میلاد با سعادت غنچه نورس حضرت زهرا (س)، ریحانه الحسین(ع)
،حضرت رقیه (س) بر عاشقان مبارک.
داشت آن روز زمین قصه ای از سرمی خواند
قصه ی دیگری از یاس معطر می خواند
رخ مولود چنان با رخ مادر می خواند
که پدر زیر لبی سوره ی کوثر می خواند
خانه غوغا شده ،انگار زمان برگشته
نکند حضرت زهرا(س) به جهان برگشته
زینب(س) آیینه به کف بر لبش این زمزمه است
به خدا خون علی(ع) در رگ این فاطمه(س)است
دختری که نفسش جلوه ی زهرا(س) دارد
پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد
فاطمه(س) پر زده اما برکاتش باقی است
راه باز است ببینید صراطش باقی است
هم خدا هست هم این قوم حیاتش باقی است
حال اگر نیست پیمبر(ص) صلواتش باقی است
کار خورشید به ناخواه درخشندگی است
کار هر لحظه ی این طایفه بخشندگی است
تو که بالای سرت نور امامت داری
جزء این طایفه ای دست کرامت داری
محشری گشته به پا باز قیامت داری
چون که بر دوش ابالفضل(ع) اقامت داری
وقت پرواز تو افلاک به هم می ریزد
تا می آیی به زمین خاک به هم می ریزد
آمدی نازترین یاس معطر باشی
در دل خسته ی ما عاطفه پرور باشی
آمدی چند بهاری گل اکبر باشی
نفسی هم شده همبازی اصغر باشی
باز لبخند بزن عشق خریدار تو است
کاشف الکرب اباالفضل شدن کار تو است
تو که در دلبری ازما مثَل بابایی
اسم بابا که می آری غزل بابایی
چشم بد دور چه شیرین بغل بابایی
ساده،شیرین و صمیمی عسل بابایی
رقیه تنها یک کودک خردسال نیست!رقیه تنها دختر دردانه حسین(ع) نیست؛ رقیه، رمزی از رازهای عاشوراست...
آن هنگام که حسین بن علی (ع) مدینه را به مقصد کوفه برای نجات آنها که نامه نوشته بودند و از ظلم یزید شکوه کردند، ترک کرد و عازم کربلا شد میدانست که تقدیر چگونه رقم خورده است... جبرییل خبر قیامت عاشورا را بهمحمد امین(ص) داده بود و آدم (ع)بر نام حسین و مظلومیتش گریسته بود...
مگر می شود که حسین(ع) نداند که قدم در کدام وادی می نهد و سرنوشت خاندانش چگونه می شود؟
به او فرمان داده شده بود که با زنان و کودکان به این سفر برو که آنها رسولان و پیامبران نهضت تو خواهند شد...
زینب (س) قافله سالار این رسولان بود.
و رقیه(س) نیز پیام آوری برای تمام آنهایی که تاریخ را امروز در غزه تکرار میکنند و رقیهها را بی آنکه بدانند به مسلخ عشق میبرند؛ و چه خیال خامی که رقیهها همیشه بر تارک تاریخ بهترین راویان حماسه و خوناند...
و باید دانست که عاطفه همه عالمیان در کفه ترازوی وجودی رقیه ۳ ساله می شکند چه کرده است رقیه با تاریخ کربلا؟...
حسین(ع) اسطوره تسلیم و بندگی خداوند است در عاشورا
زینب(س) اسطوره صبر است
عباس(ع) نماد شجاعت و وفاداری
و رقیه...؛ مظهر عاطفه و دلبستگی و بندگی در عین کودکی...
چگونه است که کودکی با فهم کودکانه اش اینچنین بی امام بودن را تاب نمی آورد و در پی گمشدهاش جان میسپارد؟
رقیه در پشت پرده حجاب، رازهای نگشوده کربلا را دیده است
قلب کوچکش بدون پدر دیگر قادر به تپیدن نیست
عزاداری و شکوه اش هم در سوگ پدر تاریخ را شرمگین می کند
بابا... عمه ام را زدند!
بابا... ما را بر شتر بی جهاز سوار کردند
بابا... آنها که برایت دعوتنامه فرستادند؛ در کوچه و خیابان بر سر بریده تو هلهله کردند و به ما خندیدند!
حکایت غریبی است؛ حکایت رقیه با سر بریده پدر که فهم بشری از دریافت آن عاجز است؛ داستان دلدادگی و اطاعت محض از ولی زمان است و...
تنها ایستادن بر بلند ترین قله های جلال و صبر و حلم، درس کوچکی است که کودکان حسین(ع) به آیندگان آموختند و رقیه کلید رازهای ناگشوده فرهنگ عاشوراست...