيشگاه آفريدگاري که منتظر است
و قلبش سرشار از سرور
پايان قطعه شعر گوته
با اعتقاد و ايمان اين شاعر آلماني به معاد و جهان اولي و همچنين يقين وي بر
پيروزي رسالت پيامبر اعظم (ص) همراه است.
جهت مطالعه ی بیشتر می توانید رجوع کنید به:
کتاب نغمه محمد: نگاهی به تاثیرپذیری گوته از شخصیت حضرت محمد (ص)
نوشته ی محمد اخگری
ناشر: دفتر نشر معارف