10.کی پدر را صدا می زد اگر می دانست با "سر" می آید...
فعال ظهور:قصه ما به "سر" رسید...
خانم تسلیمی:برایت دعا میکنم تا در محشر وقتی خدا بگوید:چه داشتی؟سر بلند کند حسین(ع)،بگوید:حساب شد.

9.در کف العباس به یقین خواهی رسید که یدالله فوق ایدیهم...

8.وقتی گفتند آب بیاور میشد دشمنانی که دو سوی نهر پشت درختها بودند را بشمرد و حساب کند که نمی شود.
*او حساب بلد نبود وقتی پای امامش به میان میامد...*
خانم حقیقت:از غافلان محرم مرا جدا کنید کم کم/پروانه های روز دهم را صدا کنید/چیزی دگر به شهادت مولا نمانده است/به مجلس حسین که میروید مرا هم دعا کنید
خانم یوسفی:و حسین بیشتر از آب تشنه لبیک بود افسوس که به جای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی دانستند.
خانم سمیع زاده:اگر دلهایمان تاریک و ظلمانی نمیگردید/امامت هم عیان می گشت و پنهانی نمیگردید/به قدر تشنگی گر تشنه امر فرج بودیم/خدا داند فرج اینگونه طولانی نمی گردید

7.آزادش کرده بودند که جانش را بردارد و برود،غلام سیاه اما نرفت...
آخرین نفسهایش بود.تنش آرام آرام سرد شد که صورتش ناگهان گرم شد.گونه امام بود که به گونه اش چسبیده بود.بریده بریده گفت:خوشبخت تر از من کسی هست؟
فعال ظهور:کوفی که باشی اول ناصر امامی بعد قاتل امام!التماس دعای انسانیت...

6."نمی گذارم امامم تیر بخورد."
حمد می خواندند که تیر به شکمش خورد.رکوع بودند که دستش.سجده بودند که سینه اش.
سلام که دادند دیگر فرو افتاد.
خانم تسلیمی:به شب مهتاب برمیگرده بابا/به چشمات خواب برمیگرده بابا/شنیدی که میگن مرده و قولش؟/عمو با آب برمیگرده بابا

5.صحرای بلا به وسعت همه تاریخ است..چه می کنی؟می مانی یا می روی؟
خانم نمازی:السلام علیک یا اباعبدالله...غلامتان به من آموخت در میانه خون...که رو سیاهی ما نیز راه حل دارد...
خانم سیفی:ای اهل عالم غدیر گذشت و خبر از یار نیامد/بر زخم دل فاطمه غمخوار نیامد/چند روز دگر مانده که با ناله بگوییم/ای اهل حرم میر و علمدار نیامد/سقای حسین سید و سالار نیامد

4.گفت:تنها دو تن از یارانت مانده،پایان معلومست.در ماندنم سودی نیست بگذار بروم.
امام گفت:کاش زودتر میرفتی.اسبی نمانده چطور پیاده میگذری؟
خانم نمازی:..و آب را که مهریه مادر اوست به رویش بستند
فعال ظهور:در محرم قلب سوزان میخرند/در محرم چشم گریان میخرند/در محرم هر که شد محرم به دوست/عطر بوی کربلا در قلب اوست/در محرم دل هوایی می شود/با نگاهی کربلایی می شود/در محرم شیعیان زاری کنند/همره مهدی عزاداری کنند

3.پیرمرد برای جان دادن عجله داشت؛حق داشت...
امام برایش نوشته بود:
من الغریب الی الحبیب...من الحسبن ابن علی...الی الحبیب ابن مظاهر اسدی...
خانم تسلیمی:مپندار که تنها عاشوراییان را بدان بلا آزموده اند ولاغیر...صحرای بلا به وسعت همه تاریخ است..چه می کنی؟می مانی یا می روی؟(شهید آوینی)
خانم نمازی:هردم به گوش می رسد آوای زنگ قافله/این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله
فعال ظهور:سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی...شاید امشب سوزش این زخم ها را کم کنی...آه باران من سراپای وجودم آتش است...پس بزن باران شاید تو خاموشم کنی...
آقای نیاززاده:"اهل کوفه نبودن"یعنی اینکه بدانی:تا حسین نیامده،ولی امر،مسلم بن عقیل است.

2.به آقا بگو عذر دارم نمی آیم.اسب قیمتی ام مال شما...
امام نگاهی کردند:از اینجا دور شو که فریاد غربت ما را نشنوی که اگر بشنوی و نیایی...
فعال ظهور:بابا را می دانم دو بخش است،بخشی بر خاک صحرا و بخشی بر روی نیزه اما عمو را...قثط بابا می داند که چند بخش است...
زینب جان! شرمنده ایم که بهای حسینی شدن ما بی حسین شدن تو بود و شرمنده تر آنکه تو بی حسین شدی و ما حسینی نشدیم...
آقای نجفی:غدیر کربلای عوام بود و کربلا غدیر خواص.در غدیر با اینکه بیعت گرفته شد جفا شد ولی در کربلا با اینکه بیعت برداشته شد،وفا شد.

1.پای نامه صد هزار امضا بود.نوشته بود:بشتاب!ما منتظریم.
نامه در دستش،وسط بیابان...مقابلش سپاهی...
همانها بودند که امضا داده بودند.
آقای ترابی:امام حسین(ع) فرمودند:مبادا از کسانی باشی که از گناه دیگران بیمناکند و از کیفر خود آسوده خاطر.
هر سال برای تو سیه می پوشیم/در دسته عاشقان علم بر دوشیم/ما بعد هزار و چهار صد سال هنوز/با یاد لب تو آب را من نوشیم:السلام علی الحسین
آقای نجفی:باز محرم رسید،ماه عزای حسین/سینه ما می شود،کرب و بلای حسین/کاش که ترکم شود غفلت و جرم و گناه/نا که بگیرم صفا،من ز صفای حسین
خانم تسلیمی:محرم و صفر زمان بالیدن است نه فقط نالیدن،بساطش آموزه است نه موزه،تمرین خوب نگریستن است نه خوب گریستن،نماد شعور مذهب است نه فقط شور مذهب؛تلنگری دگر!!!منتظران مهدی(عج) به هوش باشند که حسین(ع)را منتظرانش کشتند..
خانم نمازی:صدای زنگ کاروانی می آید..می شنوی؟
حسین(ع)آقای کاروان...و زینب(س) را ارج می نهند...و دخترکی شاد به دنبالش...و شش ماهه ای در حال شیرخوردن...و شیرمردی علی وار،محافظشان و...
کاروان میرسد...آماده ای؟
فعال ظهور:خیلی گران تمام شد این آب خواستن/یک مشک آب از قبیله ما یک عمو گرفت...
برادری به تعداد نیست به وفاست!یوسف یازده برادر داشت،حسین(ع) یک عباس!