مهدیکس
کتاب علمی ـ تخیلی کتاب «مهدیکس» (mehdix)، از نویسنده جوانی به نام «تورگان گولر» و در یکی از انتشارات معروف ملی به نام «پوپولی» به چاپ رسیده است.نویسنده کتاب، تکنسین کامپیوتر بوده و نکته جالب آنکه این کتاب در مدت سه ماه، به چاپ شانزدهم رسیده است.
بیشک تنها دلیل آن، موضوع کتاب است که انتظار تودههای عظیم مسلمانان ترکیه را برای ظهور حضرت مهدی(عج) و برپایی عدالت در جهان و بازگشت به خویشتن و به دست آوردن شکوه معنوی و مادی گذشتهها و... برآورده میکند و همچنین احساسات ملی ضدآمریکایی ضدصهیونیستی ترکهای مسلمان را نوازش میدهد .
از این نگاه، کتاب جالب بوده و به همین علت، رکورد فروش را شکسته است... اما در این کتاب، مسئله مهدویت و ظهور، کاملا منحرف شده است، به گونهای که یک ژنرال لائیک ترکیهای، جانشین مهدی موعود(عج) میشود.
خلاصهای از این کتاب 236 صفحهای را با هم مرور میکنیم:
رویدادهای این رمان علمی ـ تخیلی در استانبول و به محوریت مسجد معروف «ایاصوفیه» میگذرد؛ ایاصوفیه همان معبد 1700 ساله جهان مسیحیت و نگین امپراتوری رم شرقی بوده است که در سال 1453 میلادی به دست ترکهای مسلمان عثمانی، از کلیسا به مسجد تبدیل شد و تا تأسیس جمهوریت به عنوان بزرگترین و مهمترین مسجد سرزمین عثمانی بود و برای اروپای مسیحی نیز این معبد عظیم به عنوان یک جایگاه استراتژیکی مذهبی، مفهوم و معنای خود را همیشه حفظ کرد. به همین دلیل، پس از تأسیس جمهوریت به دست «کمال آتاتورک»، این مکان حساس برای رضایت اروپای مسیحی از مسجد به موزه تبدیل شد .
برای ترکهای مسلمان و ملیخواه، این یک شکست بزرگ و تحویل دادن سنگر به دشمن کافر به شمار میرفت و هنوز نیز حسرت خواندن نماز در آن مکان، بر دل نوادگان عثمانی سنگینی میکند... .
قهرمان این رمان، یک ژنرال است؛ یک ارتشبد با چشمان آبی و موهای طلایی (شبیه آتاتورک) فرمانده ستاد مشترک ترکیه.
زمان، سال 2019 است؛ یعنی زمانی که قوم یهود و مسیحی، جنگ آرماگدون را پیشبینی کردهاند!!
فرمانده ستاد مشترک ترکیه با دیدن خوابی منقلب میشود و در پنجاه سالگی، نخستین نماز صبح را با نگرانی و تشویش به جای میآورد.
او به عنوان مهدی موعود انتخاب شده است؛ این انتخاب با یک خواب شروع میشود و با الهام تقویت شده و با ارتباطهایی از طریق اینترنت و تلفن به کمال میرسد و وی مأمور میشود تا «دجال» را از بین ببرد.
این «دجال» کیست؟
ژنرال ترک از اینترنت کمک میگیرد و کامپیوتر وی به طور غیرعادی او را هدایت کرده و سخنان پیامبر اسلام(ص) را در مورد دجال به وی منتقل میکند؛ دجال، بزرگترین فتنه بشریت است که در جایی بین شام و عراق ظهور کرده و دنیا را به فساد خواهد کشید. وی ادعای ربوبیت کرده و همگان را منحرف میکند. او یک چشم دارد و بر پیشانیاش کلمه «کافر» نوشته شده است. او بهشت را دوزخ و دوزخ را بهشت مینمایاند...
ژنرال متقاعد میشود که دجال یک دولت است و یک نظام بزرگ حکومتی است و کور بودن یکی از چشمان وی نیز به معنای نگرش تکبعدی مادهپرستی تفسیر میشود.
کامپیوتر به وی این پیام را میدهد: مستضعفان جهان در انتظار تواند! دجال را بکش!