در باره ی انتظار اما بسیار تلخ

دستي به روفتن غبار راه، بر خاك مي‌كشيد و دستي به ادب خدمتگزاري بر سينه مي‌نهاد. پايي به سراسيمگي حركت بر مي‌آورد و پايي به احتياط خطر، باز مي‌كشيد. چشمي به مراقبت نظر مي‌بست و چشمي به انتظار گذر مي‌گشود.

جانش همه جانان شده بود و ذكر و فكرش همه يقين و اطمينان به وفاي وعده‌اي كه در آن تخلف نبود. چله‌نشيني سه‌شنبه شب‌هاي سهله راهي بود كه بي‌ترديد به مقصد ديدار منتهي مي‌شد و او، همة وجودش، شمعي بود كه در شعله شوق و انتظار مي‌سوخت.

سه‌شنبه‌ها اما مي‌گذشت و او هنوز در ميان چهره‌ها، آن نگاه لاهوتي را نديده بود و در برق نگاه‌ها، آن آينة آسماني را نمي‌يافت.

سه‌شنبه‌ها مي‌رفت و هنوز در برابر مرگ چشمانش، برق زندگي نمي‌درخشيد و در ميان شام تيره‌اش، خورشيد حيات نمي‌افروخت.

به قامت رهگذران خيره مي‌شد و به قلبي كه تندتر مي‌تپيد، وعده مي‌داد و به سيماي مؤمنان مي‌نگريست و دلي سرد و خسته را به وعدة وصل، گرم مي‌كرد. يعني مي‌شود اين وعده را تخلف باشد؟ يعني ممكن است اين انتظار به نتيجه نرسد؟ يعني مي‌شود نهالي كه با اين سه‌شنبه‌ها، اين آمدن‌ها، اين رفتن‌ها، اين اشك‌ها و اين آه‌ها برافراشته، بي‌ثمر باشد و بار و بري ندهد؟

ادامه نوشته

زلالی از صحیفه سجادیه

  بسم الله الرحمن الرحیم

به بهانه ی ماه رجب،ماه خلوت بیشتر با خدای خودخودمان...!

"خدايا اى كسى كه توصيف واصفان از وصفت فرو ماند، و اى كسى كه اميد اميدواران از تو درنگذرد، و اى كسى كه اجر نكوكاران نزد تو ضايع نشود، و اى كسى كه خوف عبادت كنندگان به تو پايان پذيرد، و اى كسى كه بيم پرهيزكاران به تو منتهى گردد، اين مقام كسى است كه گناهان او را دست بدست گردانده، و شيطان بر او غالب گشته است، و از اين جهت در برابر امر تو از روى بى‏مبالاتى كوتاهى كرده. و از سر غرور به نواهى تو گرائيده است. مانند كسى كه به قدرت تو بر خود جاهل، يا فضل و احسان ترا در باره خويش منكر باشد. تا چون چشم هدايتش گشوده گشته و ابرهاى كورى از برابرش پراكنده شده، ظلمهاى خود را در باره نفس خويش برشمرده، و در موارد مخالفت خود با پروردگارش فكر كرده، تا گناه بزرگش را بزرگ و مخالفت عظيمش را عظيم ديده، پس در حالى كه بتو اميدوار و از تو شرمسار بوده بسوى تو رو آورده، و از سر اعتماد روى دلش را به جانب تو متوجه ساخته.

پس در حضور تو با حال تضرع ايستاده، و ديده‏اش را از روى خضوع به زمين دوخته، و در برابر عزتت با تذلل و خوارى سر بزير افكنده، و از سر فروتنى راز درونى خود را كه تو بهتر از او مى‏دانى براى تو آشكار ساخته، و به آئين خشوع گناهانش را كه تو حساب آن را بهتر دارى برشمرده، و از مهلكه عظيمى كه در عالم علم تو بر او وارد شده و از كار زشتى كه او را در دادگاه حكومت تو رسوا ساخته بتو استغاثه كرده، همان گناهان كه لذت‏هايش روى برتافته تا سپرى شده و وبالش همچنان بر جاى مانده، تا مزمن گشته است. اكنون من، در پيشگاه تو مانند چنين بنده‏اى هستم كه با اين اوصاف در حالى پيش تو ايستاده، كه اگر عقوبتش كنى منكر عدل تو نشود، و اگر از او درگذرى و بر او رحمت آورى عفو ترا عجيب و عظيم نشمارد. زيرا كه تو آن پروردگار كريمى هستى كه آمرزش گناه بزرگ در نظرت بزرگ نمى‏نمايد.

خدايا پس اينك منم كه در حال اطاعت فرمان تو در دعائى كه به آن امر كرده‏اى، و در حال طلب وفاى به وعده‏ات در اجابتى كه وعده داده‏اى به درگاه تو آمده‏ام. آنجا كه فرموده‏اى «مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم».
خدايا پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و با آمرزش خود با من برخورد كن، همچنانكه من با اعتراف خود با تو برخورد كردم، و مرا از افتادن‏گاههاى گناهان بردار، همچنانكه خود را براى تو پست ساخته‏ام، و مرا در پرده ستاريت بپوشان، همچنانكه در انتقامم درنگ كردى .
خدايا و نيتم را در طاعت خود ثابت ساز، و بصيرتم را در عبادتت قوى گردان، و مرا به اعمالى موفق دار كه بوسيله آن چرك گناهان را از من بشوئى، و هنگام وفات مرا به ملت خود و ملت پيغمبرت: محمد عليه‏السلام بميران.
خدايا من در اين مقام خود بسوى تو باز مى‏گردم. از گناهان كبيره و صغيره‏ام، و از معصيتهاى پوشيده و آشكارم، و از لغزشهاى ديرينه و تازه‏ام، مانند باز گشتن تائبى كه خيال گناه در دلش نگذرد و فكر برگشتن به خطائى را به ضمير راه ندهد، و تو خود فرموده‏اى - اى پروردگار من - در كتاب محكمت، كه توبه را از بندگانت مى‏پذيرى، و از گناهان درمى‏گذرى، و توبه كنندگان را دوست مى‏دارى. پس به مقتضاى وعده خود توبه‏ام را بپذير، و بر حسب ضمانت خود از گناهم درگذر و چنانكه شرط كرده‏اى، محبتت را بر من لازم گردان، و شرط من با تو - اى پرورگار من - آن است كه به آنچه ناپسند تو است باز نگردم، و ضمانتم آنكه بكارى كه پيش تو نكوهيده است رجوع نكنم، و پيمانم اين است كه از همه معاصى تو دورى گزينم.

خدايا، و من ياراى انجام توبه ندارم مگر به نگهدارى تو و از گناهها خوددارى نمى‏توانم، مگر به قوت تو. پس مرا به نيروئى كافى و عصمتى مانع از گناه تعهد فرماى .
خدايا من از آن خاطرات دل و نگاههاى چشم و گفتگوهاى زبانم كه مخالف اراده تو يا بيرون از حد محبت تو باشد، پيش تو چنان توبه مى‏كنم كه هر يك از اعضايم - جداگانه - از عقوبتهاى تو سالم بماند، و از قهر و انتقام شديد و دردناكت كه بيدادگران از آن مى‏هراسند ايمن گردد.

خدايا پس همچنانكه به توبه فرمان دادى و قبول آن را ضمانت كردى، و بر دعا تحريص و ترغيب كردى و وعده اجابت دادى، بر محمد و آلش رحمت فرست، و توبه مرا قبول كن، و به نااميدى از رحمتت بازم مگردان، زيرا توئى پذيرنده توبه گناه‏كاران و بخشنده بر خطاپيشگان بازگرايندگان.

 

بخشی از دعای 31-صحیفه ی سجادیه

 نيايش در ذكر توبه و طلب آن از خداى تعالى


زلالی از صحیفه سجادیه

 بسم الله الرحمن الرحیم

بارالها,ای کفایت کننده ی تنهای ضعیف,و ای نگاهدارنده از امری ترسناک,گناهانم تنهایم داشته و همراهی با من باقی نگذاشته و از خشمت ناتوان شده و پشتیبانی برایم نیست و بر ترس از دیدارت نزدیک شده و آرام کننده ای برای ترسم نیست.ای خدای من,پرورده شده ای را جز پرورنده ,ایمن و آسوده نمی کند.مغلوبی را جز غالب کمک نمی دهد و کمک نمی دهد مطلوبی را جز طالب و تمام این اسباب ای خدای من به دست توست...

بارالها

بر محمد و آل او درود فرست و گریزم را پناه بخش و خواسته ام را روا ساز....و مرا فراموشکار یادت در آنچه عطا یم فرموده ای مگردان.

                                                                          برگرفته از دعای بیست و یکم

(دعاء حضرت در هنگام پریشانی از کاری یا از گناهان)

 

زلالی از صحیفه سجادیه

بار الها براستی که سه خصلت مرا از خواستن از تو باز میدارد و یک خصلت مرا بر آن ترغیب می کند

باز می دارد مرا:کاری که به آن امرفرموده ای و من در انجامش سستی کردم و کاری که از آن نهی فرموده ای و من به انجامش شتاب کردم و نعمتی که به من عنایت فرمودی و من در سپاسگزاریش کوتاهی کردم و وا می دارد مرا بر خواستن از تو: تفضل و احسان تو بر کسی که روی به تو آورده و با گمان نیک به سویت آمده زیرا که تمام احسانهایت تفضل است(نه پاداش) و تمام نعمتهایت بدون آغاز است(نه اینکه به سبب اعمال باشد).

بارالها

بر محمد و آل محمد درود فرست و حاجتم برآور و خواسته ام عطا کن و گناهم بیامرز و ترس وجودم را امنیت بخش زیرا که تو بر هر چیز توانایی.

برگرفته از دعای دوازدهم

زلالی از صحیفه سجادیه

بسم الله الرحمن الرحیم

بارخداوندا ما را به باران سیراب کن ،و رحمتت را بر ما بگستران به باران بسیار از ابری که برای رویانیدن گیاهان زیبای زمینت در پهنه ی آسمان روان است،و به بارآمدن میوه های درختان بر بندگانت منت گذار،و به شکوفا شدن گلها و شکوفه ها سرزمین هایت را زنده کن و فرشتگان،سفیران بزرگوار خود را به آب فشانی سودمند از سوی خود گواه گیر،بارانی که فراوانیش پیوسته ،باریدنش گسترده و سخت و تند و شتابان باشد تا آنچه آمدنی است بیرون آوری و در روزی ها به وسیله آن گستردگی پدید آری ،ابری متراکم،کام بخش ،گوارا ، فراگیرنده و خروشنده که از شدت باریدنش ویران نکند و از خشکی و برقش گول نزند.

بارالها درود فرست بر محمد و آلش و از برکات آسمانها و زمین روزیمان بخش  زیرا که تو بر هر چیز توانایی. 

 

برگرفته از دعای نوزدهم