سنگ ریزه؟

یک سنگریزه ، از اسمش پیداست؛

یعنی ریز است ناچیز است

اما همین سنگ اگر در جوراب یا کفشت باشد

تو را از راه رفتن واز حرکت باز میدارد!

بعضی چیزها ریز است ناچیز است؛

اما انسان را از حرکت در راه خدا

و به سمت خوبی ها باز میدارد...

یکی از انها "نامهربانی نسبت به پدر ومادر" است!

هرچند کم باشد و در حد گفتن اف...!

این حرف خداست که فرمود :

لا تقل لهما اف؛ به پدر ومادر خود اف هم نگو!

افسران - سنگریزه ......

گناه من

افسران - گناه ما....

برسد به دست همان دوست خوبمان که خواست

نسخه صوتی مناظره شبهای پیشاور

حتما این مجموعه مناظره واقعی را که جمعا کمتر از دو ساعت است را گوش فرمایید

 (روی هم میشه زمان یک فیلم سینمایی!)1


دریافت نسخه الکترونیکی و جاوا و نسخه صوتی همین کتاب را در لینک زیر می توانید دانلود فرمایید

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=186098

التماس دعای فرج
به امید فراگیری هرچه سریعتر مذهب حقه تشیع در سرتاسر عالم در ذیل پرچم حضرت ولی عصر عج

پروانه وار

در روايت آمده امام مثل كعبه است شما بايد سراغش برويد و گرد آن بچرخيد!! بايد محل رجوعتان باشد. حقيقتا هر قدر دقيق تر شويم ،در مي يابيم داريم زندگي مان را مي كنيم و ظاهرا بي هيچ بي قراري، نياز و شايد ضرورتي نمي بينيم كه به ايشان مراجعه كنيم و ... گردشان پروانه وار بگرديم!

 

همین امروز وضو بساز

 

 

تحولات اخیر در سوریه از منظر حوادث ظهور، اهمیت ویژه­ای دارد و شاید فصل جدیدی از درگیری جبهه تاریخی حق و باطل را رقم بزند. از این رو یادداشتی از اسماعیل شفیعی سروستانی، مدیر موسسه موعود را در زیر می خوانیم:
"طیّ یک‌ سال و نیم گذشته، وقتی جریان حوادث "سوریه" بالا گرفت، بارها، مستقیم و غیرمستقیم در معرض این سؤالات قرار گرفتیم که: آیا ممکن است آنچه در سوریه می‌گذرد، مصداق پیش‌بینی روایت‌ها درباره خروج سفیانی از شام باشد؟
هرچه بر میزان جنایت‌های سلفی‌ها، به عنوان فرزند‌خواندگان ابوسفیان و معاویه نیز افزوده شد، بر این گمان دامن زد؛ به ویژه، وقتی که گردان‌های شمر، حرمله و معاویه و ... از سی و سه کشور دنیا در سوریه، روی حجاج بن یوسف ثقفی را سفید کردند و به رسم سفیانی، شکم زنان را دریدند و کودکان بیگناه را سر بریدند.
همواره در پاسخ سؤال‌کنندگان محترم عرض کرده‌ام: باید منتظر شد. ما هم امید داریم، برآیند وقایع، به اوّلین نشانه حتمیّ ظهور، یعنی خروج سفیانی بیانجامد. شتاب نکنید! امید می‌ورزیم این درد جانکاه که امروز شرق اسلامی را به ستوه آورده، فرزند مبارک موعود را ثمر دهد.
موضوع این مقاله، آنچه ما نشانه رفته‌ایم ـ وقایع سوریه و سفیانی ـ نیست. موضوع مقاله، "خودمان" هستیم.

 

ادامه نوشته

زندگی به سبک امام رضا(ع)

نقطة تحول و تغییر زندگی‌ها کجاست؟
- لحظات تصمیم‌گیری و انتخاب.
تصمیمات کور یا تصمیمات بینا؟
- تصمیمات بینا که با ملاکهای واقعی انجام میشود.
در لحظة تصمیم‌گیری، باید از خود یک سؤال را بپرسیم: خدا، کدام را می‌پسندد؟
میخواهم میهمانی بدهم. طبق رسم خودمان زن و مرد سر یک سفره مینشینند ولی طبق نظر خدا حضور زن و مرد نامحرم بر سر یک سفره پسندیده نیست.
میخواهم بر سر فرزند کوچکم داد بکشم ولی خدا ملایمت را دوست دارد.
میخواهم با دروغ جنس خود را قالب کنم ولی خدا گفتار صدق را توصیه کرده است.
میخواهم با پارتی بازی کار خود را راه بیندازم ولی خدا این را نادرست میداند.
میخواهم به بهانه ابراز قدرت از محبت به خانواده ‏ام دریغ داشته باشم ولی خداوند محبت به آنها را دوست دارد.
میخواهم از قوانین راهنمایی متابعت نکنم ولی خداوند رعایت قانون را واجب میداند.
میخواهم در اداره کم کاری کنم ولی خداوند این را نمیپسندد.
میخواهم هرطور خواستم لباس بپوشم ولی خداوند لباسی را که مروج فرهنگ کفر باشد نمیپذیرد.
میخواهم هرطور که خواستم حجاب داشته باشم ولی خداوند بهترین پوشش را برای من در نظر گرفته است.
میخواهم هرجا که رفتم حرف حرف من باشد ولی خداوند همفکری را می پسندد.
میخواهم در تجملات غرق شوم ولی خداوند تجمل گرایی را دشمن میدارد.
در تمام این موارد انتخاب نظر خدا نشان دهنده وابستگی قلب ما به اوست.
اگر به دنبال این مطلب هستیم قلب خود را به خدا میسپاریم به صورتی که احساس حضور خدا در قلبمان روز به روز بیشتر شود.
در این راه باید همراه آنانی شد که راه را پیموده ‏اند و به خدا رسیده‏ اند.
امام، انسانی است که راه رسیدن به خدا فقط با او ممکن است.
در آستانه ماه ولادت و روز زیارتی امام هشتم، امام مهربانی ها می خواهیم قدمی در این راه با امام همراه شویم.
امام رضا علیه‏ السلام نامه‏ ای به حضرت عبدالعظیم حسنی نوشته و در آن توصیه‏ هایی را برای شیعیان بیان نموده ‏اند. توجه به این روایت ما را در راه زندگی ایمانی کمک خواهد نمود.
به بخشی از این نامه توجه نمایید:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای عبدالعظیم! سلام مرا به دوستانم برسان و به آنان بگو: در دل های خویش برای شیطان راهی نگشایند و آنان را به راستگویی در گفتار و ادای امانت و سکوت پرمعنا و ترک درگیری و جدال در کارهای بیهوده و بی فایده فراخوان و به رسیدگی به اقوام و رفت و آمد با یکدیگر و رابطه گرم و دوستانه با هم دعوت کن، چرا که این کار باعث ربط بیشتر روحی با خدا و من و اولیاء اوست.دوستان ما نباید فرصت های گران بهای زندگی و وقت ارزشمند خود را به دشمنی با یکدیگر تلف کنند.من با خود عهد کرده ام که هر کس مرتکب اینگونه امور شود یا به یکی از دوستانم و رهروانم خشم کند و به او آسیب رساند از خدا بخواهم که او را به سخت ترین کیفر دنیوی مجازات کند و در آخرت نیز اینگونه افراد از زیانکاران خواهند بود.»[۱]
با استفاده از دستورات امام هشتم زندگی ما روز به روز به سمت خدایی بودن پیش میرود.
خداوند توفیق مؤمن بودن را نصیبمان نماید.
[۱] . بحارالأنوار ج : ۷۱ ص : ۲۳۰

اربعین خودسازی 2

 

چهارمین دوره طرح سراسری اربعین خودسازی با مشارکت تمامی اقشار به خصوص جوانان برگزار می گردد. محتوای این دوره با توجه به مطالعات و کارشناسی های صورت گرفته توسط جمعی اساتید بنیاد حضرت مهدی موعود (عج) به شرح زیر می باشد. چهل روز بخشش و چشم پوشی از خطای دیگران، چهل روز روزانه تلاوت دو صفحه قرآن (از ابتدای صفحه 161) و تدبر در آن، چهل روز، هر روز 14 صلوات نثار سلامتی حضرت ولی عصر (عج)

به کسانی که پس از تلاوت هر صفحه، روزانه یک نکته قرآنی ارسال نمایند به قید قرعه کمک جوایز نفیسی اهدا می گردد.

شرکت کنندگان می توانند نکات خود را از طریق سامانه پیامکی و رایانامه ارسال نمایند. 

ثبت نام در این طرح از طریق سامانه پیامکی و رایانامه زیر میسر می باشد که برای این امر نام و نام خانوادگی، آدرس رایانامه و شماره تلفن همراه (جهت اطلاع رسانی محتوای هر دوره)، سن، شهر محل زندگی و دانشگاه محل تحصیل (درصورت دانشجو بودن) خود را به شماره یا رایانامه زیر ارسال فرمایید.

 

شماره پیامکی: 30002558000313

 آدرس رایانامه: Info@Dabirkhane12.com این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

 

هدف از گردآوری این اطلاعات، اطلاع رسانی محتوای دوره های بعدی به شما دوستان ارجمند می باشد.

زمان آغاز اولین دوره طرح اول شهریورماه ۱۳۹۲می باشد ولی لازم به ذکر است زمان آغاز دوره به منزله پایان ثبت نام نمی باشد و علاقمندان می توانند در هر زمانی با ثبت نام به جمع چله نشینان بپیوندند و اربعین خود را آغاز نمایند.

همراهانی که در دوره اول طرح شرکت نموده اند، توجه نمایند که پایان هر دوره به منزله ترک محتوا دوره نمی باشد لذا نگهداری و مداوت بر محتوای اولین دوره را همچنان ادامه دهند تا از ثمرات و نتایج آن به طور مداوم بَهرمند گردند.

 افراد علاقمند در هر زمانی می توانند با ارسال مشخصات خود همراه با دیگران به تقویت نفس خویش بپردازند و با پایان هردوره طرح مراقبت خود را ادامه دهند تا چهل روز را به پایان رسانده و همچنین همگام با دیگران دوره بعدی را آغاز نمایند.

از مزیت های این طرح تبدیل این خصلت ها به عادت در پایان هر اربعین می باشد و امید است هریک از این فضیلت ها در پایان هر اربعین ترک نگردند و به شکل عادت در آمده و ادامه یابند.

 در پایان از پروردگار مهربان می خواهیم تا در این راه خودسازی و مبارزه با نفس ما را ثابت قدم گرداند و ثواب این حرکت جمعی را به عنوان ناقابل ترین وظیفه پیشکش ساحت مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بفرماید.

اینجا عاشقان را به جرم عاشقی می کشند...

ادامه نوشته

در گوشی با اعضای محترم شورای مرکزی

سلام بر همکاران منتظرم

هدیه ایی دارم

که

دوست دارم خوبِ خوب بهش فکر کنیم

ادامه نوشته

به بهانه مستندمان که در حال تولـد است

سال پیش جهاد اقتصادي بود و عرصه‌اي که دوباره همه بايد در کارزار بها و بهانه امتحان پس مي‌داديم؛ سالي که بايد براي اقتصاد مي‌جنگيديم؛ سالي که بايد در دل  تحريم‌ها وارد مي‌شديم؛ سالي که قرار بود منافقان، بازارها را بي‌امنيت کنند؛ سالي که قرار بود دور کشور خندق بکنيم و از محصولات و دست‌رنج خويش، مملکت را اداره کنيم؛ سالي که دزدان، بزرگ‌ترين کلاهبرداري تاريخ ايران را در دل بانک‌ها رقم زدند.

اين شکم‌ها که از مال حرام مي‌ترکند...

اگر کسي ترديدي دارد که حرف خوب بر گوش حرامخوار اثري ندارد، عاشورا را مرور کند. آن روز، زباني گوياتر و دلي پاک‌تر و نفسي پرسوزتر از حسين(ع) نبود؛هيچ‌کس نبود که در حقانيت و حقيقت پور علي(ع) شکي داشته باشد. او سخن مي‌گفت و آن‌ها نمي‌شنيدند؛ اندرز مي‌داد و آن‌ها هلهله مي‌کردند. به کرانه‌ي افق نگريست و ناله زد:... باري حرف حق به گوشتان نمي‌رود؛ چون شکم‌هايتان از حرام پر شده است.

ماجراي تاريخي‌اي که در بانک ... و ... و برخي از بنگاه‌هاي اقتصادي در سال جهاد اقتصادي رخ داد، يک تقارن اتفاقي نبود که از دلِ يک سري تخلّف و شکم‌بارگي عده‌اي حرامخوار به وجود آمده باشد، بلکه بي‌شک رسوايي نفاق در عقبه‌ي امتي بود که به همراهي ولی خدا به جنگ جالوت مي‌رفتند. وسنّت خداست که لشکريان خدا را به نهری مبتلا مي‌کند که در آن اگر بيش از سهم خود بردارند، از امت خدا و از لشکر او خارج مي‌شوند.

در چنين شرايطي اگر خيابان‌هاي شهر و برزن‌هاي ما پر از جوان عريان و برهنه شود، تعجبي نيست. گام اول عرياني هم همان بود؛ مگر نه اين‌كه شيطان براي اولين بار پدر و مادر ما را با دادن لقمه و جرعه‌ي حرام عريان کرد. مگر اين در همه‌ي کتاب‌هاي آسماني تکرار نشد که بفهميم عرياني و برهنگي از آثار وضعي مال حرام است.

تربيت جامعه، از خودگذشتگي و ايثار و بسيار ديگري از شاخص‌‌هاي رفتاري و اخلاقي آن، از گذرگاه اقتصاد مي‌گذرد و تعجبي ندارد که دشمن، تنها راهي که براي مبارزه با ما دارد و روي آن حساب باز کرده است، همين عرصه‌ي خور و خواب باشد. ما را تحريم مي‌کنند و بر آزمندي پير و برناي ما طمع دارند.

شايد در اواخر اين سال، در دل تصاوير رسانه‌اي، حرف‌‌هاي نگفتني زياد ديده باشيم؛ تصاوير همان‌هايي که در کهنسالي هم از سحرگاه جلوي بانک‌ها براي خريد سکه و دلار صف مي‌بندند و عصا به دست و بي‌احتياط بر تورّم و ناامني اقتصادي براي پر شدن جيبشان از پول‌هايي که به قيمت نابودي کشور و ملت فراهم مي‌شود، دل بسته‌اند؛ حال آن‌که ممکن است عمر، اجازه‌ي مصرف اين پولها را به ايشان ندهد.

وچرا در کشوري که آزمندي برخي آدم‌هايش، هر چيزي را مي‌تواند به دو برابر قيمتش تبديل کند، دشمن نبايد به تحريم و جنگ رسانه‌اي با اقتصاد ما اميدوار باشد؟

«استکبار جهانی می خواهد با تحمیل فشارهای تحمل ناپذیر اقتصادی ما را وادار کند که از اعتقاداتمان صرف نظر کنیم.انصافاْ در دنیای امروز اگر هم راهی برای غلبه بر ایمان واعتقاد وجود داشته باشد همین است و لا غیر.»                                                                

شهید آوینی-مقاله ی دیکتاتوری اقتصاد

 

 

 

اعتقاداتمان...

خدا حفظشان کند...

ان شاالله

فقط یک گناه

به اطلاع می رسانم

با تاخیر به اطلاع می رسانم:

رهبر  انقلاب اسلامی عصر دوشنبه مورخ ۱۶ مرداد ماه۱۳۹۱(مصادف با ۱۷ رمضان) با جمعی از دانشجویان و نمایندگان تشكل‌های دانشجوئی در حسینیه امام خمینی(ره) دیدار كردند.

نمی دونم چقدر پیگیر بودید که بدونید انتظارات ایشون از دانشجوها و به طور مخصوصش از ما که عضوی کوچک از یک کانون دانشجویی هستیم چی هست ؟... 

در هر حال؛ ازتون می خوام حتما ادامه مطلب رو مطالعه بفرمایید.

                                                                                  با تشکر


ادامه نوشته

یک سوال!

سلام دوستان!

بی مقدمه میرم سر اصل مطلب....

راستش چند وقته دارم به این فکر میکنم که چی میشه وقتی به ماها میگن توی یه روز و یه ساعت مقرر امتحان داریم؛برای خودمون کلی برنامه ریزی میکنیم و سعی میکنیم تا اونجایی که میشه برنامه های خارج درسی مونو تعطیل کنیم و اکثر وقتمونو برای درس خوندن بذاریم تا در امتحان قبول بشیم اما...

اما وقتی بحث از امتحان ما آدما میشه.... وقتی خبر از یه اتفاق خیلی بزرگ به میان میاد یه اتفاقی که شاید قسم بزرگی از تحققش به قبولی توی همین امتحانایی مربوط میشه که ازمون میگیرن اکثرمون بی تفاوت از کنارش رد میشیم یا شاید به اون صورت جدیش نمیگیریم نه اینکه نخوایم اما انگاری خیلی وقتا نمیشه...

دوستی می گفت چون ما حضرت رو نمی بینیم یه جورایی درک حضورشون هم به مراتب برامون خیلی سختتره...برای همینه که شاید به اون صورت ایشون رو در متن زندگیمون قرار نمیدیم...

نظر تو چیه؟به نظرت حالا که در دوران غیبت به سر میبریم و از نعمت دیدن امام زمان(عج) محرومیم چه جوری و با چه راه حل و راهکار عملی ای میتونیم امام زمانمون رو در تک تک لحظه ها و تک تک کارهامون در نظر بگیریم و به یاد داشته باشیم؟مگه امام صادق(ع) نفرمودند:"هر صبح و شام در انتظار فرج باشید"به نظرت این کار چه جوری محقق میشه؟

....

نمی دونم شاید فکر کنی خیلی دارم کلیشه ای حرف میزنم...نمیدونم شاید....اما ازت خواهش میکنم که به این سوالها پاسخ بدی...کمی فکر کن...فکر کن تا شاید با هم به جوابی به دور از کلیشه برسیم....

یادم نرود  یادت نرود  یادمان نرود که...

حتما می دانی که

هفته ایی دو بار اعمالمان به امام زمان عرضه می شود.

حواست هم که جمع است 

انشاالله .

  تنها یاداوری کوچکی بود برای خودمان 

  خدا کند که رضایم فقط رضای تو باشد  / هوای نفس نباشد همه هوای تو باشد
                                      
 فقط خدا می داند در دفتر امام زمان جز چه کسانی هستیم

راز عشق مصطفی

دیروز که همسر از راز مصطفی ش می گفت 

 از ما خواسته ایی داشت...

دلم ریخت ...

سر به زانو رسیده بود...

می ترسیدم ...

از نتوانستن...

برایمان گفت از قنوت نماز هایش

که دعای فرج بود.

از انتظارش...

وخواسته اش این بود که قنوت نمازمان بوی انتظار دهد

و به نیابت از مصطفی هم بخوانیم

همین...

کتابم را دادم امضا کند ...

امضایش بوی صبر می داد ...صبری جمیل

که تنها از یک منتظر برمی آمد...

کاش من هم منتظر باشم...

که مصطفی ایی دعای فرج بخوانم.

                                                                        حاشیه ایی از دیدار با همسفر شهید مصطفی احمدی روشن

                                                                                                                                  ۱اسفند ۱۳۹۰

در باره ی انتظار اما بسیار تلخ

دستي به روفتن غبار راه، بر خاك مي‌كشيد و دستي به ادب خدمتگزاري بر سينه مي‌نهاد. پايي به سراسيمگي حركت بر مي‌آورد و پايي به احتياط خطر، باز مي‌كشيد. چشمي به مراقبت نظر مي‌بست و چشمي به انتظار گذر مي‌گشود.

جانش همه جانان شده بود و ذكر و فكرش همه يقين و اطمينان به وفاي وعده‌اي كه در آن تخلف نبود. چله‌نشيني سه‌شنبه شب‌هاي سهله راهي بود كه بي‌ترديد به مقصد ديدار منتهي مي‌شد و او، همة وجودش، شمعي بود كه در شعله شوق و انتظار مي‌سوخت.

سه‌شنبه‌ها اما مي‌گذشت و او هنوز در ميان چهره‌ها، آن نگاه لاهوتي را نديده بود و در برق نگاه‌ها، آن آينة آسماني را نمي‌يافت.

سه‌شنبه‌ها مي‌رفت و هنوز در برابر مرگ چشمانش، برق زندگي نمي‌درخشيد و در ميان شام تيره‌اش، خورشيد حيات نمي‌افروخت.

به قامت رهگذران خيره مي‌شد و به قلبي كه تندتر مي‌تپيد، وعده مي‌داد و به سيماي مؤمنان مي‌نگريست و دلي سرد و خسته را به وعدة وصل، گرم مي‌كرد. يعني مي‌شود اين وعده را تخلف باشد؟ يعني ممكن است اين انتظار به نتيجه نرسد؟ يعني مي‌شود نهالي كه با اين سه‌شنبه‌ها، اين آمدن‌ها، اين رفتن‌ها، اين اشك‌ها و اين آه‌ها برافراشته، بي‌ثمر باشد و بار و بري ندهد؟

ادامه نوشته

اطلاعیه و ضروری

40 روز دعا و تضرع برای تعجیل در فرج


[تصویر: 136515.jpg]

در پی شدت گرفتن بحران‏های جهانی و نیز ظلم و ستم فراوان به مسلمانان ـ و بویژه شیعیان در بحرین، عربستان، آذربایجان و پاکستان تعدادی از طلاب حوزه علمیه قم و نیز فعالان سایبری حزب الله، برنامه‏ای تحت عنوان 40 روز دعا و تضرع برای تعجیل در فرج را برنامه‏ریزی کرده‏اند.

این برنامه که از «روایات 40 روز گریه بنی اسرائیل برای فرج و نجات از دست فرعون» الگو گرفته است، از روز اول ذوالحجه آغاز و تا روز عاشورای امسال ادامه خواهد داشت و می‏تواند به شکل فردی و یا در هیأت‏های مذهبی انجام شود.

متن بیانیه این طلاب به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم انا نشکو الیک...

ضجه جهانی برای نجات
بیا دمی بنشین زارزار گریه کنیم

بیاکه که ازغم هجران یارگریه کنیم

زسوز ناله بلبل بهار می‏آید

بیا برای فراق بهار گریه کنیم

به ندبه امت موسی گرفت حاجت خویش

یک اربعین بنشین تا هزار گریه کنیم

امام صادق علیه السلام فرمودند: «فلما طال علی بنی اسرائیل العذاب ضجوا و بکوا الی الله اربعین صباحاً فاوحی الله الی موسی و هارون یخلصهم من فرعون فحطّ عنهم سبعین و مأه سنة، هکذا انتم لو فعلتم لفرج الله عنا، فاما اذ لم تکونو فان الامر ینتهی الی منتهاه» ؛ یعنی: «زمانی که عذاب بنی اسرائیل طول کشید، آنان ضجه زدند و چهل صبح به درگاه خدا گریستند و ضجه کردند. پس خداوند پس 170سال در فرج آنان تعجیل کرد و به موسی و هارون وحی نمود که آنان را از فرعون خلاصی بخشند. هم چنین شما اگر چنین کنید، خداوند فرج ما را می رساند و اگر مانند آنان نباشید، امر ظهور به انتهای زمان معین خود می‏رسد». (تفسیر عیاشی جلد 2 صفحه 154)

بنا بر این دستور، 40 روز ضجه و گریه جهانی به درگاه خداوند می‏کنیم تا در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تعجیل فرماید. برای وحدت رویه و از آنجا که دعای جمعی اثر بیشتری دارد و در این روایت هم به آن تصریح شده است زمان این 40 روز از اول ذی الحجه تا روز عاشورا پیشنهاد می‏گردد.

پس بیایید همناله با شیعیان جهان ـ بویژه در بحرین، عراق، عربستان، یمن، پاکستان، هندوستان، آذربایجان، سوریه و لبنان ـ با توجه به طول هجران و غیبت مولایمان و شدت اضطرار خلق به سوی منجی الهی، به صورت فردی، خانوادگی و هیئتی دست نیاز به سوی خداوند مجیب و قریب و مهربان برداریم.

از اعمالی که می‏توان در این 40 صبح تضرع انجام داد "دعای فرج (عظم البلاء)"، "زیارت عاشورا"، "دعای علقمه"، "دعای عهد"، "دعای ندبه" و نیز "روضه امام حسین علیه السلام" است.


با التماس دعای فرج

دغدغه

 

 

خیلی وقته که به یه جمله است فک میکنم ...

یعنی میدونی چیه هم به جمله هم به معنیش هم به شخصی که اونو گفته !!!

خیلی برام عجیبه؟؟؟

اصلا این جمله  یه جور دغدغه شده برام  ... چه جوری بگم آخه ... شکلکهای مژی جوووووونg

اصلا بیا خودت بخونش و خواهشا بهش خووووووووووووووووووووووب فک کن!!!

کاش برای تو هم دغدغه بشه!!!

عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید.

بابا بزرگ و...

بازم صدای بابابزرگ بود که از خواب بیدارش کرد .

چند سالی می شد که این صدا براش یه مفهوم دیگه پیدا کرده بود. از وقتی که بی خیال شب زنده داریای سریالی شده بود!!!

بابابزرگ خیلی وقت بود که بیدار شده بود چون شبا زودتر می خوابید وزودتر هم بیدار می شد که نماز شبشو بخونه و بعدشم یک جز قرآنش رو با صدای دلنشین همیشگیش زمزمه می کرد. ۱۰ آیه ی آخر هر جز رو بابابزرگ بلند می خوند تا همه ی اهل خونه کم کم بیدار بشن ونماز صبح هیچکدوم قضا نشه. نمی دونست که چرا نباید نماز صبحش قضا بشه همون نوه رو میگم.اما الان دیگه میدونست

 نمی دونست چرا بابابزرگ میتونه از این همه سریالای قشن مشن به راحتی بگذره و زودی بخوابه .اما الان دیگه میدونست

نمی دونست چرا بابابزرگ همیشه سحرا زود بیدار میشه.اما الان دیگه میدونست

نمیدونست چرا همیشه بابابزرگ دعای فرج رو اول از هر دعایی می خوند.اما الان دیگه می دونست

 الان میدونست اما دیگه نه از صوت قرآن تو دل سحر خبری بود نه از ۱۰ آیه ی آخر هر جز نه از دعای فرج ونه حتی از ...

منم نمی دونستم اما اون بهم گفت که چرا بابابزرگش همیشه سحرا بیدار بود!!!

کتابو باز کرد گذاشت جلوم گفت بخون منم اینا رو خوندم

منم برات می ذارم که یه وقتی تو هم سحرا خدای نکرده ...

سحر خیز باشید که برکت در سحرخیزی است

امام علی(ع)**غررالحکم ج۳ ص۲۶۴

منتظر منم نمی دونستم های بعدی وایمیسین؟؟؟؟

نکته ایی مهم در خود سازی

پسرم ! برای ماها که از قافله ی ((ابرار )) عقب هستیم یک نکته دلپذیر است و آن چیزی است که به نظر من شاید در ساختن انسانی که در صدد خود سازی است مفید می باشد.

باید توجه کنیم که منشاً خوش آمد ما از مدح و ثناها و بد آمدنمان از انتقادها وشایعه افکنی ها حب نفس است که بزرگترین دام ابلیس لعین است . ماها میل داریم که دیگران ثناگوی ما باشند گرچه برای افعال ما شایسته و خوبی های خیالی را صد چندان جلوه دهند و درهای انتقاد -گرچه به حق - برای ما بسته باشد یا به صورت ثنا گویی در آید.

از عیب جویی ها نه برای آنکه به ناحق است افسرده می شویم و از مدحت وثناها نه برای آنکه به حق است فرحناک می گردیم .

اگر بخواهی صحّت این امر را دریابی اگر امری که از تو صادر می شود عین آن یا بهتر و والاتر از آن از دیگری خصوصاً آن ها که همپالکی(هم ردیف) تو هستند صادر شود و مداحان به مدح او برخیزند برای تو ناگوار باشد وبالاتر آنکه اگر عیوب او را به صورت مداحی در آورند و تو از این امر ناراحت شوی در این صورت بدان که دست شیطان و نفس بدتر از او در کار است.(از نامه ی امام خمینی به فرزندشان مورخ ۲۶/۴/۱۳۶۳)

بخش عفونی بیمارستان(1)

سلام دوستهای سنایی!

پس از یه مدت دوری از محیط بیمارستان و طب مهدوی تصمیم گرفتیم اینبار با یه انرژی بیشتر بریم سراغ یه بخش دیگه از بخشهای بیمارستانمون یعنی بخش عفونی بیمارستان کانون مهدویت سنا.توی این بخش دوست داریم در کنار هم با یه سری از ویروسها و باکتریهایی که تو زمان غیبت امام زمان(عج) ممکنه گریبانگیرمون بشن آشنا بشیم و سعی کنیم راههای مبارزه با اونها رو یاد بگیریم یادمون نره مبارزه با این ویروسها به نوعی یه وظیفه است.یه وظیفه از سلسله وظایف ما به عنوان یه منتظر.  

اما اين بار میخوایم از یه بيماري مُسري خطرناكي صحبت ‌كنيم كه خطر همه‌گير شدن اون واقعا جّديه. مشكل اساسي كه در مورد اين بيماري وجود داره اینه كه ممكنه فرد حامل ويروس حتي تا زمان مرگ از اون بي‌خبر باشه و بدون اینکه بدونه، روح معنوي خودشو به كام مرگ کشونده و در عين حال فكر میکنه در سلامتي كامل هم به سر مي‌بره و به زعم خودش واكسن‌هاي خودشو به موقع زده و از انواع ويتامين‌ها هم استفاده كرده!!!

«دلمردگي»، همون ویروسیه که امروز میخوایم در موردش صحبت کنیم.

سیر بیماری

در مراحل اوليه، فرد از اصلاح جامعه نااميد مي‌شه و اونو وظيفه افراد يا گروههاي خاص مذهبي مي‌دونه و در مراحل پيشرفته، ممكنه اونقدر از وضعيت فساد جامعه دچار يأس بشه كه هرگونه حركت و فعاليت ولو از سوي ديگران را بي‌اثر و نوعي ساده لوحي تلقي كنه. اما در مراحل حاد كه حتماً فرد بايد در بخش مراقبت‌هاي ويژه فكري بستري بشه؛ بيمار دچار اين توهم مي‌شه، كه در وضعيت خاص آخرالزمان گناهان و مفاسد اجتماعي امري عادي و طبيعي حساب مي‌شن. متأسفانه براساس گزارش‌هايي كه رسيده است، تعدادي از كسایي كه به اين مرحله رسيده اند، با وجود شركت در جلسات مذهبي و انجام عبادت‌هاي روزمرّه، بدون هيچ‌گونه احساس ناراحتي، وارد جو آلوده جامعه شده و تحت عنوان «به روز شدن» به ارتكاب يا حتي ترويج گناهان كشيده شده‌اند و گاهي تا آخر عمر با اين ويروس همزيستي مسالمت‌آميز دارن.

ساختار اين ويروس به شكل مثلث، داراي سه ضلع توجيه، تنبلي و ترس است.

ادامه نوشته

بیایید از اول شروع کنیم!

بسم رب المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

عهد از شما,راهکار از بالا!

خیلی وقت بود که میخواستم  از یک خاطره ی جاری!(چرا که این تنها یک خاطره نیست بلکه چیزیه که باید الان تو زندگیمون در حال عمل بهش باشیم) براتون مطلب بنویسم که خُب نمی شد! تا امروز که مصادف شد با شب میلاد خانوم حضرت زهرا(سلام الله علیها),بزرگ بانویی که مولا و سرورمان حضرت مهدی موعود(عج) از ایشان به عنوان اسوه و الگویی نیکو یاد می کنند.

اگر یادتون باشه اسفند ماه سالی که گذشت،در سالروز آغاز امامت امام مهدی(عج)با مولا و سرورمون عهدهایی بستیم و قرار شد تا اون تکه کاغذها با دست خط خودمون،بشه  قول و قرار ما با امام حی و حاضر زمانمون.وامروز شب میلاد خانوم حضرت زهرا (سلام الله علیها ) رو حسن مطلعی قرار میدیم برای تذکری از قول و قرارهایی که اون روز بستیم.از اونجاییکه امام علی (علیه السلام) می فرمایند:
درستى دوستى از گرامى داشتن عهد و پيمان است (چون دوستى نيز پيمانى است و بايد آن را گرامى داشت).
(۱)پس ما هم اگر مدعی دوستی با مولایمان هستیم بایستی در وفای به عهدمان کوشا باشیم.

پس بیایید امروز با اولین درس وارد تکلیفها و سرمقهای دفتر انتظارمون بشیم.

اولین عهد رو با موضوعی آغاز می کنیم که کوتاهی در اون شیطان رو با سالها عبادت از درگاه  احدیت راند...

عهد اول :پرهیز ازغرور و تکبر

+ ابتدای خلقت انسان...

 {قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قَالَ أَنَاْ خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ}[اعراف:12]

در این آیه خداوندَابلیس را به خاطر سرکشی اش مواخذه می کند.خدابه ابلیس فرمود چه چیز مانع سجده تو به آدم شد وقتی به تو  فرمان دادم؟گفت:من از او بهترم،مرا از آتش آفریده ای و اورا از خاک.از جواب ابلیس معلوم می شود که علت اصلی نافرمانی و عدم سجده اش بر انسان تکبر ورزیدن او ست زیرا گفت"من" و به ذات خود تکیه کرد و برای خویش وجودی مستقل از خدا دید.در واقع چون بر خدا تکبر ورزید و جدای از خدا برای خود ارزشی قایل شد به این فکر افتاد که از آدم بهتر است و برای توجیه بهتر بودنش به این متوسل شد که من از آتشم و آدم از خاک .و چون آتش بر خاک برتری دارد پس من از او بهترم درحالیکه ابلیس به خوبی می دانست که امتیاز ادم بخاطر روح الهی است که در او دمیده شده .از نظر قرآن هیچ یک از موجودات حسب ذات خود بر دیگران برتری ندارد مگر به میزانی که از عنایت الهی برخوردار می شود پس دلیلی بر  برتری آتش نسبت به خاک وجود ندارد.

امتناع شیطان از سجده یک گناه عادی نبود بلکه وقتی گفت "من از او بهترم"در واقع به حکمت و عدالت خدا تکبر ورزید.اینجاست که می بینیم ابلیس با تکبرش نه تنها اوج نگرفت که به خواری و پستی ابدی دچار شد چرا که در ادامه ی ماجرا تنزل شیطان بهصراحت بیان شده است.(۲)

حال یک سوال: "آیا شیطان از پذیرش ولایت ذات احدیت سرپیچی نکرد...؟"آیا تکبر مانع ولایت پذیری شیطان نبود...؟

 

ادامه نوشته

ارتفاع پست

شهر در تاریکی و ظلمت فرو رفته و قیل و قال مردمی که در کور سوی شمع ها و مشعل ها در اطراف موسی(ع) گرد آمده بودند به گوش می رسید:

ـ ای پیامبر خدا ماه کجاست چه بر سرش آمده؟

ـ ای موسی تا کی در تاریکی و سیاهی زندگی کنیم؟! زودتر فکری بکن تا ماه از نو نمایان شده و همه جا روشن گردد.

ـ کاش از خداوند حکمت این واقعه را سوال می کردی چگونه می شود این همه شب ماه بر نیاید و سیاهی بر همه جا مستولی باشد.

موسی(ع) با وقار و متین ندا داد: جای نگرانی نیست، خداوند راز این شب  طولانی و صبح نا پیدا را برای من بازگو نموده است. اکنون آرام بگیرید تا شما را از اسرار آن باخبر سازم. این ماه گرفتگی دلیلی جز معطل ماندن پیکر یوسف پیامبر(ع) نیست باید آن را به آرامگاه اصلیش در شام منتقل کرد تا مهتاب از نو بر عالم رخ نماید.

- ای موسی باز این چه سخنی است که بیان می کنی ماه آسمان را چه به تابوت یوسف !؟

خرده گیران بهانه ای دیگر برای عیبجویی و اعتراض به چنگ آورده بودند و تمسخر و سرزنش هایشان پایان نداشت. یاران موسی و دین باوران اما همچنان کنار پیامبر خود مانده و گوش به فرمانش سپردند.

ادامه نوشته

ساده اما...

بی مقدمه...!

پدر چهار تا بچه آن‌ها را گذاشت توی اتاق و گفت" این‌جا‌ها را مرتب کنید تا من برگردم". می‌خواست ببیند کی چه کار می‌کند. خودش هم رفت پشت پرده. از آن‌جا نگاه می‌کرد می‌دید کی چه می‌کند، می‌نوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند برای خودش.

یکی از بچه‌ها که گیج بود یادش رفت.  سرش گرم شد به بازی و خوراکی و این‌ها. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید.

یکی از بچه‌ها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمی‌گذارم کسی این‌جا را مرتب کند.

یکی که خنگ بود، وحشت گرفتش،ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمی‌گذارد جمع کنیم، مرتب کنیم.

اما آنکه زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب می‌کرد همه‌جا را. می‌دانست آقاش دارد توی کاغذ می‌نویسد، بعد می‌رود چیز خوب برایش می‌آورد. هی نگاه می‌کرد سمت پرده و می‌خندید. دلش هم تنگ نمی‌شد،می‌دانست که هم ‌این‌جا است. توی دلش هم گاهی می‌گفت اگر یک دقیقه دیر‌تر بیاید باز من کارهای بهتر می‌کنم.

آخرش آن بچه‌ شرور همه جا را ریخت به همدیگر. هی می‌ریخت به هم، هی می‌دید این دارد می‌خندد. خوشحال است، ناراحت نمی‌شود. وقتی همه جا را ریخت به هم، همه چیز که آشفته شد، آن وقت آقا جان آمد. ما که خنگ بودیم، گریه کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد. او که زرنگ بود و خندیده بود، کلی چیز گیرش آمد. زرنگ باش، خنگ نباش!! گیج نباش. شرور که نیستی الحمدلله. گیج و خنگ هم نباش. زرنگ باش، نگاه کن پشت پرده رد تنش را ببین و بخند و کار خوب کن خانه را مرتب کن.

حاج محمد اسماعیل دولابی


یک خبر!

با سلام،به اطلاعتون میرسونم که به همت یکی از دوستان خوب سنا،لینک جلسات "سلسله همایشهای زیر چتر شیطان" تهیه و پرداخته شد که علاقمندان میتوانند با کلیک روی لینک زیر  دانلود بفرمایند.ضمنا لینکها در صفحه ای جداگانه در قسمت پیوندهای وبلاگ هم قرار داده شده.

http://mahdaviat-sana.blogfa.com/page/downloads.aspx

راهیان نور

شمع زمان آرام آرام می سوزد، پروانه دلهایشان بی پروا، به سوي شعله پر می کشند، نیم سوخته بازمی گردند، لحظات سرکشی درد را در خلسه اشتیاق حس نمی کنند، لبخندزنان بازمی گردند، جذبه شعله آرامشان نمی گذارد، حلاوت نور، جانشان را بیقرار ساخته و در تلاطم مقصد سوزان خویش سر از پا نمی شناسند، شوق وصل سراسیمه شان کرده، و لحظه هاي سکون برایشان معناندارد، دلخوشی شان، نور، رفتن و رسیدن است. مرگ بازیچه لبخند وصالشان شده است. در برابر بیکران عشقشان، چه حقیر جلوه می کند. بال و پرشان که می سوزد می گویند: تعلق شان کمتر شده و سبک تر به سوي "او" پر می کشند. سیاهی طعنه ها درآینه دلشان ذره اي کدورت نمی نشاند، حرارت وجودشان هر لکه اي را می سوزاند.

انتظارِ بی غل و غش شان، همه را به شک می اندازند که اینها معطل چه هستند؟ چرا حیرت زده و سرگردان شهر به شهر و کو به کو می چرخند و می روند؟ انگار با کوه و دشت و دره آشناترند تا برجهاي برآمده بر شهرها، گلها را آنها بهتر می شناسند تا نورکاذب دکان هاي اخلاق فروش را.

شمیم شوق شان تنها حسنه اي است که ملائک در پایان روشنی روز با خود برمی دارند و تا ملکوت مهر الهی می برند.شبها نسیم مناجاتشان، زمین و زمان را به وجد می آورد و موج محبت الهی را در خاك و فضا می افشاند و زمین از این شوق میدرخشد و چشم نواز ملکوتیان در هفت آسمان می شود.

کلامی اگر می گویند طعم و طراوت سیب رسیده معرفت را دارد که تازه از شاخه الهام چیده باشی. هرگز جز به شیطان نه نگفته اند آرزوهایشان در همان لحظه پروازشان خلاصه می شود.

کافی است عطر گذر یار مشام جانشان را اندکی نوازش دهد، از شدت شوق نزدیک است قالب تهی کنند، جان شان را اگر همان دم به بهاي آن شمیم بخواهی، بی اندك تعللی به تو می بخشند.

صبرشان عجیب است، سوخته اند و ساخته اند از سیلی روزگار لحظه اي در امان نیستند اما هنگام حضور، اختیار را از کف میدهند و مدهوش و مشعوف، زانوي ادب بر زمین می زنند.

آزمونهایشان از همه سخت تر و ابتلایشان از همه بیشتر است. بلایی اگر نازل شود اول از غربال غربت آنها می گذرد و عقوبتی اگر قرار باشد که آوار دل مردم شود ابتدا در منشور وجودشان، پخش و پراکنده و مکسر می شود آنگاه به دیگران می رسد.فهم شان آنقدر قوي است که دنیا و مافیها را رها کرده اند و مرام و مسلکی جز انتظار ندارند.

رضایت شان در گمنامی است شهرت را بلاي جان خویش می دانند و مقام و موقعیت و قدرت را سه طلاقه کرده و خیال خود را راحت کرده اند.خیانت در خیالشان لانه نمی سازد و بی وفایی در سینه شان مأمنی ندارد . فوز عظیم شان این است که در دفتر دوشنبه و پنجشنبه آقایشان شرح مفصلی از گناهان شان ننوشته باشند و اگر ثوابی هم ثبت شده، صفاي دل یارشان اصلا به یاد نمی آورند.

فرقان عجیبی دارند، فرق میان بد و خوب را در تاریکترین لحظات به خوبی تشخیص می دهند و به نور چراغ تقوایشان همه چیز را روشن و واضح می بینند.به قعر دره هر زحمتی می افتند که فریب شیرینی هر شبه و حرامی را نخورند.

روز را به گلهاي شکر به درگاه "او" می آرایند تا مگر شب از آغوش نور و نیایش اش محروم نگردند.

عالم محضر مولایشان است، لبخند دلربایش را به کدورت هیچ گناهی که هیچ، به گرد هیچ ترك اولایی هم نمی آلایند.

در اردوگاهشان به تعداد 313 نفرند یا ده هزار نفر، یا راه افتاده اند که به اردوگاه برسند.

محمود زهرتی

برگرفته از خطبه همام نهج البلاغه

دفترچه انتظار،برگ 1

ای روح دعا سلام مهدی جان! ۱۱۰۰ و اندی بهار وخزان گذشت ونیامدی سالهاست نگاهم پشت پنجره ای که متعلق به فرداست قاب گردیده وگرد وغبار هجران برآن سایه افکنده.عمری است که برای آمدنت بی قرارم یابن الزهرا،ببین از فراقت سخت بارانیم ببین ثانیه ها چگونه از هجر تو بغض کرده وبه هق هق افتاده اند.

آقا جان!حیف نیست ماه شب چهادره پشت ابرهای تیره وپاره پاره پنهان بماند،حیف نیست دیده را شوق وصال باشد ولی فروغ دیده نباشد.بیا وقرار دل بیقرارم شو بیا وصداقت آینه را به زلال آبی نگاهت پیوند بزن بیا تا سر به دامانت بگذارم وعقده های چندین ساله ام را باز کنم تو که معنای سبز لحظه هایی بیا تو که ترنم الطاف حق تعالی بیا بیا که از هجرت چون اسپندی بر آتشم.

یوسف فاطمه!کی طنین دلنواز انا بقیه الله تو از کعبه مقصود جانها را معطر می نماید کی کعبه به خود می بالد وزمین بر قامت دلربایت طواف عشق می گزارد وجان در سعی وصفای نگاه تو محرم می شود ومناسک حج وقربان را بجای می آورد برای آمدنت تمام دلهای عشاق دنیا را به ضریح چشمهای قشنگ وعباس گونه ات گره زده ایم ودر مراسم اعتکاف شبهای فراق برای گرفتن حاجتمان دست به دعا برداشته ایم آقا جان برای آن لحظه که سبز پوش با پرچم یالثارات الحسین در انتهای افق غباری بپا می شود وتو با ذوالفقار حیدر وسوار بر اسب سفید قصه ها می آیی لحظه ها را بدست باد می سپارم.

بگذار صادقانه بگویم که کهانسالترین آرزوی دلم آرزوی وصال توست!آرزویی که برای بدست آوردنش تمام کلافهای عمرم را به بازار معشوق فروشان برده ام وخودم را در جرگه خریداران یوسف زهرا(س) قرار داده ام

کاش می شد واژه ها را شست وانتظارراتفسیر کرد ولی افسوس...

میدانی مرز انتظار کجاست!؟آنجا که قطره اشک منتظری سدی از دلواپسی ساخته وقطره قطره انتظار را ذخیره می کند،آنجا که وجودش چون جرعه ای آب از تشنه ای رفع عطش می کند آنگاه که می فرماید اگر شیعیان ما مرا به اندازه قطره ای آب بخواهند هر لحظه ظهور من نزدیکتر می شد.حس می کنم نزدیکی آنقدر نزدیک که با آمدن یک نسیم تو را احساس کرد وبوییدخوب می دانم که آخر دل سنگ وطلسم نحس قصه را می شکنی وآنگاه زمان وصل وجان نثاری می رسد.

پس بیا از پس کوچه های انتظار ،بیا که شعرهایم بی قافیه مانده اند،بیا که با آمدنت گم میشود در تبسم تو بغض چندین ساله ام،بیا که غزلهایم مضمون ندارند ومثنوی عشق نا تمام است

کاش میدانستم که کجا وکی دلها به ظهور تو آرام خواهند گرفت...

 

*******************************************************************

اخبار پزشکی

واکسن مقابله با امراض نفسانی هم کشف شد.

مشروح خبر را در ادامه مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

ویژگی های منتظرین

«العارف منكم هذا الأمر المنتظر له ........... كمن جاهد.»

     «از ميان شما هركس كه اين امر را بشناسد و در انتظار آن باشد، بمنزله جهادگران است.»


     و نيز از اين روست كه امام سجاد(عليه السلام) اعتقاد به امامت را پيش از انتظار بيان مى دارد:

     «اِنّ اهلَ زمان غيبته القائلون بامامته، المنتظرون لظهوره، فضل اهل كل زمان»

     «همانا مردم دوران غيبت امام زمان(عليه السلام)كه به امامت و پيشوائى او معتقد باشند و در انتظار ظهورش بسر برند، برتر از مردم هردوران ديگرند.»


ادامه نوشته

انتظار...

به نام خدایی که مهدی (عج) منتظَر را آفرید تا طعم انتظار را چشیده باشیم...

               خلاصه مطالب جلسات مجمع عمومی سنا

موضوع :انتظار 

  تاریخ:۱۳۸۸.۸.۱۶       

    اینبار به همت کارگروه اجرایی

انتظار

برای اینکه بتوانیم منتظران حضرت باشیم باید مفهوم انتظار حقیقی را بدانیم پس در نشست هایمان برآنیم تا گوشه ای از تکالیف و وظایف منتظران را بررسی و تحلیل کنیم.و اما انتظار....

۱.مفهوم انتظار

انتظار: ديده به راه دوختن است،  لحظه شمارى كردن براى ديدار كسى يا انجام واقعه اى است،

  به اميد كسى يا چيزى ماندن ،  چشم داشتن و توقّع كارى يا حادثه اى ،

  نگران شخص عزيزى يا امر مهمّى بودن است.

انتظار با خود مفاهیم اميدوارى، چشم به راهى، آمادگى، نگرانى، چشم داشت و درنگ را دارد.

امّا انتظار مهدى(ع) : همه اين ها و فراتر از اين هاست.

انتظار مهدى(ع): ايمان به «غيب» اقرار به «ولايت» و باورداشت حق حاكميت «قرآن» است.

                عصاره «يقين»، چكيده «تقوى» و خلاصه «عمل صالح» است.

                عشق به «زيبايى ها»، التزام به «خوبى ها» و شوق به «كمالات» است.

                «تلاش» براى «يافتن»، «مقاومت» براى «رسيدن» و «جهاد» براى «ساختن» است.

انتظار مهدى(ع) : روايت «اشتياق»، حديث «جستجو» و قصّه «وصل» است.

انتظار مهدى(ع) : اقتداى به او، بيعت با او، و سرسپارى به فرمان اوست. رمز پايدارى، سرّ استقامت و راز جانبازى در راه اوست.

انتظار مهدى(عليه السلام) : «عامل رشد»، «پشتوانه مقاومت» و «ضامن پيروزى» پيروان امامت است.

???وجه تمایز انتظار فرج از سایر انتظارها چیست؟

در انتظار فرج وظایفی بر عهده ماست که باید انجام شود از جمله این وظایف حساب رسی به اعمال و دوری گزیدن از گناهان است.گناهانی که هر لحظه ما را از دیدار سیمای نورانی آن حضرت دور می دارد.

 

ادامه نوشته

صبحگاهان رهروان شب ستایش می شوند...

               قال علی(ع):"فعندالله الصباح یحمد القوم السری"               صبحگاهان رهروان شب ستایش میشوند.

این سخن گهربار مولای متقیان(ع)ضرب المثلی است به این معنا که آینده از آن استقامت کنندگان است و در صبح ظهور از کسانی که در شب تاریک غیبت دست از یاری امام زمان(ع)و زمینه سازی برای ظهور با شکوه آن حضرت بر نداشته اند تقدیر می شود.

"فی تقلب الاحوال علم جواهر الرجال               و یاران حقیقی امام زمان(ع)شناخته می شوند.

یکی از نشانه های منتظران حقیقی و یاران راستین امام زمان(عج)صبر و استقامت در سختی ها و امتحانات زمان غیبت میباشد به طوری که همچون بنیان مرصوص  با ایمان و اعتقادی راسخ دست از محبت و اطاعات امام و مولای خویش بر نمی دارند.

رمزظهور...

رمز ظهور 

تا حالا با خودت فکر کردی که اگه قرار باشه یه رمز برای ظهور وجود داشته اون چه رمزیه؟

با تحقیقی که در برداشت های قرآنی و روایات اهل بیت(ع) و پیام های امام زمان(عج)شده مشخص می شود که رمز ظهور حضرت بقیّه الله ارواحنا فداه،تنها سه کار است: 

۱.دعا   ۲.تبلیغ   ۳.خودسازی

 در مرحله اول باید به سوی پاکی حرکت کرده و با خود سازی و تزکیه ی نفس زمینه را برای ظهور خورشید نور و پاکی فراهم نمائیم.

آنگاه همواره برای فرج امام عصر(عج)دعا نموده و دعا برای فرج آن بزرگوار را به فرزندان خویش و دیگران نیز یاد دهیم و در رابطه با معرفت آن حضرت ارزش انس با آن امام مهربان و فایده های ظهور ارزشمندش تا آنجا که می توانیم تبلیغ و تلاش نمائیم.

بنابر این این پیامک خوبی برای دوستان شما با تلفن همراهه :

رمز ظهور امام زمان

=

دعا                       تبلیغ                 خودسازی