بازگشتی دوباره به دامان پرمهر الهی

قدسی شدن، تنها ویژه فرشتگان و آدمیان پرهیزکار نیست، آنجا که خواست خدا باشد، زمان و مکان و پدیده های به ظاهر بی جان نیز می توانند چهره ای قدسی به خود گیرند و مورد تکریم واهتمام فرشته ها و انسان ها واقع شوند.

والارض بعد ذلک دحاها: و زمین را بعد ازآن( آفرینش آسمان و زمین) گسترش داد ...

"ای خدایی که خانه کعبه را گسترانیدی و دانه را شکافتی و سختی را برطرف ساختی، از تو میخواهم در این روز از روزهایت که حق آن را بزرگ نمودی، هر گرفتاری و مشکلی را برطرف سازی".

یادت هست وقتی شبهای قدر و پرفیض ماه رمضان را پشت سر گذاشتی، وقتی در طی روز مرگی های زندگی، دوست داشتی که مناسبتی بزرگ پیش بیاد تا در سایه ی بزرگداشت آن به خودسازی و توبه و بازگشت دوباره به دامان پرمهر الهی بپردازی؟

یادت هست صفحات تقویم را ورق میزدی و احتمالا شنیده ای که پس از ماه رمضان، در روز عرفه خود را به زلال جاری توبه می توان شست... امروز نیز یکی از بزرگترین فرصت هایی است که منتظرش بودی.

سلام بر دحوالارض، روزی که آسمان و زمین برای آدمی آغوش می گشایند و نعمت هایشان را سوی او روانه می کنند.

روزی که قامت راست می کنیم و به دور دست می نگریم تا سواری سبز پوش ببینیم که می آید تا ما را برهاند و همه روزمان را دحو الارض قرار دهد. چرا که انتظار ظهور پربرکت یار سفر کرده از این روز می رود.

روز بیست و پنجم ذیقعده، هم زمان با دحوالارض یعنی گسترش یافتن زمین است.

حسن بن علی وشار گفت من کودک بودم که با پدرم در خدمت امام رضا علیه السلام شام می خوردیم . شب بیست و پنجم ماه ذی القعده بود . امام فرموند :

 امشب حضرت ابراهیم ( ع ) و حضرت عیسی ( ع ) متولد شده اند و زمین از زیر کعبه پهن شده است و

 قائم ( عج الله تعالی فرجه الشریف ) در این روز قیام خواهد نمود .

جزء چهار روز معروفی است که روزه آن پاداش فراوان داشته و ثواب هفتاد سال روزه گرفتن دارد.

«دَحو» به معنای گسترش است و بعضی نیز آن را به معنای تکان دادن چیزی از محلِ اصلی اش تفسیر کرده اند. منظور از دحوالارض (گسترده شدن زمین) این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آب های حاصل از باران های سیلابیِ نخستین فراگرفته بود. این آب ها، به تدریج در گودال های زمین جای گرفتند و خشکی ها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گسترده تر شدند. از طرف دیگر، زمین در آغاز به صورت پستی ها و بلندی ها یا شیب های تند و غیرقابل سکونت بود. بعدها باران های سیلابی مداوم باریدند، ارتفاعات زمین را شستند و دره ها گستردند. اندک اندک زمین هایِ مسطح و قابل استفاده برای زندگی انسان و کشت و زرع به وجود آمد. مجموع این گسترده شدن، «دَحو الارض» نام گذاری می شود.

 روز دحوالارض ـ روز گسترش زمین ـ روز بسیار مبارکی است و آداب و اعمال ویژه ای دارد؛ از جمله:

1. روزه داشتن که ثواب هفتاد سال عبادت را دارد.

2. احیا و شب زنده داری شب دحوالارض که برابر با یک سال عبادت است.

3. ذکر و دعا.

4. انجام غسل به نیت روزِ دحوالارض و نماز مخصوص آن.

التماس دعا              

پیامکی از دیار عشق...

ای شیعه ی ما!

شنوا ترین گوش آن است که پند را نگه دارد و به کار بندد و سالم ترین دل آن است که از شک و شبهه پاک باشد.

امام حسن (ع)

تحف العقول

خ.احمدوند: کرم کردی مرا ای دوست با خود آشنا کردی/ به خود بستی و از بیگانه و خویشم جدا کردی/ کم از آنم که با یاد تو خود را آشنا سازم/ نمی دانم چرا خود را تو با من آشنا کردی... "یا مهدی ادرکنی"

خ.(ز) نجفی: حواسمان باشد اگر با آمدن آفتاب بیدار شویم نمازمان قضاست. خدایا پیش از ظهورش بیدارم کن.

خ(س) نجفی: من که کوله باری از گناهم ، یعنی با دعای من می آید؟ او که با همه فرق دارد٬ او که مثل هیچ کس نیست...  اگر بخواهیم٬ او خواهد آمد  "اللهم عجل لولیک الفرج"

عشق ...

 

خدا خالق عشقه

محمد گل عشقه

علی مظهر عشقه

زهرا وجود عشقه

حسن نماد عشقه

حسین سالار عشقه

عباس ساقی عشقه

زینب شاهد عشقه

سجاد راوی عشقه

باقر عالم عشقه

صادق احیای عشقه

کاظم صابر عشقه

رضا ضامن عشقه

تقی جمال عشقه

نقی پاکی عشقه

حسن بقای عشقه

اینم دعای عشقه:

"اللهم عجل لولیک الفرج"

 

تقديم به مهرباني كه آمدنش را چشم انتظاریم...

کدام گوشه ی دنیا نهفته روی چو ماهت

اله من ز که پرسم نشان یوسف چاهت

چقدر ناز غزل را کشیده ام که سراید

تمام سوز دلم را ز دوردست نگاهت

به کوچه های عبورت چقدر آب بپاشیم

یواشکی من و این چشم های مانده به راهت

هنوز می رسد از لا به لای این همه تقویم

صدای ندبه و زاری ز جمعه های پگاهت

چه قصه ها که شنیدم ز کودکی ز ظهورت

نیامدی و شدم خود چه قصه گوی پر آهت

چقدر هلهله دارد طنین سبز طلوعت

چقدر همهمه دارد گدای این همه جاهت

شکسته بال عروجم ز تیرهای معاصی

خدا کند که نیفتم ز دیدگان سیاهت

تمام شهر و محل را سپرده ام که بگویند

به هر کجا که تو هستی خدا به پشت و پناهت

آغاز انسان...

از بهشت كه بيرون آمد، دارايي‌اش فقط يك سيب بود. سيبي كه به وسوسه آن را چيده بود. و مكافات اين وسوسه هبوط بود.
فرشته‌ها گفتند: تو بي‌بهشت مي‌ميري. زمين جاي تو نيست. زمين همه ظلم است و فساد. و انسان گفت: اما من به خودم ظلم كرده‌ام. زمين تاوان ظلم من است. اگر خدا چنين مي‌خواهد، پس زمين از بهشت بهتر است.
خدا گفت: برو و بدان جاده‌اي كه تو را دوباره به بهشت مي‌رساند و از زمين مي‌گذرد؛ زميني آكنده از شروخير، آكنده از حق و از باطل، از خطا و از صواب؛ و اگر خير و حق و صواب پيروز شد تو باز خواهي گشت وگرنه...
و فرشته‌ها همه گريستند. اما انسان نرفت. انسان نمي‌توانست برود. انسان بردرگاه بهشت وامانده بود. مي‌ترسيد و مردد بود.
و آن وقت خدا چيزي به انسان داد. چيزي كه هستي را مبهوت كرد و كائنات را به غبطه واداشت.
انسان دستهايش را گشود و خدا به او «اختيار» داد.
خدا گفت: حال انتخاب كن. زيرا كه تو براي انتخاب كردن آفريده‌شدي. برو و بهترين را برگزين كه بهشت پاداش به‌گزيدن توست.
عقل و دل و هزاران پيامبر نيز با تو خواهند آمد، تا توبهترين را برگزيني.
و آنگاه انسان زمين را انتخاب كرد. رنج و نبرد و صبوري را...
و اين آغاز انسان بود...

پیامکی از دیار عشق...

ای شیعه ی ما!

خدا را بخوانید و به اجابت دعای خود یقین داشته باشید و بدانید که خداوند دعا را از قلب غافل نمی پذیرد.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)

کنز الاعمال

خ.نجفی: مهدیا... آمدنت را نزدیک کن، آن قدر که فقط پلک بزنم و تو  آمده باشی...اگر بخواهیم او خواهدآمد. " اللهم عجل لولیک الفرج"

مهدیکس

کتاب علمی ـ تخیلی کتاب «مهدیکس» (mehdix)، از نویسنده جوانی به نام «تورگان گولر» و در یکی از انتشارات معروف ملی به نام «پوپولی» به چاپ رسیده است.نویسنده کتاب، تکنسین کامپیوتر بوده و نکته جالب آن‌که این کتاب در مدت سه ماه، به چاپ شانزدهم رسیده است.

بی‌شک تنها دلیل آن، موضوع کتاب است که انتظار توده‌های عظیم مسلمانان ترکیه را برای ظهور حضرت مهدی(عج) و برپایی عدالت در جهان و بازگشت به خویشتن و به دست آوردن شکوه معنوی و مادی گذشته‌ها و... برآورده می‌کند و همچنین احساسات ملی ضدآمریکایی ضدصهیونیستی ترک‌های مسلمان را نوازش می‌دهد .

از این نگاه، کتاب جالب بوده و به همین علت، رکورد فروش را شکسته است... اما در این کتاب، مسئله مهدویت و ظهور، کاملا منحرف شده است، به گونه‌ای که یک ژنرال لائیک ترکیه‌ای، جانشین مهدی موعود(عج) می‌شود.

خلاصه‌ای از این کتاب 236 صفحه‌ای را با هم مرور می‌کنیم:

رویدادهای این رمان علمی ـ تخیلی در استانبول و به محوریت مسجد معروف «ایاصوفیه» می‌گذرد؛ ایاصوفیه همان معبد 1700 ساله جهان مسیحیت و نگین امپراتوری رم شرقی بوده است که در سال 1453 میلادی به دست ترک‌های مسلمان عثمانی، از کلیسا به مسجد تبدیل شد و تا تأسیس جمهوریت به عنوان بزرگ‌ترین و مهمترین مسجد سرزمین عثمانی بود و برای اروپای مسیحی نیز این معبد عظیم به عنوان یک جایگاه استراتژیکی مذهبی، مفهوم و معنای خود را همیشه حفظ کرد. به همین دلیل، پس از تأسیس جمهوریت به دست «کمال آتاتورک»، این مکان حساس برای رضایت اروپای مسیحی از مسجد به موزه تبدیل شد .

برای ترک‌های مسلمان و ملی‌خواه، این یک شکست بزرگ و تحویل دادن سنگر به دشمن کافر به شمار می‌رفت و هنوز نیز حسرت خواندن نماز در آن مکان، بر دل نوادگان عثمانی سنگینی می‌کند... .

قهرمان این رمان، یک ژنرال است؛ یک ارتشبد با چشمان آبی و موهای طلایی (شبیه آتاتورک) فرمانده ستاد مشترک ترکیه.
زمان، سال 2019 است؛ یعنی زمانی که قوم یهود و مسیحی، جنگ آرماگدون را پیش‌بینی کرده‌اند!!

فرمانده ستاد مشترک ترکیه با دیدن خوابی منقلب می‌شود و در پنجاه سالگی، نخستین نماز صبح را با نگرانی و تشویش به جای می‌آورد.

او به عنوان مهدی موعود انتخاب شده است؛ این انتخاب با یک خواب شروع می‌شود و با الهام تقویت شده و با ارتباط‌هایی از طریق اینترنت و تلفن به کمال می‌رسد و وی مأمور می‌شود تا «دجال» را از بین ببرد.

این «دجال» کیست؟

ژنرال ترک از اینترنت کمک می‌گیرد و کامپیوتر وی به طور غیرعادی او را هدایت کرده و سخنان پیامبر اسلام(ص) را در مورد دجال به وی منتقل می‌کند؛ دجال، بزرگ‌ترین فتنه بشریت است که در جایی بین شام و عراق ظهور کرده و دنیا را به فساد خواهد کشید. وی ادعای ربوبیت کرده و همگان را منحرف می‌کند. او یک چشم دارد و بر پیشانی‌اش کلمه «کافر» نوشته شده است. او بهشت را دوزخ و دوزخ را بهشت می‌نمایاند...

ژنرال متقاعد می‌شود که دجال یک دولت است و یک نظام بزرگ حکومتی است و کور بودن یکی از چشمان وی نیز به معنای نگرش تک‌بعدی ماده‌پرستی تفسیر می‌شود.

کامپیوتر به وی این پیام را می‌دهد: مستضعفان جهان در انتظار تو‌اند! دجال را بکش!

ادامه نوشته

نقطه پرگار عشق

میلاد على بن موسى الرضا، مأواى دل‏شکستگان و تکیه‏گاه درماندگان، بر دلدادگان بارگاه و حریمش مبارک باد! 

از کوچه های ذی قعده عطر حضورت می وزد.
کوچه به کوچه می گذرم، ناگهان پیچک های امید از پنجره هایی سبز به دور دستانم می پیچد. بهجتی سبز وجودم را فرا می گیرد پنجره مرا به خود فرا می خواند. از یازدهمین منزل فرود می آیم.
به پنجره خیره می شوم و دریچه هایی که در سپیدی پروانه های شادی قاب شده است.
طنین ترانه میلاد به گوش می رسد این ترنم شادی فرشتگان است یا ... نمی دانم!
می دانم، آمده ای شهر را پر از بشارت پرنده و پروانه و بهار کنی.
آمده ای تا پیچک سبز حقیقت را به گرد ساقه های دل حق پرستان بپیچانی دست ها را بگیری تا قد بکشند تا عروج.
آمدی تا خاک را عطر و بوی بهشت بخشی؛ بذر عشق بکاری و از چشمه تسنیم و کوثر سیرابش کنی. می شناسیمت ای هشتمین چراغ
آمدی تا نور بخشی زمین را و به دست هر عاشقی شاخه معرفتی بدهی دست سرگردانان تپه جست وجو را بگیری از میان امواج خروشان طوفان ضلالت عبورشان دهی.
آمدی تا مهربانی را تکرار باشی، علی دیگر باشی و ابوالحسن.
ای صاحب زیبایی ها !
آمدی تا با تو آینه ای شویم، شسته دل از غبارها.
آمدی قلب ها را دگرگون کنی به اشارتی و روایتی.
تا سلسله الذهب شوند همه، طلایی شوند از تابش نور علوی ات، بر ردای روشن امامتت حلقه بزنند و در حصن حصین ولایتت آرام بگیرند.
مرا به افق های طلایی حضور بخوان روشنم کن
از انزوای این همه تاریکی به تو پناه می برم ای هشتمین خورشید!
از تشویش بِرَهانم.
باران کرامتت را بر من بگستران.
بر آستان حرم تو آهویی پریشانم که کوچه به کوچه تو را جست وجو کرده است.
رازی میان زمزمه های من با تو جاری ست؛ راز نهانی ام را بخوان....

ادب بر آستان ملکوت

شیخ صدوق (ره) می گوید: « زیارت خداى تعالى، زیارت پیامبران و حجت هاى اوست. هر كس آنان را زیارت كند، همانا خداى عزوجل را زیارت كرده است، چنان كه هر كس آنان را پیروى كند، همانا خدا را پیروى كرده و هر كس آنان را نافرمانى كند، خدا را نافرمانى كرده است».

زیارت در لغت از ریشه "زَوْر" و به معنای برگشت از چیزی، و تمایل به چیز دیگری می باشد. براین اساس رفتن به ملاقات اولیای دین، و مشرّف شدن به حضور امامان معصوم علیهم السلام را از آن جهت زیارت گویند که در هنگام زیارت روح و فکر زائر از مادیات و عالم طبیعت بازگشت می‏کند و به معنویت و روحانیت توجه و تمایل می‏نماید و زائرِ عارف به مقام مزور ملکوت خداوند را در فضای ملکوتی او مشاهده می‏نماید. بدیهی است میزان جذبه و عشق زائر، به میزان معرفت و شناخت او از مقام و منزلت مزور نزد حق تعالی بستگی دارد.

چه بسا افرادی، فقط جسمشان در زیارتگاه باشد و تماشای ضریح و طلا و نقره، وضع رواق‏ها و صحن‏ها و انبوه جمعیت، آنان را از حقیقت زیارت محروم ساخته و نتوانند با مزور ارتباط روحی و قلبی شایسته ای برقرار نماید.

امامان آیینه داران صفات جمال و جلال حق تعالی و عالی‏ترین تجلی گاه اسماء حسنای الهی می باشند. از این رو زندگی و مرگ آنان یکسان است. آنان به اتکای قدرت الهی پیوسته در همه زمان‏ها و مکان‏ها حیات و حضور حیات آفرین دارند. نه مرگ و نه بُعد مسافت نمی‏توانند آنان را از به کارگیری ولایت تکوینی و هدایت به امر باز دارند. بنابراین حرکت عاشقانه و عارفانه به سوی حرم امام، چنین پیامی را به دنبال دارد که امام، زائر را از همان لحظه‏ای که قصد زیارت کرده‏ است، می‏بیند و به حالات و حرکات و گفتارش توجه کامل دارد. پس شایسته است زائر آن چنان باشد که اگر در زمان حیات امام نیز محضرش را درک می کرد همان گونه می بود، در ادب نمودن، گفتگو کردن و حتی معاشرت و رفتارو گفتار خود با دوستان، همراهان و سایر زائران حرم محبوبش؛ چراکه امام "عین اللَّه الناظرة" و چشم نظاره گر خداوند است که از ظاهر و باطن زائر خویش کاملا آگاه است.

آنان که سیاحت را در متن سفر قرار داده‏اند و زیارت را در حاشیه آن گنجانیده اند، آنان که آداب زیارت ندانسته و در محضر امام ادب نگه نداشته‏اند، آلودگانی که توبه نکرده، شرفیاب محضر امام می‏شوند. اگر چه کرامت امامان که آیینه داران "اکرم الاکرمین" هستند، آنان را دست خالی بر نمی‏گرداند، لیکن نمی‏توانند محضر ملکوتی امام را آنگونه که شایسته است، درک نمایند.

باید توجه داشت که نزدیکی جسمی و حسی به امام و مزار و ضریح او نباید با ایجاد مزاحمت و آزار و اذیت برای سایر زائران که در واقع مهمانان امام هستند، یا اقدام به عملی که با شأن محضر قدسی امام مناسبت ندارد، باعث آزار و اذیّت روح ملکوتی امام گردد و خاطر مبارک آنان را ناراحت نماید، و این نزدیکی ظاهری خود سبب دوری باطنی و روحانی زائر گردد . همانطورکه امام صادق علیه السلام می فرمایند: « هر گاه منزل و وطن یكی از شما به ما دور بود بالاترین مكان منزل را انتخاب كند و در آن جا دو ركعت نماز خوانده و با اشاره به قبور ما سلام دهد ، سلام وی حتماً به ما خواهد رسید». (كامل الزیارات ، ص 286)

و اینک دلهایمان را رو به سویت روانه می کنیم و آرام آرام اذن دخول را زمزمه می کنیم:

...و اني استأذنک يا رب اولا و استأذن رسولک صلي الله عليه و آله ثانيا و استأذن خليفتک الامام المفترض علي طاعته علي بن موسي الرضا صلوات الله و عليه و الملائکة الموکلين بهذه البقعة المبارکة ثالثا.
ءادخل يا رسول الله. ءادخل يا حجة الله. ءادخل يا ملائکة الله المقربين المقيمين في هذا المشهد. فأذن لي يا مولاي في الدخول افضل ما اذنت لاحد من اوليائک. فان لم اکن اهلا لذلک فانت اهل لذلک.

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(کلیک کنید)

این بار هم فقط تو...

با یاد خدا...

یکی از عادات و دل مشغولی های من که باعث آرامش ام می شود ،دیدن شبکه قرآن سعودی ست که تلاوت قاریان قرآن همراه با تصویر زنده ی مسجدالحرام است .تماشای شکوه کعبه و زائرانی که پروانه وار به گرد وجود مقدس آن میگردند مرا به خلسه ای روحانی میبرد. باقی اش بماند دیگر بین من و او...

در این میان ، توجهم به شبکه صد در صد صهیونیستی من و تو جلب شد. برنامه (گ ) آکادمی.

از این شبکه عبور نکردم تا ببینم در منوی امروزشان چه خوراک ذهنی مسموم برای جوانان نا آگاه ما دارند. از حاشیه نویسی هم پرهیز میکنم و وارد مسائل هنری و سلیقه ای و مذهبی هم نمی شوم و مستقیم میروم سر اصل مطلب.

جوانان عاشق و مشتاق و البته ناآگاه خوانندگی دارند جلوی کارشناسان تست آواز میدهند تا در نهایت برسند خدمت خانم (گ) برای دست بوسی و مسابقه ی خواندن.

الگویی که سالهاست برای هم نسل هایش به فراموشی سپرده شده و حال بهترین آلات نفوذی برای گمراه کردن جوانان هم فکرش شده...

بماند که این الگو ، آخرین تحصیلاتش سیکل بوده و چند ازدواج ناموفق هم داشته و شاید الان دارد تلاش میکند، انتقامِ کهنه ی زندگی 20 ساله یا بقولی حبسش در وطن را از نسلی بگیرد که در واقع همسن نوه هایش هستند.

واقعا این آدم این قدر بزرگ هست که برایش تعظیم کرد یا حتی بوسه ای بر دستانش گذاشت ؟

هدفم از این پست اصلا تحلیل شبکه یا شخص خاصی نبوده و نیست،چون هیچ وقت دنبال سیاست نبوده ام ونیستم ،ترجیح میدهم کنار کلمه ی سیاست، بایستم و بیشتر گوش کنم تا حرف بزنم چه برسد به تحلیل !!!

هدف ام شاید خانه تکانی افکارخیلی هامان باشد....شاید هم تلنگری به هم نسل هایم.

هدف ام گوشزد به خیلی هامان است که اشتیاق هایمان کجا رفته ؟

برای نماز خواندن اول وقت مان این قدر اشتیاق داشته ایم که برای نگاه کردن و دنبال کردن بعضی برنامه ها شاید ساعت مان را هم کوک کنیم که مبادا ساعت زنگ بزند و ما جا بمانیم !!

قرآن خواندن مان چطور ؟ نه اصلا خبر از نهج البلاغه داری ؟

از مولایت چه ؟خبر از تنهایی هایش داری ؟ برای آمدنش چقدر مشتاقی و در روز برایش دعای فرج میخوانی؟

رها کن .....

دل مشغولی های بیهوده مان را می گویم ، صدا کن، بلند تر...

خدایا این بار هم فقط تو....

 

پیامکی از دیار عشق...

 

ای شیعه ی ما!

با راست کرداری، خود را برای خدا بیارای.

امام محمد باقر (علیه السلام)

تحف العقول/صفحه ی ۲۸۵

 

خ.(ز) نجفی: مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا / گر تو شکیب داری، طاقت نماند ما را

خ.(س) نجفی: مهدیا... دیگر اختیار انگشتانم را هم ندارم، بی هوا برایت این گونه نوشته اند: العجل العجل مولا... "اللهم عجل لولیک الفرج"

وَانصُرانی به نگاهی...

گوش تا گوش زمین، پر شده از تلخ ترین ، قصه ی خاموشی مان
ازتب ِ  بی خبری و … همه جا پرده دری و … خواب خرگوشی مان

باغ با باد ِ خزانی ، سینه با داغ ِ نهانی ، با شب و  بی هیجانی چه کند؟
پس کجا عقده گشاید ؟ چه قَدَر درد بیاید  به هم آغوشی مان ؟

صبر ایوب کجا … این دل آشوب کجا …دیدن محبوب کجا؟
چه کند کوچه به آه و … حسرت دیدن ماه و … خانه بر دوشی مان

شهر : آیینه - تو :نوری ، همه جا سنگ صبوری ، ماه ِ در حال عبور!
جیوه و ماه ؟ چه شوری!چه سروری بشود لحظه ی هم جوشی مان!

کاش وَالفجر به قرآن برسد ، دانه به باران برسد ، سفره به نان
گل به گلدان برسد با تو به پایان برسد دوره ی بی هوشی مان

اِکفیانی گل زهرا !شاخه ی تازه طوبی! بهترین قبله نما!
وَانصُرانی به دعایی به نگاهی به ندایی در فراموشی مان

اولین جام الستی  آخرین ساقی مستی که در کوچه نشست
تا دری باز شود پیش تو آغاز شود موسم مِی نوشی مان

می شود از دل خوابت، از تب و تاب سرابت ، به رکابت برسیم ؟
می رسد سبزی نام ات پرچم ِ سرخ قیام ات به کفن پوشی مان ؟؟؟؟

 "حسنا محمد زاده"

 اِکفیانی فانکُما کافیان وَانصُرانی فانکُما ناصِران

روزي‌ كه‌ تو به‌ خدا برسي، ديگر «تويي» نمي‌ماند...

گل‌ آفتابگردان‌ رو به‌ نور مي‌چرخد و آدمي‌ رو به‌ خدا...
ما همه‌ آفتابگردانيم. اگر آفتابگردان‌ به‌ خاك‌ خيره‌ شود و به‌ تيرگي، ديگر آفتابگردان‌ نيست. آفتابگردان‌ كاشف‌ معدن‌ صبح‌ است‌ و با سياهي‌ نسبت‌ ندارد.
اينها را گل‌ آفتابگردان‌ به‌ من‌ گفت‌ و من‌ تماشايش‌ مي‌كردم‌ كه‌ خورشيد كوچكي‌ بود در زمين‌ و هر گلبرگش‌ شعله‌اي‌ بود و دايره‌اي‌ داغ‌ در دلش‌ مي‌سوخت.
آفتابگردان‌ به‌ من‌ گفت: وقتي‌ دهقان‌ بذر آفتابگردان‌ را مي‌كارد، مطمئن‌ است‌ كه‌ او خورشيد را پيدا خواهد كرد.
آفتابگردان‌ هيچ‌ وقت‌ چيزي‌ را با خورشيد اشتباه‌ نمي‌گيرد؛ اما انسان‌ همه‌ چيز را با خدا اشتباه‌ مي‌گيرد.
آفتابگردان‌ راهش‌ را بلد است‌ و كارش‌ را مي‌داند. او جز دوست‌ داشتن‌ آفتاب‌ و فهميدن‌ خورشيد كاري‌ ندارد. او همه‌ زندگي‌اش‌ را وقف‌ نور مي‌كند، در نور به‌ دنيا مي‌آيد و در نور مي‌ميرد. نور مي‌خورد و نور مي‌زايد.
دلخوشي‌ آفتابگردان‌ تنها آفتاب‌ است. آفتابگردان‌ با آفتاب‌ آميخته‌ است‌ و انسان‌ با خدا. بدون‌ آفتاب، آفتابگردان‌ مي‌ميرد؛ بدون‌ خدا، انسان.
آفتابگردان‌ گفت: روزي‌ كه‌ آفتابگردان‌ به‌ آفتاب‌ بپيوندد، ديگر آفتابگرداني‌ نخواهد ماند و روزي‌ كه‌ تو به‌ خدا برسي، ديگر «تويي» نمي‌ماند. و گفت‌ من‌ فاصله‌هايم‌ را با نور پر مي‌كنم، تو فاصله‌ها را چگونه‌ پُر مي‌كني؟
آفتابگردان‌ اين‌ را گفت‌ و خاموش‌ شد. گفت‌وگوي‌ من‌ و آفتابگردان‌ ناتمام‌ ماند. زيرا كه‌ او در آفتاب‌ غرق‌ شده‌ بود.
جلو رفتم‌ بوييدمش، بوي‌ خورشيد مي‌داد. تب‌ داشت‌ و عاشق‌ بود. خداحافظي‌ كردم، داشتم‌ مي‌رفتم‌ كه‌ نسيمي‌ رد شد و گفت:
نام‌ آفتابگردان‌ همه‌ را به‌ ياد آفتاب‌ مي‌اندازد، نام‌ انسان‌ آيا كسي‌ را به‌ ياد خدا خواهد انداخت؟
آن‌ وقت‌ بود كه‌ شرمنده‌ از خدا رو به‌ آفتاب‌ گريستم...

پای درس استاد (مرگ)

حجت الاسلام والمسلمین عالی

اهل بیت در روایات مختلفی اشاره به عوامل آسان ، راحت و با سلامت از دنیا رفتن کرده اند . اصلی ترین مورد این است که انسان اعتقادات سالم و درستی داشته باشد . تردیدی نیست که اگر من ایمان به خدا و آخرت داشته باشم و سیم اتصال من به خدا وصل باشد ، زمانی که می خواهند من را به سمت خدا منتقل کنند وحشت نمی کنم . چرا که من را به سمت دشمن نمی برند بلکه به سمت دوست می برند . در روایت زیبایی است که حضرت عزرائیل (ع) بر ابراهیم خلیل الله وارد شد . حضرت ابراهیم (ع) وقتی او را دید پرسید: آیا تو الان من را دعوت می کنی که به اختیار آن طرف بیایم، یا زمان اختیار گذشته و خواهی نخواهی باید بروم ؟ حضرت عزرائیل (ع) گفتند نه به اختیار خود شما است که بیایید یا نیایید . حضرت ابراهیم چیزی گفت که حضرت عزرائیل را به فکر وادار کرد : خدا دوست و خلیل من است ، آیا دیده ای که یک دوستی مرگ را به دوست خود هدیه بدهد ؟ حضرت عزرائیل درمانده شد . از خداوند متعال خطاب به حضرت عزرائیل رسید که به او بگو آیا دیده ای که دوستی از دیدار دوست خود بدش بیاید . تو به طرف دوست خود می آیی و دوست مشتاق دیدن دوست است . اگر بخواهیم این نگاه را به مرگ داشته باشیم مستلزم این است که ایمان داشته باشیم . در این صورت چقدر این لحظه برای فرد زیبا خواهد بود . در آیه بیست و هفت سوره ی ابراهیم داریم که خداوند مومنین و افراد با ایمان را نگاه می دارد و در دنیا و آخرت آنها را تثبیت می کند . ما در روایات متعدد داریم که حضرت عزرائیل (ع) می گوید که من از پدر و مادر مهربان بر مومن مهربان تر هستم . خود او مومنین را به شهادتین تلقین می کند . ملائکه ی مرگ به او خوش آمد گفته و به استقبال او می آیند . در روایتی داریم که دو شاخه ی گل بسیار معطر از حرم الهی برای او آورده می شود . بوی یکی از آنها به گونه ای است که فرد خانواده و اموال خودرا فراموش می کند تا سختی نکشد . و بوی دیگری از نسیم رحمت الهی آنچنان حالتی در او ایجاد می کند که سخاوتمندانه جان خود را بدهد. اینها همه برای مومن است . بنابراین اصلی ترین شرط برای راحت مردن ایمان است . البته اگر می خواهیم ایمان در لحظه ی مرگ و پس از آن در مراحل ابدیت حافظ ما باشد باید در دنیا حافظ ایمان خود باشیم . ما حافظ ایمان خود باشیم تا ایمان در سختی ها حافظ ما باشد .  در روایت داریم که اعتقادات و ایمان بعضی از افراد عاریه ای است ، از این دست می گیرند و از آن دست می دهند . مثلاً تا یک مقدار وضع مالی جابجا می شود ، حقوق کم و زیاد می شود و فشار زندگی وارد می شود چه بسا افراد خدا را به ظلم متهم می کنند . اینها خطرناک است . باید ایمان ها را تثبیت کرده و نگاه داشت . تثبیت ایمان و اعتقادات هم فقط با خواندن کتاب و یا رفتن به کلاس عقیدتی نیست . اینها خوب است و می تواند عقل را قانع کند . اما دل انسان نیز باید قانع شود . باید قلب انسان باور کند و ایمان در قلب رسوخ کند . باور قلب با عمل به دست می آید . هرچقدر ما اعمال خود را طبق وظایف و دستورات دینی انجام دهیم مانند چکشی که بر میخ می رود و فرو می رود باعث تثبیت اعتقادات در قلب و باور آنها می شود . این آیه ی قرآن است : اگر می خواهید به یقین و باور قلبی برسید ، عبودیت و بندگی انجام دهید .  هر گناه و معصیت بندهای ایمان و اعتقادات را شل و پاره می کند . چه بسا بعد از مدتی اگر انسان دچار معاصی و آلودگی ها شود و توبه نکرده و باز نگردد از درون خالی می شود . و در این صورت شاید در حادثه های سنگین مانند لحظه ی مرگ نتواند ایمان خود را حفظ کند . در لحظه ی مرگ فکر و محاسبات فکری خیلی کار نمی کند بلکه باورهای درونی انسان بیرون می ریزد . اگر کسی درون دل او هرز و کفر باشد بیرون می ریزد . اگر درون دل او خدا و اعتقادات باشد او هم بیرون می ریزد .

پس اولین نکته ایمان و اعتقادات سالم و قوی است . دومین نکته محبت و ولایت اهل بیت (ع) خصوصاً امیرالمومنین علی (ع) است. ولایت اهل بیت (ع) جدای از توحید نیست . در روایاتی از امام رضا (ع) و امام سجاد (ع) داریم که فرمودند : ایمان و توحید، لا اله الا الله ، محمد رسول الله و علی ولی الله است و بعد فرمودند توحید تا اینجا است . توحید تا اشهدان علی ولی الله است . یعنی ولایت معصومین شأنی از شئون توحید و شرط توحید است . ولایت اهل بیت یک دستگاهی جدای از ولایت و سرپرستی خداوند عالم نیست . لطف اهل بیت (ع) در همه جا به محبین آنها می رسد . هم در دنیا ، هم در مرگ و هم بعد از آن در برزخ و قیامت و در همه ی عوالم . در هیچ عالمی از عوالم نیست که ما بی نیاز از اهل بیت باشیم . در هیچ عالمی از عوالم نیست که دست اهل بیت کوتاه و بسته باشد . در زیارت جامعه ی کبیره می خوانیم که اینها رحمت موصوله ی خدا هستند . رحمت موصوله یعنی قطع نمی شود و دائم متصل است .حاج آقای بهجت می فرمودند انشاء اله ما جوری زندگی کرده و جوری اعمال انجام دهیم که در لحظه ی آخر که قرار است اهل بیت دستگیری کنند نگویند که ما این فرد را نمی شناسیم . او با ما کاری نداشت .

سومین چیزی که از عوامل آسان کردن مرگ است، صله ی رحم خصوصاً نسبت به والدین است . ارحام خویشاوندان است یعنی برادر ، خواهر و فامیل نزدیک . ارحام را که به آن رحم می گویند چون جلوه ای از رحمت خدا است . در روایت است که خداوند متعال فرمود: من از صد جزء محبت و رحمت خود یک جزء آن را در عالم دنیا فرستاده ام که این محبت ها بین پدر و مادر و فرزند و برادر و خواهر و فامیل درست شده است . بقیه ی آن را آن طرف می بینید . اگر رحم ، یک خاندان و یک خانواده که بین آنها محبت است ، این محبت را نسبت به هم قطع کنند ، یعنی در واقع رحمت خدا را قطع کرده اند . به این جهت است که خیلی با آن برخورد شده که قطع رحم نکنید . وقتی رحمت خدا را قطع کردید طبیعتاً در مرگ سختی می بینید . اما اگر کسی صله ی رحم کرد در حال جذب رحمت خدا است . بنابراین چون شما قدر رحمت خدا را خصوصاً نسبت به والدین دانسته اید مرگ را آسان می کند . یکی دیگر از چیزهایی که خیلی توصیه شده تسبیحات حضرت زهرا(س) بعد از نمازهای واجب است . من تقاضا می کنم که این گنج است و آن را از دست ندهید . امام باقر(ع) فرمود: اگر هدیه ای بالاتر از تسبیحات زهرا(س) بود پیامبر آن هدیه را به حضرت زهرا می داد . امام صادق (ع) فرمود: ما به بچه های خود همانطور که نماز را توصیه می کنیم این تسبیحات را هم توصیه می کنیم . و بعد فرمود اگر کسی مداومت داشته باشد به خواندن تسبیحات حضرت زهرا (س) بعد ازهر نماز سختی های مرگ بر او آسان می شود . یکی دیگر از چیزها دست کردن انگشتر است . بخصوص انگشتر عقیق که از علائم مومن است . یکی دیگر از عوامل آسان کردن مرگ که در روایات آمده ، در تعقیبات نماز صبح و مغرب خواندن هفت بار : بِسمِ اللهِ اَلرحمنِ الرَحیم، لا حَولَ و لاقُوةَ اِلا بِالله العَلیُ العَظیم . در مفاتیح نیز مرحوم محدث قومی این را آورده است . در اصول کافی روایت داریم که این خیلی کمک می کند . یکی دیگر از امور دعای عدیله است . مومنین حداقل یک بار در عمر خود این دعای عدیله را بخوانند ، اعتقادات خود را صادقانه امانت نزد خدا بسپارند چون در آخر دعای عدیله داریم که خدایا تو بهترین امانت دار هستی . این اعتقادات خود را پیش تو امانت می گذارم تا هنگام مرگ که زمانی است که انسان خیلی چیزها را از یاد می برد به من باز گردان . و آخرین چیز خواندن قرآن بعد از هر نماز است . پیامبر فرمود: اگر هر کسی بعد از نماز قرآن بخواند سکرات موت بر او آسان می شود و خود ملک الموت شهادتین را بر او تلقین می کند.

اخبار...عیدانه

 

هزار بار نهج البلاغه را خواندم و هر بار احساس تازه ای داشتم. (جرج جرداق/ دانشمند مسيحي)

 

 *به جای آنکه چندین کتاب بخوانید ، نهج البلاغه را چندین بار بخوانید*

 

ضمن تبریک فرا رسیدن دهه ی کرامت، به اطلاع دوستان می رساند ششمین جلسه عیدانه با موضوع

"تدبر در نهج البلاغه" با حضور استاد پویا (محقق قرآن ، نهج البلاغه و صحیفه سجادیه)

زمان:  چهارشنبه  13/7/1390  ساعت ۱۴

مکان: سالن EDC

 

منتظرتون هستیم...

 

پیراهن خاکی 27 ( دوباره دل هوای هویزه دارد؛ اما این بار به بهانه ی تولدت... )

 

  

من در سنگر هستم، در این خانه ی محقر، در اين خانه ی فرياد و سکوت، فریاد عشق و سکوت، در اين خانه سرد و گرم، سردى زمستان و گرماى خون. در اين خانه ساکن و پرجوش و خروش، سکون در کنار رودخانه و هيجان قلب و شور شهادت. خانه نمناک و شيرين، نم آب باران و طعم شيرين و لذت شهادت. خانه بى شکل و زيبا، بى شکلى ساختمان و زيبائى ايمان، خانه کوچک و با عظمت، کوچکى قبر و عظمت آسمان.

امشب، پاس دارم، ساعت 1 تا 3، چه شب باشکوهى؟ چه باشکوه است، من بياد انس على بن ابيطالب (ع) با تاريکى شب و تنهائى او مى‏افتم. او با این آسمان پرستاره سخن مى‏گفت، سر در چاه نخلستان مى‏کرد مى‏گريست. راستى فاصله‏اش با من زياد نيست، از دشت آزادگان تا کوفه و کربلا 20 کيلومتر است. خدايا اين سرزمين پاک در دست ناپاکان است در همين 40 کيلومترى من، در همين تاريکى شب على بر مى‏خاست و به نخلستان مى‏رفت، فاطمه وضو مى‏گرفت، پيامبر به مسجد مى‏رفت و حسن و حسين به عبادت مى‏پرداختند. قرآن مى‏خواند، صداى او را مى‏شنوى؟ در اين دل شب پيامبر شبيخون مى‏زد، عزوه بنى اسد... عزوه خيبر، در اين دل شب ياد عزيزانم، رضا،اصغر و منصور که در شبهاى رمضان با هم دعا مى‏خوانديم، بعد ما مى‏خوابيديم، اما منصور بيدار مى‏ماند و ادامه مى‏داد... در اين دل شب ياد عزيم رضا پيرزاده که با هم نهج البلاغه مطالعه مى‏کرديم. ياد اصغر گندمکار که با هم قرآن کار مى‏کرديم... در اين دل شب مردانى چون «خمينى» در حال عبادت مى‏باشند امشب که پاسم تمام شد حتماً فردا آيات خدا را درباره نماز شب در قرآن مطالعه مى‏کنم.

اینجا سنگر است...

اين خانه کوچک، اين سنگر، اين گودى در دل زمين، اين گونيهاى بر هم تکيه داده شده پر از حرف است، فرياد است، غوغاست...

صداى پرمحبت اسغر و حرف زدن آرام رضا و خوش زبانى منصور. بغض گلويم را گرفته، قطرات اشکم هديه تان باد.

تنهائى عميقترين لحظات زندگى يک انسان است. خدايا اين خانه کوچک را بر من مبارک گردان، در اين چند روز با خاک انس گرفته‏ام، بوى خاک گرفته‏ام، رنگ خاک گرفته‏ام، حال مى‏فهمم که چرا پيامبر على بى ابيطالب را ابوتراب ناميد. حال مى‏فهمم که على بن ابيطالب که مى‏فرمايد: سجده‏هاى نماز؛ حرکت اول خم شدن به روى مهر، اين معنا را مى‏دهد که خاک بوده‏ام. حرکت دوم اين معنى را دارد که از خاک برخاسته‏ايم، متولد شديم. حرکت سوم رفتن دوباره به خاک به اين معناست که دوباره بخاک باز مى‏گرديم (مرگ). و حرکت چهارم برخاستن به اين معنى است که دوباره زنده مى‏شويم (حيات - قيامت) اما در اين سنگر هميشه در کنار خاکيم، خاک پناهگاهمان است.

سيد حسين علم الهدى - آذر 1359 هويزه

ادامه نوشته

بانوی آب و آیینه...

 

میلاد سراسر نور حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام کریمه اهل بیت، آسیهِ صداقت ها، مریم پاکی ها، خدیجه مهربانی ها و فاطمه خوبی ها، بانوی آب و آیینه و آفتابْ بر شیفتگان و رهروان راهش تهنیت باد.

شکفتن تو در باغ جهان، ادامه ملکوت بر زمین است و گشودن درهای رحمت.
چه زیباست ساحل جمکران در کنار دریای تو، وقتی دل‏های غرقه در عشق، چشم انتظار رسیدن کشتی نجات مولای خویش‏اند.
به تو تمسک می‏جوییم، ای بانوی معصوم.
ای غریب آشنا، استغاثه منتظران را به وساطت خویش، بی‏ثمر مگردان و در گروی آبروی خود، همسایگان بارگاهت را در جمعه‏های انتظار دریاب، تا مگر به استجابت دعای تو، میلادت، آغاز شکفتن گل نرگس باشد.

نامه ای به همه دختران.....

سلام بر همه دخترانم.

سالیان سال، سوالاتی از این دست، ذهنم را اشغال کرده بود که: چرا من از شنیدن خبر تولد دختران خوشحال‌تر می‌شوم تا پسران؟ چرا من از کودکی با خواهرانم مانوس‌تر بودم تا با تنها برادرم که بسیار هم عزیز است و او را با دنیا عوض نمی‌کنم. چرا نگاه غمگین دختران کوچک، دلم را می‌لرزاند و تبسم شیرینشان روحم را به وجد می‌آورد؟ چرا بغض کودکانه دخترکان و لب برچیدنشان مرا بی‌تاب می‌کند و گریه‌شان امانم را می‌برد. چرا بزرگ‌ترین فاجعه عالم برای من کتک خوردن دختران است؟ چرا انحراف و ابتذال دختران و زنان بسیار بیش از گمراهی پسران و مردان، جانم را می‌گدازد و روحم را تخریب می‌کند؟

... به اعتقاد من برابری با مردان، اصلا برای جنس مونث ارتقا نیست، تنزل از آسمان به سطح زمین است.

این کسانی که مدعی دفاع از حقوق زنانند، زن باشند یا مرد، فرقی نمی‌کند، اغلب در جهل مرکب به سر می‌برند. نه زن را می‌شناسند و نه مرد را.

اگر می‌فهمیدند که اصل و وجود و ماهیت زن چیست و از کجاست و آسمان پرواز او چه بیکرانند و عظمت دارد هرگز زن را تا سطح عملگی در بازار دنیا تنزل نمی‌دادند و اعتلا و ارتقای او را برابری با مردان نمی‌شمردند...

انگار آرام آرام و غیرمستقیم داریم به پاسخ سوال‌های من نزدیک می‌شویم. من پس از سالیان سال به این نتیجه رسیدم که این حس و حساسیت من نسبت به دختران، حس و حساسیتی فطری و طبیعی است.

اگر دیگران و بسیاری از دیگران از تولد پسران خوشحال‌تر می‌شوند برای این است که پسران در عرصه عملیات و مناسبات دنیا و از دیدگاه کاملا ابزاری مفیدتر و کارآمدتر می‌توانند باشند. و این غیر از ارزش ذاتی و ماهوی است.

دخترها جنسشان از جنس گوهری است که این گوهر، دردانه آفرینش است. محبوب‌ترین مخلوق خداست. درست مثل یک گل که خدا اول او را آفریده باشد و بعد جهان را به مثابه گلدانی برای وجود او طراحی کرده باشد.

خودش تصریح کرده است که اگر به خاطر گل جمال او نبود، جهان را نمی‌آفریدم.

اگر مردان و حتی بزرگ‌ترین مردان، صنعت خداوندند، بانوی ما هنر خداوند است.

اگر حضرت محمد (ص) عقل آفرینش است و مولا علی (ع) قلب آفرینش، زهرای مرضیه جگر خلقت است. (و جگر خلقت را خون کردند آنها که... بماند)

اگر مردان، زمینی‌اند یا ترکیبی از زمین و آسمان، بانوی ما دختر آسمان است. و شما دختران به این دلیل دوست داشتنی‌ترید که مطلقا از جنس آسمانید.

نگارا جسمت از جان آفریدند.

این دریافت و این باور لوازم و حواشی و تبعاتی دارد که از اصل مقوله قابل انفکاک نیست.

اگر سیب زمینی و پیازی در لجن افتاده باشد، شما راحت از کنار آن می‌گذرید و حتی رغبت نمی‌کنید که دوباره به آن نگاه کنید.

اما اگر گوهری گرانسنگ را درمتعفن‌ترین لجن‌هاببینید، بی‌تردید برای نجات آن تلاش می‌کنید و لااقل بی‌حسرت از کنار آن نمی‌گذرید.

این است که انحراف و ابتذال دختران و زنان بسیار بیش از گمراهی پسران و مردان، جان را می‌گدازد و روح را تخریب می‌کند.

مبادا از این دنیا تحقیر و تنزل جنس مذکر استنباط شود. مقصود من ابدا این نیست. گوهر وجودی انسان اعم از زن و مرد غیرقابل خدشه است.

عرض من این است که مطبوع‌ترین، لذیذترین و مفیدترین غذای زمینی به هر حال با مائده آسمانی قابل مقایسه نیست.

از بیان همه این مقدمات که طولانی هم شد، مقصودم این است که:

شما دختران خواه و ناخواه از آسمان آمده‌اید و دانسته یا ندانسته به آن گوهر ازل و ابد متصلید، این شان و منزلت را حفظ کنید.

سید مهدی شجاعی

پیامکی از دیار عشق...

ای شیعه ی ما!

ایمان، سراسر عمل است و گفتار بخشی از آن عمل.

امام صادق (ع)

اصول کافی،جلد۲،صفحه ی ۳۲

خ.میرزاوند: در دیار ما که هر کالا به هر جا درهم است/  خوب و بد، معیوب و سالم، زشت و زیبا درهم است/ گر خریداری کند کالای خوب از بد جدا/ با تشر گوید فروشنده: که آقا درهم است/ مهدیا! یاران خوبت را مکن از بد جدا / رو سیاه و رو سفیدش، جان مهدی درهم است. "اللهم عجل لولیک الفرج"

خ.نجفی: ای تنها دلیل رد کردن هر دلیل و ای تنهاترین بهانه ی آوردن هر بهانه، دیوانه ی مهربانی توام. در ظهورت تعجیل کن عزیز فاطمه(س)... "اللهم عجل لولیک الفرج"

facebook!

مؤسس واقعی فیس‌بوک کیست؟

 

به گزارش خبرنگار جنگ نرم مشرق، فیس‌بوک نام شبکه‌ای اجتماعی است که بی‌شک اکثر کاربران اینترنت حداقل با نام آن آشنا هستند. اهمیت و کارایی این شبکه اجتماعی در گرد هم آوردن افراد و نیز به اشتراک گذاشتن اطلاعات کاملاً مشخص است. به همین خاطر شاید بهتر باشد تا این شبکه اجتماعی، مؤسس آن، و برخی مسائل پشت پرده آن را بهتر بشناسیم.

بر اساس تازه‌ترین گزارش وب‌سایت اونیون، مارک زوکربرگ ملقب به «ارباب» یکی از عوامل سیا و مدیر «برنامه فیس‌بوک» سیا معرفی شده است. این گزارش همچنین موید آن است که سازمان جاسوسی آمریکا به خاطر کار فوق‌العاده زوکربرگ در پیاده‌سازی برنامه فیس‌بوک، به وی مدال تقدیر اعطا کرده است.

حال با توجه به برخی مدارک موجود این سوال پیش می‌آید که آیا زوکربرگ مؤسس و گرداننده اصلی فیس‌بوک است یا اشخاص دیگری؟ اگر وی واقعاً پایه‌گذار فیس‌بوک است چگونه توانسته است دست به تاسیس چنین شبکه اجتماعی عظیمی آن هم در سطح جهانی بزند؟ و اینکه به طور کلی فیس‌بوک چیست؟ در زیر جزئیات بیشتری در مورد زوکربرگ، فیس‌بوک، و نیز چگونگی پیدایش ایده اصلی انجام چنین کاری ارائه می‌شود.



مشخصات مارک زوکربرگ

مارک زوکربرگ در 14 می 1984 (24 شهریور 1363) در نیویورک به دنیا آمد. هرچند وی در یک خانواده یهودی بزرگ شده است، اما او خود را یک «ملحد» و فردی که به خدا هیچ‌گونه اعتقادی ندارد معرفی می‌کند. پدر وی شخصی به نام ادوارد است که به او در نوجوانی برنامه‌نویسی را آموزش داد.


زوکربرگ در دانشگاه هاروارد در رشته علوم رایانه‌ای و روانشناسی مشغول به تحصیل شد. گفته می‌شود که وی ابتدا در فوریه سال 2004 دست به ساخت فیس‌بوک در خوابگاه دانشجویی خود زد. این شبکه ابتدا برای استفاده دانشجویان هاروارد به وجود آمد تا آنها بتوانند اطلاعات آموزشی و دانشگاهی را بین خود به اشتراک بگذارند، اما سپس توسط هم‌اتاقی‌های وی با دیگر مؤسسات آموزشی آمریکا ارتباط داده شد و در نهایت نیز در سطح شبکه جهانی اینترنت بکار گرفته شد. از این رو، زوکربرگ به عنوان مؤسس وب‌گاه شبکه اجتماعی فیس‌بوک شناخته شده است.

وی در سال 2008 تبدیل به جوانترین میلیاردر جهان شد و در حال حاضر مدیر عامل شرکت فیس‌بوک می‌باشد. بر اساس گزارش وب‌گاه فوریس دارایی‌های وی تا مارس 2011 به 13.5 میلیارد دلار رسیده است. مجله تایم نیز او را در سال 2010 به عنوان شخصیت برتر سال برگزید.



همکاری فیس‌بوک با سازمان سیا

با توجه به اظهار نظرات کارشناسان آمریکایی و نیز حتی مقامات سازمان جاسوسی آمریکا سیا، بی‌شک زوکربرگ آلت دست سازمان‌های جاسوسی آمریکا قرار گرفته است تا به کمک وی آنها بتوانند دست به ایجاد نرم‌افزاری برای جمع‌آوری اطلاعات کاملاً شخصی و خصوصی افراد بزنند.

مؤسس ویکی‌لیکس جولین آسانژ اخیراً در مصاحبه‌ای با راشاتودی، فیس‌بوک را «بزرگ‌ترین ماشین جاسوسی‌ای که تا کنون اختراع شده است» نامید.

 

ادامه نوشته

بوسه بر پیشانی

درگردان ما برادری بود که عادت داشت پیشانی شهدا راببوسد.وقتی شهید شد بچه هاتصمیم گرفتند.به تلافی آن همه محبت،پیشانی اورا غرق بوسه کنند .

پارچه راکنار زدیم،پیکر بی سر اودل همه ی مارا آتش زد.

راوی:رزمنده لشگر27

بقیع!امشب دوباره، در خاک تو خورشیدی خواهد دمید...

شهادت جانسوز ششمین شمع روشنگر و وصی پیغمبر٬قرآن ناطق٬

حضرت امام جعفر صادق(ع)تسلیت باد.

 پلک می‏گشایی. شیعیانت بر بالین تو نشسته‏اند؛ اما پریشان و ملتهب. اندوه سنگینی بر اتاق سایه افکنده تا آنکه بغض یکی از اصحاب شکفته می‏شود، ناله می‏زند، گریه می‏کند و تو مهربان و بزرگ، لب می‏گشایی: «مؤمن باید چنان باشد که هر چه به او رسد، خیر خود بداند. اگر تمام اعضایش بریده شود، راضی باشد و اگر مالکیت مشرق و مغرب را به او بسپارند، خیر خود بداند!» درست سبک زندگی خود را اعلام کرده‏ای! و درست، حقانیت ولایتت را به اثبات رسانده‏ای!
این همه شاگرد و چقدر تنها!
این سهیل بن حسن خراسانی است که می‏گوید: «چرا نشسته‏ای و قیام نمی‏کنی در حالی که صد هزار شیعه در رکاب تو آماده‏اند و برایت شمشیر می‏زنند!؟» چه سؤال تلخی! اما قاطعانه پاسخش می‏دهی: «برخیز و در این تنور بنشین!» رنگ از چهره باخته است. نمی‏پذیرد. التماست می‏کند. رو به هارون مکی می‏فرمایی: «تو برو و میان تنور بنشین!»هارون بی‏تأمل چنین می‏کند. رو به سهیل می‏فرمایی: «از همه اهل خراسان، چند نفر حاضر می‏شوند، کاری را که هارون کرد انجام دهند؟! ما خروج نمی‏کنیم مگر زمانی که حتی پنج مخالف هم در جمع ما نباشد!» و این یعنی چقدر حق تنهاست و تو تنهاتر!
کدام زهر، تلخ‏تر بود؟
روزگار منصور، از زهر او تلخ‏تر بود؛ زهری که اینک در جانت نفوذ کرده و چیزی نمانده تا آخرین نفس‏هایت را از تو بگیرد؛ زهری که مرثیه همواره غربت شما خاندان آفتاب در ضلالت‏آباد خاک بود؛ زهری که اندوه یک عمر بی‏بهار زیستن را در تو، خلاصه و جانگداز روایت کرده است. پلک بر هم می‏نهی و میان ضجه‏های شاگردان و یارانت، بر فرشته مرگ سلام می‏دهی. می‏روی تا ابدیت برای حق، ترسیم شده باشد؛ سرمایه امروز بقیع، اشک است و اشک. مدینه، جهان را از شیون اکنون خود پر کرده است. امروز بقیع در لباس سوگ، چکیده اشک‏های غربت شیعیان است و دانش، بحارالانوار اشکی است که به تمامی برگ‏های زرین احادیث، تسلیت می‏گوید.

آیا زینت اهل بیت علیهم السلام هستیم؟

یکی از مهمترین انتظارات امام صادق(ع) از شیعیانش این است که از نظر رفتار، به دنبال انجام کارهای نیک و شایسته باشند و از نظر اخلاقی برخوردار از اوصاف نیک و پسندیده، و قرین اخلاق زیبای اسلامی باشند. حضرت بر این انتظار سخت پای فشرده و با بیان‎های مختلفی آن را ابراز فرموده است، در یک جا می‎فرماید: «به هر کس که پیرو ما است و به گفته‎های ما گوش فرا می‎دهد سلام مرا ابلاغ کن، و (بگو) من همه شما (شیعیان) را به تقوا، پرهیزکاری در دین، و تلاش و کوشش در راه خدا، و راستگویی و امانتداری، و سجده طولانی، و نیکو همسایه‎داری ...، سفارش می‎کنم، زیرا هرگاه کسی از شما به این سفارشات من عمل کند مردم می‎گویند: این «جعفری مذهب» (و شیعه) است. و من از این (اثر اجتماعی) و از اعمال شما شادمان می‎شوم و سایر مردم نیز می‎گویند: این است روش ادب و تربیت امام صادق(علیه‎السلام): ولی اگر برخلاف این (روش صادقانه و مورد انتظار) بودید، من از عملکرد شما غمگین و شرمنده می‎گردم!! و مردم نیز (با ناراحتی) خواهند گفت: این هم اثر تربیتی امام صادق(علیه‎السلام)!! (و این هم شیعه امام صادق(علیه‎السلام).»(۱
یکی از شیعیان حضرت به نام «شقرانی» از تقسیم بیت المال توسط خلیفه وقت «منصور دوانیقی» محروم ماند، در کنار خانه خلیفه منتظر فرصت بود تا با شفاعت و وساطت کسی حق خود را بگیرد، حضرت صادق(علیه‎السلام) سهم او را گرفت و به وی داد آنگاه فرمود: ای شقرانی اعمال نیک از همه نیکو است، ولی از تو نیکوتر است چون به ما نسبت داری (و شیعه ما هستی) و کارهای زشت از همه زشت است ولی از تو زشت‎تر است(چون که به ما نسبت داری).»(۲)
امام صادق(علیه السلام) فرمود: (شیعیان) زینت ما باشید نه باعث ملامت و سرزنش ما، با مردم نیکو سخن بگویید، و زبانتان را حفظ کنید و از زیاده‎روی و زشت‎گویی بازدارید.
لازم به یادآوری است که شقرانی از خدمتگزاران پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بود و عمر طولانی کرده بود و تا زمان امام صادق(علیه‎السلام) زنده بود، ولی گرفتار مشروب بود، لذا امام صادق (علیه‎السلام) به او تذکر داد که تو با دیگران تفاوت داری، تو به ما اهل بیت نسبت داری لذا احترام این مقام و موقعیت را حفظ کن، چرا که شیعه باید اهل عمل نیک، ورع و پرهیزکاری باشد، چنان که امام صادق(علیه‎السلام) فرمود: «احق الناس بالورع آل محمد و شیعتهم، کی تقتدی الرعیه بهم(۳)؛ سزاوارترین مردم به تقوا و دوری از حرام، آل محمد(صلی الله علیه و آله) و شیعیان آنها هستند، تا سایر مردم نیز به آنان تأسی نمایند. 

پی نوشت:

۱- وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۳۸۹ .
۲- شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ج ۱، ص ۷۰۸ / مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۲۳۶ .
۳- سفینه البحار، ج ۲، ص ۶۴۳ .

پیامکی از دیار عشق...

                                                       

ای شیعه ی ما!

برای خیر حد اکثر و برای گناه حداقلی قائل مشو...

امام علی(ع)

تحف العقول

*فرودگاه در دست احداث! منتظران مشغول کارند...*

خ.نجفی: دست های انتظارمان به آسمان رسیده،همه ی مردمان سرزمین من، سینه چاک رؤیت خورشیدند. ای امید دار و دیارمان، ساحل دست های مهربانت را به ما برسان... "اللهم عجل لولیک الفرج"

میان بیا و نیا...فقط یک نقطه فاصله است،چه نقطه ی عجیبی!

خدایا تو خود نیک می دانی که این نوشته...و گاه چقدر واژگان کم می آورند!!!!!

...

نیا نیا گل نرگس جهان که جای تو نیست
دو صد ترانه به لبها یکی برای تو نیست


نیا نیا گل نرگس که در زلال دلی
هزار آینه نقش و یکی ز خال تو نیست


نیا نیا گل نرگس
به آسمان سوگند
قسم به نام و نهادت
دلی برای تو نیست

نیا نیا گل نرگس ز رنجمان تو مکاه
کسی ز خلق و خلائق فدای راه تو نیست

نیا نیا گل نرگس تو را به خاک بقیع
که شهر ما نه مُهیای گامهای تو نیست


نیا نیا گل نرگس بدان و آگه باش
که جای سجده گه ِ ما هنوز مال تو نیست

نیا نیا گل نرگس به مجلس ندبه
که ندبه ، ندبه خرقه است و پایگاه تو نیست


نیا نیا گل نرگس دعای عهد کجاست؟
نه این نماز جماعت به اقتدای تو نیست

نیا نیا گل نرگس به جان تشنه عشق
دعا دعای ظهور است ولی برای تو نیست

 نیا نیا گل نرگس سقیفه ها برپاست
ردای سبز خلافت ولی برای تو نیست

 نیا نیا گل نرگس که چون علی تنها
به فجر صبح ظهورت کسی کنار تو نیست 

 نیا نیا گل نرگس به مادرت زهرا
کسی برای شهادت به کربلای تو نیست


نیا نیا گل نرگس نیا به دعوت ما
هزار نامه کوفی یکی برای تو نیست 

 نیا نیا گل نرگس فدا شوی مولا
برای عصر عجیبی که خواستار تو نیست

 السلام علیک یا مظلوم یا حجه ابن الحسن العسکری..."