تنها نگاه کن...
یک سنگریزه ، از اسمش پیداست؛
یعنی ریز است ناچیز است
اما همین سنگ اگر در جوراب یا کفشت باشد
تو را از راه رفتن واز حرکت باز میدارد!
بعضی چیزها ریز است ناچیز است؛
اما انسان را از حرکت در راه خدا
و به سمت خوبی ها باز میدارد...
یکی از انها "نامهربانی نسبت به پدر ومادر" است!
هرچند کم باشد و در حد گفتن اف...!
این حرف خداست که فرمود :
لا تقل لهما اف؛ به پدر ومادر خود اف هم نگو!
چند صباحی بیشتر نیست که جزء پژوهشگران علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی مدرن و آکادمیسینهای نظریه پژوهی، که تقریر و تکرار و تقلید مباحث «بوردیو» و «گیدنز» و مکتب بیرمنگام را بخشی از وظایف شغلی و معیشتی خود میدانستند، بحث از «سبک زندگی» یا همان «لایف استایل» مدعیان جدیدی نیز پیدا کرده است که چون دل در گرو اشارات راهبر حکیم خویش دارند، به تازگی توجهی به این موضوع پیدا کردهاند.
وقت نبودنت به دلم
وعده بدهم
شاید مثلش را پیدا
کنم
آقای بی همتای من بیا
...
صبرم از کاسه دگر
لبریز است
اگر این جمعه نیاید
چه کنم ؟
آنقدر من خجل از کار
خودم
اگر این جمعه بیاید
چه کنم ؟
چه مسخره است
سوال امتحانی را
میگویم
جای خالی را پر کنید
جای تو تا ظهور فقط ....... است
خالی است
در بین منتظران هم
آقای من چه غریبی
عجیب تر که چه آسان
نبودنت شده عادت
چه بی خیال نشستیم
نه کوششی و نه وفایی
فقط نشستیم و گفتیم :
خدا کند که بیایی
هر روز،
برای آمدنت دعا میکنیم
و برای نیامدنت ،
کارهای زیادی .....
دعا پشت دعا برای
آمدنت
گناه پشت گناه برای
نیامدنت
دل درگیر میان این دو
انتخاب
کدام آخر ؟
آمدنت یا نیامدنت ؟
مدیریت تشریعی امام در جامعه به این معناست که امام باید جامعه را اداره و بندگان را هدایت کند. همانطور که یک خورشید آثاری دارد. در یک روز ابری، هیچ کدام از آثار تعطیل نمی شوند ولی در یک سطح ضعیفت تر منتشر می شود.
خبرگزاری شبستان: امام زمان(عج)، در زمان غیبت صغرا اشخاص معینی را نایب خود قرار داده بود و آنها را به اسم و رسم معرفی نموده و هر یک را به وسیله نایب پیش از خود به مردم شناسانده بود.
اما در نیابت عامه، براساس یک ملاک و معیار کلی که امام زمان(عج) معین فرموده، هر فردی که آن ضابطه را از همه جهت و در همه ابعاد دارا باشد، نایب امام زمان(عج) رهبر جامعه خواهد بود؛ پس این مقام و نیابت توسط خود حضرت مهدی(عج) به عالمان واجد شرایط داده شده است.
حجت الاسلام جواد جعفری، محقق و پژوهشگر این حوزه به برخی از سوالات پاسخ داده است.
دانلود سخنرانی استاد رائفی پور در مراسم آغاز عهد 92 سلام بر دوستان و همراهان سنایی! عیدتان مبارک بالاخره انتظارها به پایان رسید: این هم فایل سخنرانی استاد رائفی پور در مراسم آغاز عهد سال 92 تقدیم به شما: |
او با ابرهای آسمان میآید تا مردم او را به عنوان یکی از برگزیدگان خداوند بشناسند. بحيرا آن راهب نصراني با استفاده از همین جملۀ کتاب دانیال نبی، توانست پیامبر اسلام را بشناسد. او قافلهای دید که از جنوب به سمت شام میآمد و ابر سفیدی در ارتفاع پایین این کاروان را همراهی میکرد. با توقف آنها، ابر نیز ایستاد. بحیراء آن حضرت را شناخت و تكريم نمود و به حضرت ابوطالب در خصوص صيانت نوادهاش از شر یهود سفارشهاي فراواني كرد.
گرچه تورات و کتب انبیاء یهود تحریف شدهاند ولی همینها نیز برای یک جوینده حقیقت، کافی هستند. خواندنیترین مطالب عهدین بشارتهایی است که انبیاء به پیامبر اسلام(ص) دادهاند. اما یهود با تغییر نام ذبیح از اسماعیل به اسحاق مدعی هستند آن نبی خاتم هنوز نیامده و مسیحیان نیز حضرت عیسی را پیامبر خاتم معرفی میکنند. ذیلاً نگاهی داریم به یکی از این بشارتها که در کتاب دانیال نبی آمده است. بحیراء راهب نصرانی، به واسطه همین بشارت بود که پیامبر اکرم(ص) را در سنین نوجوانی شناخت.
سلام بر دوستان سنایی و همراهان
فیلم کوتاه زیر از مجموعه تولیدات گروه مستند سازی کانون مهدویت سناست
که با فیلمنامه، تدوین و کارگردانی آقای علی کرمی جهت اکران اولیه در مراسم آغاز عهد سال ۱۳۹۲ تهیه گردید.
دعوت می کنم بدون فوت وقت به تماشای مستند کارخانه رنگ بنشینید.
ضمنا بزودی گزارش تصویری از مراسم آغاز عهد آماده و در گوشه مجازی قرار خواهد گرفت.
به امید خدا صوت و تصویر مراسم نیز آماده و تقدیم خواهد شد.
" بسم رب المهدی "
ديرگاهيست در ظلمت بي فرداي اين روزگار زمين در انتظار است تا کسي بيايد که کس باشد و تا مردمان با نگاهي در او کس را از ناکس بازشناسند.
امروز که آدميان صداقت را به زير آوار فراموشي ها از ياد برده اند؛ حالا که خاک از
خون سرخ عدالت گلگون است؛ زمين در حسرت يک مرد ميسوزد.
حالا که سپيدي ها همه در سياهي دلهاي آدميان رنگ باخته اند؛ ديدگان زمين در انتظار
اندکي-حتي- سپيدي چون پلک خيس سپيده دم باراني ست.
راه درازيست از اينجا تا صداقت و زمين در انتظار است تا مردي بيايد از جنس آسمان
تا با قدوم نازنينش جسورانه شقاوت را؛ خيانت را از هستي پاک کند. تا شب دريده شود
و ديدگان آدميان طلوعي از جنس عدالت را به نظاره بنشينند.
راه دشواري نيست از اينجا تا مصيبت و دستان سرد آدميان گرماي دستاني را به ياري مي
خواند تا در مرداب بي رحمي دنيا اميدبخش رهايي باشد.
علي که از جنس آسمان بود به برق يک شمشير به آسمان رفت . علي به ستوه آمده از
آدمياني از جنس شقاوت و قساوت به برق يک شمشير از عمق وجود فرياد برآورد که : " فزت
و رب الکعبه "
و از آن روز که عدالت همراه علي به آسمان رفت, زمين و زمان در انتظار وجود پر وجودي
ست تا برخيزد, شمشير برگيرد و جهاني را روشني بخشد.
او خواهد آمد ..........
استاد پناهیان:
دل باید امام داشته باشه...این امام،حساب طمعت رو میرسه...
حساب شوقت رو میرسه....تمام غرفه های دلت رو تنظیم می کنه...
بدون امام،دل،تنظیم نمیشه و تحرک و فعالیت پیدا نمی کنه...وقتی یه امام یه دل پیدا کرد
شروع می کنه به تنظیم..."وَ ما خَصَّنا بِه مِن وِلایَتِکُم طیباً لِخَلقِنا وَ طَهارَتاً لِاَنفُسِنا وَ تَذکیَةً لَنا"
(زیارت جامعه کبیره)
اگر دلت امام داشته باشه دیگه آدم حسود و بخیلی نمیشیم...
می دونی چرا بخیل شدیم؟! علامت بی امامیه دله!...
یابـن الـحـسـن...ما دلمون خرابه...آوردیم پیشت تعمیرش کنی...
تعمیرکار مهربان دل من...چندوقت دل من پیش تو باشه درستش کنی؟!...
سلام علیکم
بسی خوشحالم اولین نفر به همه
حلول ماه ربیع الاول
رو تبریک میگم...
برکات و اعمال ماه ربیع الاول
ماه "ربیع الاول" همانگونه که از اسم آن پیداست بهار ماه ها می باشد؛ به جهت اینکه آثار رحمت خداوند در آن هویداست . در این ماه ذخایر برکات خداوند و نورهای زیبایی او بر زمین فرود آمده است . زیرا میلاد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) در این ماه است و می توان ادعا کرد از اول آفرینش زمین رحمتی مانند آن به خود ندیده است .
" بسم رب المهدی "
کانون مهدویت سنا یک بار دیگر به همت مسولین پر تلاشش همایشی این بار کمی متفاوت را
برگزار کرد که برای کسانی که نتواستند حضور داشته باشند خلاصه مراسم را نوشتیم ...
برگزاری همایش " معماری حیات " با حضور دکتر حسن عباسی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد
پزشکی تهران :
به همت کانون مهدویت سنا در روز یکشنبه 24ام آذر ماه طی سه ساعت همایش زیست شناسی با
حضور دکتر حسن عباسی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد پزشکی تهران برگزار شد .
در ابتدای این همایش جناب آقای دکتر رامین ( ریاست محترم دانشگاه ) ، ضمن خوش آمد گویی
به اساتید ، هییت علمی دانشگاه، دانشجویان و کارکنان دانشگاه از جناب آقای دکتر عباسی برای
حضور در این دانشگاه تقدیر و تشکر به عمل آوردند ؛ و همچنین یاداور شدند دست یابی به علم
حقیقی از مهمترین اهداف این دانشگاه بوده و در اجرای برنامه های آینده قرار خواهد گرفت .
مشروح سخنرانی دکتر عباسی :
دکتر عباسی با اشاره به نظریه درخت حیات " tree of life " که پایه علم بیولوژیک بوده و از
نظر دانشمندان و نظریه پردازان این علم همه موجودات زنده را در بر می گیرد ، بر این موضوع
تاکید کردند.
که این نظریه محدود و ناکامل است .
ایشان در ادامه افزودند، درنظریه درخت حیات که شامل موجودات زنده از تک سلولی ها تا انسان
میشود، جایگاهی برای موجودات زنده ای همچون جن ، ملک و روح در نظر گرفته نشده ؛ در
صورتی که این موجودات دارای حیات هستند و همچنین کشورهای غربی بر این موضوع اذعان
داشته و به مراتب دیده میشود که در رسانه هایشان به صورت بارز از آن نام برده شده و گاهی
حتی محور اصلی فیلم های هالیوودی قرار می گیرد؛ اما با این آگاهی بازهم با شرایطی مواجه
هستیم که می بینیم.
متاسفانه هنوز جایگاهی برای آنها در علم بیولوژی قرار گرفته نشده است.
ایشان همچنین با اشاره به این نکته که ایمان در قلب انسان هفت پایه اصلی دارد و یکی از انها
" ایمان به ملایک " است، یادآور شدند در صورتی که این موجودات دارای حیات را نادیده بگیریم و
جایگاهی برای آنها در نظر نگیریم یکی از پایه های ایمان را نخواهیم داشت .
در نهایت میتوان به عنوان چکیده حرف های ایشان این جمله را بیان کرد :
( علم زیست شناسی که در دانشگاه ها تدریس میشود کامل نیست و فقط بخشی از موجودات زنده
را در بر می گیرد )
در پایان این مراسم به رسم یادبود به افراد شرکت کننده 300 جلد کتاب " حدیث عنوان بصری "
هدیه داده شد.
جای تمام کسانی که نبودند خالی ...
و به تمام بر و بچه های کانون مهدویت سنا هم خسته نباشید جانانه میگویم .
اجر همه تان با صاحبش ...
" اللهم عجل لولیک الفرج "
ای کاش اهل عالم می دانستند که با آمدنت چه سعادتی که برپا نمی شود.
که نه چشمی دیده، نه گوشی شنیده ...
ای کاش مسیحیان می دانستند که مسیح خود دلداده ی توست,وبرای ظهورت لحظه شماری می کند تا در نماز به تو اقتدا کند وبه پیروانش بگوید:ای مردم اگر من مرده ای را زنده کردم,این موعود احمد(ص),زمین را زنده میکند.تا مسیحیان هم همراه ما فریاد برآرندکه:
السلام علیک یا امام المسیح
ای کاش کلیمیان می دانستند که نه تنها ید بیضا,عصای موسی(ع),الواح تورات,انگشتر سلیمان,که تمام مواریث انبیادر نزدتوست واگر موسی(ع)منجی بنی اسرائیل بود,تومنجی عالمی واگر موسی بایک فرعون در افتاد توباهزاران.
ای کاش زرتشتیان می دانستند که فقط با آمدن توست که گفتار نیک,پندار نیک وکردارنیک مجال بروز پیدا می کند.
ای کاش ما شیعیان لحظه ای با خود خلوت کنیم واز خود بپرسیم:آیابه راستی خداوند حکیم, این ولی معصوم و مظلوم را برای این آفریده که قرن های متمادی در پس پرده ی غیبت,نظاره گر دست و پا زدن ما,در بدبختی وغفلت باشد ...
ای کاش می دانستم که حسین دوران تویی,صحرای کربلاغربت توست وگوش جانم را از ناشنوایی رها می کردم تا بشنوم صدای (هل من ناصر ینصرنی) تو را...
ای کاش زائران حضرت علی ابن موسی الرضا(ع)می دانستند که آن امام ده ها سال پیش دعای قنوتش ظهور شما بود.با شنیدن نام زیبایت وبه احترام تو از جا برمی خواست ودست ادب بر سینه می نهاد.اگر زائران رضوی می دانستند که ضامن آهو داغدار غربت توست لااقل کنار ضریح وزیر گنبد طلا دست به دعای فرج وظهور بلند میکردند.
و ای کاش...
همه ی ما روزی این را بفهمیم عدالتی که در محراب مسجد کوفه با شمشیر زهر آلود دونیمه شد فقط به دست تو آقای ما این عدالت خدایی زنده خواهد شد ...
اللهم عجل لولیک الفرج
نسخه صوتی مناظره شبهای پیشاور
حتما این مجموعه مناظره واقعی را که جمعا کمتر از دو ساعت است را گوش فرمایید
(روی هم میشه زمان یک فیلم سینمایی!)1
در روايت آمده امام مثل كعبه است شما بايد سراغش برويد و گرد آن بچرخيد!! بايد محل رجوعتان باشد. حقيقتا هر قدر دقيق تر شويم ،در مي يابيم داريم زندگي مان را مي كنيم و ظاهرا بي هيچ بي قراري، نياز و شايد ضرورتي نمي بينيم كه به ايشان مراجعه كنيم و ... گردشان پروانه وار بگرديم!
رخداد غدیر در
ذىالحجه سال دهم هجرى، تنها یک حادثه تاریخى نیست؛
غدیر، تنها نام یک سرزمین نیست، یک تفکر است؛
نشانهاى است از تداوم خط نبوت؛
چشمهاى است که تا پایان هستى مىجوشد؛
غدیر، روز اکمال دین، اتمام نعمت و موجب خشنودى خداست؛
روز بزرگ، روز گشایش و روز تکامل است؛
غدیر، نه تاریخ است، نه جغرافیا و نه روایت، بلکه ولایت است؛
پیشوند غدیر، رسالت است و پسوند آن، ولایت و امامت.
«غدیر» عصاره و نتیجه خلقت و چکیده تمام ادیان الهی و خلاصه
مکتب وحی است و صرفا واقعهای تاریخی نیست. این نام مقدس، عنوان عقیده ما و اساس دین
است. غدیر ثمره نبوت و میوه رسالت است غدیر تعیین کننده خطمشی مسلمانان تا آخرین روز
دنیاست. غدیر ماجرایی سرنوشتساز است که «خطبه غدیر» شاخصترین و زندهترین سند آن
است.
واقعه غدیر خم که در آخرین سال زندگی رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله رخ داد
و در آن علی علیه السلام به جانشینی آن حضرت صلیاللهعلیهوآله برگزیده شد، حادثهای
تاریخی نیست که در کنار دیگر وقایع بدان نگریسته شود. غدیر تنها نام یک سرزمین نیست؛
یک تفکر است. غدیر، نشانه و رمزی است که از تداوم خط نبوت خبر میدهد. غدیر، نقطه تلاقی
کاروان رسالت با طلایهداران امامت است. آری، غدیر خم یک سرزمین نیست؛ چشمهای است
که تا پایان هستی میجوشد؛ کوثری است که فنا برنمیدارد؛ و افقی است بیکرانه و خورشیدی
است عالمتاب.
غدیر، سرچشمه همیشهجوشان ولایت است که از سینه تفتیده «خم» به جام محبت دوستداران پیامبر و خاندانش جارى است. غدیر، شایسته هر ثناست که وحى از او پیراست و محمد بدو آراست و اسلام از او برخاست. غدیر، تفسیر بدر و احد و شأن نزول صفین و نهروان است. بدر، عدالت مىخواست؛ احد، شجاعت آرزو مىکرد؛ خیبر تماشاى صداقت را تمنا داشت و غدیر، آمین آن همه ثنا و دعا بود. غدیر، روز انسان است. غدیر، تداوم رسالت محمد صلی الله علیه و آله در ولایت على علیهالسلام است. غدیر، عید پیمان و میثاق و عهد است.
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود: «روز غدیر خم، برترین عیدهای امت من است، و آن روزی است که خداوند بزرگ دستورداد برادرم، علی بن ابیطالب را به عنوان پرچمدار (و فرمانده) امتم منصوب کنم، تا بعد از من مردم به دست او هدایت شوند، و آن روزی است که خداوند در آن روز دین را تکمیل، و نعمت را بر امت من تمام کرد و اسلام را دین آنان قرار داد».
امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش حضرت باقرالعلوم علیه السلام نقل کرد که فرمود: «شیطان چهار بار ناله نومیدی سر داد؛ روزی که مورد لعن خدا قرار گرفت، روزی که از آسمان به زمین هبوط کرد، روزی که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله به پیامبری مبعوث شد، و روز عید غدیر خم».
غدیر، عید عدالت و رهبرى است. عید امامت و ولایت بر عاشقان مبارک باد.
امروز ۲۷مهرماه ۱۳۹۲ هجری شمسی برابر با ۱۳ ذی الحجه ۱۴۳۴ هجری قمری است. در شب ۱۴ذی الحجه واقعه شق القمر به اعجاز پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در مکه رخ داد.[ فیض الاعلام ص ۱۲۰] برخی نیز قائلند که این واقعه ۱۸همین ماه به وقوع پیوسته است[وقائع الشهور ص ۲۳۱]
حکایت شق القمر
قریش از آن حضرت خواست تا معجزه ای برای آنها بیاورد، حضرت نیز با انگشت اشاره به ماه کرد، و به قدرت الهی ماه دو نیم شده و باز به هم پیوست.
آیه ۱سوره مبارکه قمر نیز به این معجزه اشاره دارد:« اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ » نزديك شد قيامت و از هم شكافت ماه. تصاویر زیر به خوبی این واقعه را نشان می دهد.
پس از این معجزه با اینکه ابوجهل با چشم سر این معجزه را دید ولی تاب دیدن این معجزه برایش بسیار سخت بود لذا گفت:« این سحر است! بفرستید از شهرهای دیگر هم بپرسند که آیا آنها هم دیدند که ماه دو نیم شد؟! »
وقتی فرستاده ها به شهرهای مختلف رفته و صحت و سقم این معجزه را خبر دادند باز هم مشرکان و کفار قریش ایمان نیاوردند.
صحرایی است به وسعت معرفت حاجیان...
نامش را عرفه نهادند
از آن روی که آغاز معرفتی است به
حضرت حق
عرفه تنها مکانی است که می توان یقین داشت
این روزها میزبان است
برای امیر الحاج مهدی فاطمه(عجل الله تعالی فرجه شریف)
و چه عجیب که مهدی فاطمه سالهاست ناشناس در عرفات وقوف می کند...
فکر به این همه مرا یاد این سخن پیامبر می اندازد
قال رسول الله صلی الله علیه و اله: مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ ماتَ مَيْتَةً جاهِلِيَّةً
پيامبر اکرم - ص - فرمود: کسي که بميرد و امام زمان خويش را نشناخته باشد، در واقع به مرگ جاهليّت مرده است.
حال چگونه می شود مدعی معرفت در عرفات بود که ولی الله الاعظم(روحی فداک) غریبانه آنجاست بی آنکه کسی او را بشناسد.
بوی یار از عرفات به مشام می رسد..
صدای لبیک یا زینب (س) از همه جای دنیا به گوش میرسد
مدافعین عمه سادات، از همه جای دنیا پرچمهای عاشورایی خود را به اهتزاز در آوردهاند
و لبیک حقیقی به امام زمانمان نزدیک است
انشاءالله
سلام
خواستم دیروز بنا بر رسم همیشگی و خوب ویژه نامه رو در گوشه مجازی سنا قرار بدم
اما
دوست داشتم به بهانه ایی جز شهادتش بخوانیمش...
از کرامات امام جواد عزیزمان این طور نقل می کنند
عارف واصل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی فرمودند:
توسل به حضرت جواد الائمه(ع) برای دوری از فقر و توسعه روزی و بی نیازی کامل از آنچه در دست مردم است و نیز برای ادای قرض و بدهی و رفع گرفتاری های مادی خصوصیت ویژه ایی دارد.
خودم را که می جویم جز گرفتاری نمی بینم
شما چطور؟
اگر گرفتارید
دوایش
ت
و
س
ل
است به امام جواد(ع)
همان
علی اکبر ۱۴ معصوم
هم ارث بردی از حسن
هم ارث از حسین
یعتی که قاتلت شده همسر
و تشنه لب شهید...
با سلام
دوستان عزیز با توجه به صحبت های پیشین قرار شد تغییراتی در فرم عضویت سنا که از ابتدا به یک شکل بوده است، ایجاد شود .
فرم تغییر داده شده پیشنهادی در اینجا قرار داده شده، لطفا دوستان نظرات خود را اعلام کرده و درصورت حذف یا اضافه کردن مطلبی یادآوری نمایند .
فرم تغییر داده شده را در ادامه مطلب مشاهده نمایید .
تحولات اخیر در سوریه از منظر حوادث ظهور، اهمیت ویژهای دارد و شاید فصل جدیدی از درگیری جبهه تاریخی حق و باطل را رقم بزند. از این رو یادداشتی از اسماعیل شفیعی سروستانی، مدیر موسسه موعود را در زیر می خوانیم:
"طیّ یک سال و نیم گذشته، وقتی جریان حوادث "سوریه" بالا گرفت، بارها، مستقیم و غیرمستقیم در معرض این سؤالات قرار گرفتیم که: آیا ممکن است آنچه در سوریه میگذرد، مصداق پیشبینی روایتها درباره خروج سفیانی از شام باشد؟
هرچه بر میزان جنایتهای سلفیها، به عنوان فرزندخواندگان ابوسفیان و معاویه نیز افزوده شد، بر این گمان دامن زد؛ به ویژه، وقتی که گردانهای شمر، حرمله و معاویه و ... از سی و سه کشور دنیا در سوریه، روی حجاج بن یوسف ثقفی را سفید کردند و به رسم سفیانی، شکم زنان را دریدند و کودکان بیگناه را سر بریدند.
همواره در پاسخ سؤالکنندگان محترم عرض کردهام: باید منتظر شد. ما هم امید داریم، برآیند وقایع، به اوّلین نشانه حتمیّ ظهور، یعنی خروج سفیانی بیانجامد. شتاب نکنید! امید میورزیم این درد جانکاه که امروز شرق اسلامی را به ستوه آورده، فرزند مبارک موعود را ثمر دهد.
موضوع این مقاله، آنچه ما نشانه رفتهایم ـ وقایع سوریه و سفیانی ـ نیست. موضوع مقاله، "خودمان" هستیم.
سلام علیکم
شاید دیدن این تصاویر خالی از لطف نباشد...
نوش جان
اگر هم تکراری بود
بزرگوارانه ببخشید...
سلام دوستان
از همین اول بگم که این مطلب رو باید زودتر مینوشتم؛ اما خوب، به بزرگی خودتون ببخشید که دیر شد ...
خداروشکر بالاخره شماره ششم نشریه قدر مطلق به لطف دوستان با هر ترفندی بود چاپ شد و به طرز عجیبی دقیقا یک روز قبل از اولین روز ثبت نام ورودیها نشریه آماده شد ...
خواستم اول یه تشکر مخصوص کنم از تمام کسانی که برای نشریه زحمت کشیدند ، چه کسانی که اسمشان در شناسنامه نشریه خورده شد و چه کسانی که به علت فراموشی نامی از آنها برده نشد .
و بعد یه عذرخواهی کنم از کسانی که مطالب خوبشون رو به دست ما رسوندن اما ما لایق مطلب اونها نبودیم و با عرض شرمندگی و با صلاح دید دوستان مطلبشون به چاپ نرسید، ازشون عذرخواهی میکنم وفقط میخواهم این رو بدونند که مطلب اونها به هدر نرفت ، همه مطالب آرشیو شده و انشالله در آینده از اونها استفاده میشه ...
بحرحال فضای نشریه محدوده و به ناچار باید از بین مطالب گلچین کرد ، و خدا میداند که گلچین کردن مطالبی که همه شان خوب هستند ، چه قدر سخت است ...
در نهایت اینکه ما تمام تلاشمان را کردیم تا کاری در خور صاحبش انجام شود ، امیدوارم موفق شده باشیم .
دوستان لطفا اگر نقد، پیشنهاد و یا ایرادی به نشره این شماره دارید ، در قسمت نظرات اعلام بفرمایید .
با تشکر
.... خواندنش خالى از لطف نيست شايد دقايقى درنگ بايد ....
خيره شده بودم به صفحه تلويزيون، مادرم داشت ظرف مى شست
و باهام حرف مى زد اما من نه متوجه مادرم بودم
نه داستان فيلم، تو
حال و هواى خودم بودم.....
ما
از مرگ فرار مى كنيم و به خيال خودمون زنده ايم نفس كشيدن برامون سند، سند زندگى
اما نه وقتى حال آدم خوب نيست لمس مرگ كار سختى نيست...
اى
واى مامان برو كنار از جلوى تلويزيون دارم نگاه مى كنم ....
دختر كجايى!!! ميگم خاله اينا زنگ زدن، ديشب حركت كردن الانم نزديك تهرانن پاشو
درست كردن ناهار با تو....
جدى! خيلى خوبه خاله جورى برنامه ريخته كه دقيقا واسه ناهار اينجا باشن؟!؟!؟!؟!؟!
وزندگى روي دور
تند ................................................
مسافرامون به سلامت اومدن، گرم صحبت بوديم و شربت خوردن، كه دختر خالم مريم با لهجه نازش بهم گفت چشماتو ببند بعدم دوويد سمت حياط، جز تاريكى چيزى نبود دوباره ياد حال فراموش شدم افتادم، كاش حالم بهتر ميشد كاش انقدر سرگرم ميشدم كه يادم نياد خيلى چيزا رو، آره سرگرمى يه راه فرار.....
چشمامو باز كردم با خنده نازش منو محو خودش كرده بود من بادبادك بزرگى كه پشتش قايم كرده بودو ديدم اما به روى خودم نياوردم، بادبادكشو اورد جلوى صورتش منم وانمود كردم تازه متوجه اون شدم، مى دونيد ما آدم بزرگا وانمود كردنو خوب بلديم....
آره صبركن الان وقتش نيست، وقتش نيست بگى چقدر قشنگ، بازم صبر كن بازم احساستو پنهان كن............
مريم گفت مياى بريم بادبادكمو هوا كنيم......
بهش گفتم الان تو اين گرما نميشه
بعدشم بايد بريم تو يه محوطه باز.......گفت محوطه باز يعنى چجورى ؟؟؟؟؟ تا اومدم
حرف بزنم روشو ازم برگردوند و به داداشم نگاه كرد، دانيال جون تو مياى با من.....
دانيال كه انگار منتظر اين حرف بود با شوق از جاش پريد و گفت باشه باهات ميام
........
بچه ها زبون همديگرو خوب مى فهمن برخلاف ما كه حال خودمونم نمى
فهميم .......... داشتم از پشت پنجره نگاشون مى كردم خدا اين همه سعى براى چيه،
انگار دلشون ميخواست هرجورى هست بادبادك بره جايى كه بهش زندگى ميده شايدم اون
لحظه مريم به بادبادكى كه عاشقش بود مى گفت من هر كارى بتونم برات مى كنم
............
افكارم آشوب بود بين دو راهى موندن و رفتن كاش ميشد مثل مريم باشم، وقتى كسى دردتو باور نداره بايد سنگ صبور خودت باشى بايد مقاوم باشى........
نمى دونم آقاى من كجا بودين اون لحظه اما حتما از دل بى قرار من خبر داشتين، انگار يه كسى بهم گفت ببين اين بچه رو به عشق بادبادكش چيكار مى كنه..........
آره من از عشق چى مى دونم من كه درگير آفتاب داغ زندگى ميشم، چجورى ثابت كنم دوستت دارم آقا.............. شما بودين كه پاى درد ودلم نشستين وقتى حال دلم غريب بود ...........
دلم ميخواد برم اونجايى كه برام انتخاب كردين و گفتين بمون..........
هر چقدر سخت اما دلم ميخواد باشم............
آقا كمكم كنيد ميخوام عاشقى رو ازتون ياد بگيرم.........
مريم ...
برای خودم نه
باید برای این همه
تلخی این روزها
تغییر کند
نوع خواستن تو از خدا
برای خودم نه
باید برای تمام
عالم
تغییر کند
نوع خواستن تو از خدا
برای خودم نه
باید برای همین
عکس ها ی تلخ
تغییر کند
نوع خواستن تو از خدا
خدایا آنچه تو می خواستی برای ما این بود؟...
معذرت نمی خواهم از گذاشتن این عکس
باید چشمانتان ببیند
همین بغل گوشتان
هوا چقدر تاریک است...
فکرش را بکن این سرباز حتما مادری دارد
و یا
خواهری
نمیدانم...
چقدر توان داری برای درک حالشان
کافیست باور کنی
این كشتهى فتاده به هامون، برادر توست وین صید دست و پا زده در خون، برادر توست
و
این روزها
دمشق ثابت می کند حقیقت کل یوم عاشورا...
را
سلام
دوستان سنایی میخواهیم از شما در انتخاب بهترین جمله ها برای قاب بورد کمک بگیریم ....
این جملات تجمیعی از نظرات دوستان فرهنگی شورای سناست .
لطفا نظراتتون رو درباره ی جملات اعلام بفرمایید ، تا بتونیم بهترین جمله هارو برای قاب بورد داشته باشیم .
خورشید جایی نرفته، هر وقت بیدار شویم ، صبح است...
دنيا! تو وضميرهايت ديگربه كارم نمي اييد... دنبال سوم شخص(غايب)ميگردم ...
خدا پلک را داد برای بستن چشم در گناه و ما خرجش کردیم برای چشمک زدن بر گناه...
دارند خانۀ آخرتمان را می سازند چندروزی مستاجر دنیایمان کردند ..
حواست هست که خدا نگاهت میکند ؟
کاش قبل از انجام هرکاری به این می اندیشیدم که تو چقدر راضی هستی از انجام آن...
سرم سرد از روزمرگیست ، دلم کی گرم حضورت میشود ؟
برايت نوشتم كاش بيايى، ناگاه دلم لرزيد ... ياد نامه معروف كوفيان به امام زمانشان افتادم ...
حقيقت به خدا نيست جز اين ،ما غايب و او منتظر آمدن ماست...
اگر با آمدن آفتاب از خواب بيدار شويم نمازمان قضاست . يابن الحسن! تا نتابيده اى از خواب بيدارمان كن..
در راه عزیزی است که با آمدنش هر قطب نما ، قبله نما خواهد شد .
شاید وقتی میگوییم ،خدا کند که بیایی ، او بگوید خدا کند که بخواهی ...
به انتظار تو نشستن اشتباه است ، به انتظار تو باید ایستاد ...
منتظر نظرات شما هستیم ....
در لحظه هاى تنهايى احساس مى كنم گمشده اى دارم اما در دنياى خاطرات نشانه اى از او نمى يابم، شايد اين حس كه خوشه چين دقايق زيبايم شده، تجربه ايست تلخ از چشم انداز گذشته،
نمى دانم بايد كجاى فراز و نشيب زندگى را دنبال او بگردم ..
اين عميق فراموشى ست كه از ازل در وجودم ريشه كرده..
اينجا صندلى خاليست...
شايد او هم كلام، شايد سنگ صبور بوده...
نكند وقتى گرم ميهمانى دنيا شدم او رفته...
همه غمگينند گويا هر كسى در دل گمشده اى دارد...
بايد به ياد بياورم، چگونه نمى دانم ...
بايد پناه بياورم به كجا نمى دانم ...
بايد در روز هاى فراموش شده او را پيدا كنم و در اين راه سرگردانم، تنها مى بينم كه نيست كه اينجا كسى بايد باشد كه نيست، يعنى او نيز به ياد من هست ؟!
در خواب و شايد در بيدارى سراغى از او مى گيرم، باز نشانى نمى يابم..
من غمگينم و تلخى صبر را بيشتر از گذشته مى چشم، مى گويند كسى قرار است بيايد و انتظار را پايان بخشد، مردى سبز پوش از طبار عرب...
نمى شناسمش...
آيا او همان گمشده من است ..................
سلام علیکم
این هفته هم نشد میهمان همراه تان شویم
راس ساعت ۱۲...
از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان
حضرت سامانه
امروز آه در بساط نداشتند
و حسابی جیبشان پر بود از خالی...
و همین مایه شرمندگی شد برای ما...
و جناب وبلاگ بسی خوش بودند از اینکه این هفته هم پیام رسان ما شدند.
بفرمایید
پیامک امروز
طالب بود و در جست وجوی مطلوب
هشام بن حکم
مکتب امام ششم را یافت
و میراث طلبش
۳۰ جلد کتاب شد
در گسترش مبانی تشیع
و تو امروز
چقدر میجویی اش؟
راستش از چند روز قبل مطالب رو برای ویژه نامه آماده کرده بودم...
ولی...
امروز...
دلم خواست به بهانه ایی هم که شده این کار روتین و باارزش ترک شود...
می خواهم
کمی چشمانت را به من قرض بدهی که برایت داستانی بگویم
واقعی ...
که روزی
شاید برای شما هم اتفاق بیافتد...
ترافیک شدید...
هوا گرگ و میش
و
کمی گرم
صدای ضبط...
آهنگ شیرینی از گروه ...
صدای نسبتا بلند
هم نوا با صدایش...
گفت
خجالت بکش صداشو کم کن
شب شهادته...
ای بابا فردا شهادته
گفتگو منو به خودم آورد
غرق حرفای همنشینای توی ماشین شدم
گفت
باید آدم رعایت کنه
گفت
یعنی آهنگ گوش ندیم؟
گفت
فکر کن بابای خودت...
گفت
برو بابا
بابای آدم فرق می کنه...
می دونی چقدر برام زحمت کشیده؟!!!
فرق می کنه...
همیشه که نمی شه سیاه پوشید
همیشه که نمیشه آدم عزاداری کنه
همیشه که نمیشه...
گفت
ما با همینا زنده اییم و زندگی می کنیم
و من هنوز در فکر این که
بابای آدم چه فرقی می کنه؟...
رفتم تو فکررررررررررررررررررررر
که
شهادت امام
پرپر شدنش
غربتش
زحمت نبوده؟
تلاش نبوده؟
عشق نبوده؟
برای من...
جواب خودم را دادم
چرا بوده...
پس هم برای شهادتت و هم برای غربتت سیاه می پوشم
هم آهنگی را که دوست دارم
به خاطر
زحمتت
برای هدایتم
امروز و شاید فرداها گوش نمی دهم
کاش
حرفم دروغ نباشد وقتی که میگویم
بابی انت و امّی
کاش
حضرت بابایم امام جعفر صادق که سلام بی مقدارم بر تو باد
دوستت دارم
درست مثل بابایم
و شاید هم ب...
شهادتت
نبودنت
غربتت
سخت است
به خودم شهادتت را تسلیت می گویم.
دعایم کن این روزها دختر خوبی باشم برای پسرت(عج)...
مقاله ای که پیش رو دارید به بررسی میزان اعتقاد به بازگشت منجی در بین پیروان دو دین اسلام و مسیحیت می پردازد. در این مقاله با توجه به چند نظر سنجی معتبر بیان می شود که پیروان این ادیان تا چه اندازه بازگشت منجی را نزدیک می دانند. در این نظرسنجی ها که در قاره ها و کشورهای مختلف و در سالهای اخیر صورت گرفته است مردم دنیا به یک سوال مشترک پاسخ می دهند
" ایا معتقدید که منجی در دوران عمر شما باز خواهد گشت؟"
چهارمین دوره طرح سراسری اربعین خودسازی با مشارکت تمامی اقشار به خصوص جوانان برگزار می گردد. محتوای این دوره با توجه به مطالعات و کارشناسی های صورت گرفته توسط جمعی اساتید بنیاد حضرت مهدی موعود (عج) به شرح زیر می باشد. چهل روز بخشش و چشم پوشی از خطای دیگران، چهل روز روزانه تلاوت دو صفحه قرآن (از ابتدای صفحه 161) و تدبر در آن، چهل روز، هر روز 14 صلوات نثار سلامتی حضرت ولی عصر (عج)
به کسانی که پس از تلاوت هر صفحه، روزانه یک نکته قرآنی ارسال نمایند به قید قرعه کمک جوایز نفیسی اهدا می گردد.
شرکت کنندگان می توانند نکات خود را از طریق سامانه پیامکی و رایانامه ارسال نمایند.
ثبت نام در این طرح از طریق سامانه پیامکی و رایانامه زیر میسر می باشد که برای این امر نام و نام خانوادگی، آدرس رایانامه و شماره تلفن همراه (جهت اطلاع رسانی محتوای هر دوره)، سن، شهر محل زندگی و دانشگاه محل تحصیل (درصورت دانشجو بودن) خود را به شماره یا رایانامه زیر ارسال فرمایید.
شماره پیامکی: 30002558000313
آدرس رایانامه: Info@Dabirkhane12.com
هدف از گردآوری این اطلاعات، اطلاع رسانی محتوای دوره های بعدی به شما دوستان ارجمند می باشد.
زمان آغاز اولین دوره طرح اول شهریورماه ۱۳۹۲می باشد ولی لازم به ذکر است زمان آغاز دوره به منزله پایان ثبت نام نمی باشد و علاقمندان می توانند در هر زمانی با ثبت نام به جمع چله نشینان بپیوندند و اربعین خود را آغاز نمایند.
همراهانی که در دوره اول طرح شرکت نموده اند، توجه نمایند که پایان هر دوره به منزله ترک محتوا دوره نمی باشد لذا نگهداری و مداوت بر محتوای اولین دوره را همچنان ادامه دهند تا از ثمرات و نتایج آن به طور مداوم بَهرمند گردند.
افراد علاقمند در هر زمانی می توانند با ارسال مشخصات خود همراه با دیگران به تقویت نفس خویش بپردازند و با پایان هردوره طرح مراقبت خود را ادامه دهند تا چهل روز را به پایان رسانده و همچنین همگام با دیگران دوره بعدی را آغاز نمایند.
از مزیت های این طرح تبدیل این خصلت ها به عادت در پایان هر اربعین می باشد و امید است هریک از این فضیلت ها در پایان هر اربعین ترک نگردند و به شکل عادت در آمده و ادامه یابند.
در پایان از پروردگار مهربان می خواهیم تا در این راه خودسازی و مبارزه با نفس ما را ثابت قدم گرداند و ثواب این حرکت جمعی را به عنوان ناقابل ترین وظیفه پیشکش ساحت مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بفرماید.
برایم همین جمله کفایت می کند
«أما اِنّك لو زُرتَ قبر عبدالعظيم عندكم، لكُنتَ كمن زار الحسين».
«اگر قبر عبدالعظيم را ـ كه در جوار شماست ـ زيارت كنيد، مانند آن است كه قبر حسين(ع)را زيارت كرده باشيد».
امام هادی (ع)
که بدانم عظمتت را...
و
گاه دلتنگی ام برای کربلای حسین(ع)
پناهم شوی...
و
نمی دانم چرا وقت ورودم به حرمت
این جمله را زیر لب زمزمه می کنم
کاش این سفر کربلا را می شد مهر تاییدی از حسین دانست!
اما نه!
در مکتب ما
فقط شهادت یعنی امضای حسین(ع)
شهادتت را به محضر امام هادی(ع) و حضرت ولی عصر(عج) تبریک وتسلیت عرض می کنیم.
با سلام
از قضا دو هفته ایی می شود حال واحوال جناب سامانه مان خوب نمی باشد...
این خوب نبودن احوالشان هم دلیل محکمی بود برای این که پیامک ما را به شما نرسانند...
لطفا برای سلامتی شان دعا بفرمایید.
برای همین
دو هفته ایی می شود شرمنده ی روی ماه تان شدیم
حال تقدیم شما
پیامک روز جمعه مورخ ۱۸مرداد ماه
مصادف با عید سعید فطر
خدای همیشه ها...
همه رفتنی و تو ماندنی
رمضانت که ماندنی نشد
لااقل
ذکرت را ماندنی کن در این خانه ی دل.
تو را به آقای تنهای جمعه ها...
پیامک روز جمعه مورخ ۲۵ مرداد ماه
ماه پنجم(ع):
بهشت به گرفتاری ها پیچیده شده
کسی که بر ناگواری دنیا صبر کند
به بهشت می رود.
اما
زندگی من
نقشه فرار از بهشت بود
در نبود صبر...
استاد بزرگ اخلاق آقای میرزا اسماعیل دولابی پیش از وفات برای زندگی مومنانه ۱۵ دستورالعمل را ذکر میکند که به ترتیب در ذیل آورده شده است:
۱. هر وقت در زندگیات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.
۲.زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.
۳.اگر غلام خانهزادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.
۴. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.
۵.موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.
۶.اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.
۷.تربت، دفع بلا میکند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت میشود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور میکند.
۸.هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصهدار که میشوید، گویا بدنتان چین میخورد و استغفار که میکنید، این چین ها باز می شود.
۹. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.
۱۰.با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.
۱۱.خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.
۱۲. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.
۱۳.ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دههی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله
۱۴.دل های مؤمنین که به هم وصل میشود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است...شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند."
۱۵.هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در "الا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه "الله"را بگو همه ی دلت را تصرف کند.
خدایا
به زبان می گفتم
من لی غیرک
اما همه را داشتم جز تو...
می شود خواهش کنم دعایم کنید؟...
از پروانه خواستم, راز سخن گفتن با گلها را برايم بگويد.
پاسخ داد: سخن گفتن با گلها به چه كارت آيد؟
گفتم: دنبال گلي می گردم. ميشناسياش؟؟؟
گفت: كدامين گل تو را اينچنين بيتب و تاب كرده است؟
گفتم: به دنبال زيباترينم.
گفت: گل سرخ را ميگويي؟
گفتم: سرختر از آن سراغ ندارم.
گفت: به عطر كدامين گل شبيه است؟
گفتم: خوشتر از آن بوي ديگري نميشناسم.
گفت: از ياس ميگويي؟
گفتم: سپيدتر از آن نيز نميدانم.
گفت: در كدامين گلستان ميرويد؟
گفتم: در گلستاني كه از شرم ديدگانش هيچ گل ديگري نميرويد
به ناگاه ديدم پروانه،
مستانه بيقرار شده است.
بيتابتر از من ناآرامي ميكند ....
از اين گل و آن بوته، سراغش را ميجويد ....
گفت: اسمش چيست كه اينگونه از آدميان دل برده است؟
گفتم به زيبايي نامش نديدم.
گل نرگس را ميگويم. ميشناسياش؟؟؟
به ناگاه ديدم پروانه، توان سخن گفتن ندارد.
بالهايش به روشني شمع ميدرخشيد.
گويي شعله از درون، وجودش را به التهاب درآورده بود.
توان رفتن نداشت ...
به سختي خود را به روي باد نشاند و از مقابل ديدگانم دور شد ....
آري....
او گل نرگس را يافته بود. شرارههاي وجودش خبر از آن گل زيبا ميداد ....
اينك دوباره من ماندم و اين نام آشنا و غريب ....
در صحراهاي غربت, تا آدينهاي ديگر, به انتظار نشستهام،
تا شايد به همراه پروانهاي, به ديار آشنايت قدم گذارم ....
مهدي جان ....
پروانهوارم كن كه ديگر تحمل دوريت ندارم ....
مولاي من ميدانم كه لحظه ديدار نزديك است اما ديگر توان ثانيهها را ندارم ....
ميدانم كه چيزي به پايان راه نمانده است اما ديگر توان رفتن ندارم ....
ميدانم كه تا سپيدهدم وصال، طلوع و غروبي چند, باقي نمانده است، اما ديگر تاب سرخي غروب را ندارم ....
از اين رنگ رنگ پروانههاي دروغين خسته شدهام.......
از آدينههاي سراب گونهي بي وصال به ستوه آمدهام........
ديگر توان رفتن ندارم.......
زودتر بيا ...
گل نرگس بيا ...
العجل العجل يا مولاي يا صاحب الزمان
مسجد صاحب الزمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - در 6
كيلومترى شهر مقدس قم واقع شده و همواره پذيراى زائرينى از نقاط مختلف ايران و
جهان مى باشد. اين مكان مقدس ، تحت توجهات و عنايات خاصه حضرت بقيه الله قرار دارد
و خود آقا از شيعيانشان خواسته اند كه به اين مكان مقدس روى آورند، زيرا اين
مكان مقدس داراى زمين شريفى است و حق تعالى آن را از زمين هاى ديگر برگزيده است .
لذا سزاوار است كه زائرين عزيز از بركات اين مكان مقدس ، حداكثر استفاده را ببرند
و مراقب باشند كه مسائل فرعى توجهشان را به خود جلب نكند و خود را در برابر حضرت
مهدى (ارواحنا فداه ) حاضر ببينند و از انجام اعمالى كه قلب مبارك آن حضرت را
آزرده مى سازد خوددارى كنند. متذكر مى گردد كه علماء و شيفتگان آقا استفاده هاى
فراوان از اين مسجد مقدس برده اند. سعى كنيد در اين مكان مقدس ، لحظاتى را با آقاى
خود خلوت كرده و خالصانه براى ظهور مقدس حضرتش دعا كنيد. زيرا بهبود همه چيز،
تنها در سايه قيام شكوهمند آقا امكان پذير است .
فراموش نكنيم كه حق امام زمان ما غصب شده و آقا در نهايت
غريبى زندگى مى كند و حقيقتا دل آقا خون است . آقا شاهد تمام مصيبت هائى است كه بر
شيعيانش وارد مى شود. پس ظهور آقا را از درگاه احديت سبحانه و تعالى بخواهيد و چه
مكانى بهتر از مسجد شريف جمكران براى دعا كردن جهت ظهور آقا امام زمان عليه السلام .
تاريخچه مسجد صاحب الزمان عليه السلام
شيخ حسن بن مثله جمكرانى مى گويد: من شب سه شنبه ، 17 ماه
مبارك رمضان سال 393 قمرى در خانه خود خوابيده بودم ناگاه ، جماعتى از مردم به در
خانه من آمدند و مرا از خواب بيدار كردند و گفتند برخيز و طلب امام مهدى عليه
السلام را اجابت كن كه تو را مى خواند.
آنها مرا به محلى كه اكنون مسجد (جمكران ) است آوردند. چون
نيك نگاه كردم ، تختى ديدم كه فرشى نيكو بر آن تخت گسترده شده و جوانى سى ساله بر
آن تخت ، تكيه بر بالش كرده و پيرى هم پيش او نشسته است ، آن پير حضرت خضر عليه
السلام بود. پس آن پير مرا بنشاند.
حضرت مهدى عليه السلام مرا به نام خود خواند و فرمود: برو
به حسن مسلم ، كه در اين زمين كشاورزى مى كرد، بگو كه اين زمين شريفى است و حق
تعالى آن را از زمينهاى ديگر برگزيده است و ديگر نبايد در آن كشاورزى كنند.
حسن بن مثله گفت : يا سيدى و مولاى ، لازم است كه من دليل و
نشانه اى داشته باشم و الا مردم حرف مرا قبول نمى كنند، آقا فرمود: تو برو و آن
رسالت را انجام بده ، ما خودمان نشانه هائى براى آن قرار مى دهيم و پيش سيد
ابوالحسن برو و به او بگو حسن مسلم را احضار كند و سود چند ساله را كه از زمين
بدست آورده است وصول كند و با آن پول مسجد را بنا كند.
مقام: امام دوم
نام :حسن(ع)
لقب :مجتبی
کنیه :ابو محمد
نام :پدر علی (ع)
نام :مادر فاطمه (س)
تاریخ ولادت: ۱۵ رمضان سال سوم هجرت
محل ولادت: مدینه
نام امام دوم، حسن است و این نام از طرف پروردگار عالم به ایشان عنایت شده است. از امام سجاد علیه السلام روایت است كه چون حضرت مجتبی علیه السلام به دنیا آمد، جبرییل بر پیامبر اكرم نازل شد و از طرف حق تعالی گفت: چون منزلت امیرالمؤمنین نسبت به تو به منزله هارون نسبت به موسی است و اسم پسر هارون حسن بوده است، پس اسم او را حسن بگذارید.
مشهورترین كنیه آن بزرگوار ابومحمّد، و مشهورترین القاب ایشان مجتبی و سبط اكبر است. آن بزرگوار چهل و هفت سال عمر كردند زیرا ولادت آن بزرگوار شب نیمه رمضان المبارك سال سوم هجرت بود. آن حضرت هفت سال با جدّ بزرگوارش، و بعد از آن سی سال با پدر بزرگوارش زندگی كرد. ایشان ده سال امامت كردند.
امام حسن علیه السلام از هر جهت حسن است. جدّی چون رسول اكرم صلی الله علیه و آله داشت، و پدری چون امیرالمؤمنین، و مادری چون زهرای مرضیه. اگر از همه قوانین مؤثر در تشكیل شخصیت كودك مثل قانون وراثت بگذریم، برداشت فرزند از گفتار و كردار پدر و مادر را نمیتوانیم انكار كنیم. وقتی جدّی چون رسول اكرم به قدری عبادت كند كه پاهای مبارك او متورم شود و آیه "طه ما انزلنا علیك القرآن لتشقی"(۱) ؛ پیامبر ما بر تو قرآن را نازل نكردیم تا به مشقّت بیفتی" در حق وی نازل گردد، سبطی چون حسن تربیت میشود كه بیشتر از بیست بار پیاده به مكه میرود و در بعضی از سفرها، پاهای مبارك آن حضرت متورم میشود. هنگامی كه پدری چون امیرالمؤمنین علیه السلام در دل شب در وسط میدان سجّاده بیندازد و تكبیرها از او شنیده شود و از ترس و ابهت پروردگار عالم بنالد، پسری چون حسن تربیت میشود كه موقع وضو گرفتن بدنش میلرزد و وقتی وارد مسجد میشود با تضرع میگوید: الهی ضیفك ببابك یا محسن قد اتاك المسئ فتجاور عن قبیح عندی بجمیل ما عندك یا كریم؛
«ای خدا مهمان تو در خانهات آمده است، ای نیكوكار، گنهكار به در خانه تو آمده، ای كریم به خوبی خود از زشتی او بگذر.»
وقتی پدری چون امیرالمؤمنین بیست و پنج سال برای مصالح اسلام صبر كند و با دیگران بسازد، و چون كسی كه خاری در چشم او و استخوانی در گلوی او باشد در این جهان زندگی كند، فرزندی چون حسن خواهد داشت كه ده سال برای مصالح اسلام صبر میكند و با معاویه مدارا مینماید.
مادری چون زهرا دارد كه غذای خود و وابستگان خود را به فقیر میدهد، سپس غذا تهیه میكند، یتیمی میآید و باز غذا را به او میدهد و در بار سوم غذا را به اسیر میدهد و بالاخره با آب افطار میكنند و غذا نمیخورند، و آیه مباركه:
و یطعمون الطعام علی حبه مسكینا و یتیما و اسیرا (۱) ؛ « و غذای خود را كه به آن احتیاج داشتند به فقیر و یتیم و اسیر میدهند» در حق آنان نازل میشود؛ این ایثارگری را فرزندش حسن به ارث خواهد برد.
روزی سائلی خدمت آن بزرگوار آمد و اظهار فقر كرد و برای آن حضرت دو بیت شعر خواند كه مضمون آن چنین است: «چیزی ندارم كه بفروشم و حوایج خود را رفع كنم، و حالم بر گفتهام گواه است و فقط آبرویم مانده كه میخواستم فروخته نشود. ولی امروز تو را خریدار یافتم، آبرویم را بخر و مرا از فقر نجات ده!»
حضرت به آن كسی كه تهیه مخارج در دستش بود فرمود: «هر چه داری به این مرد بده كه من از او خجالت میكشم!» دوازده هزار درهم موجودی را به او داد چنان كه برای مخارج آن روز چیزی نماند، و جواب دو بیت شعر را نیز چنین داد: «تو از ما با عجله چیزی خواستی، آنچه بود دادیم و بسیار كم بود. بگیر و آنچه داشتی ـ آبرو ـ حفظ كن و گویا كه ما را ندیدهای و به ما چیزی نفروختهای.»
و مادری دارد چون زهرا كه از شب تا صبح در نماز است و پس از هر نمازی به دیگران دعا میكند و هنگامی كه امام حسن علیه السلام میپرسد چرا به ما دعا نكردی جواب میدهد:
یا بُنی؛ الجار ثم الدار؛ پسركم، همسایه ما مقدم است.
این مادر مربی پسری چون حسن است.
حضرت مجتبی علیه السلام از نظر نسب سرآمد همه مردم بود، و از نظر حسب و فضایل انسانی، از زبان آن حضرت بشنویم:
موقعی كه امیرالمؤمنین علیه السلام از دنیا رفت حضرت مجتبی علیه السلام بر منبر رفت و فرمود: «ما اهلبیت «حزب الله» هستیم كه غالب معرفی شدهایم: فانّ حزب الله هم الغالبون. (۳)
ما عترت رسول الله هستیم كه در روایت ثقلین، رسول اكرم ما را در كنار قرآن و مبیّن قرآن و پشتوانه اسلام قرار داده است: انی تارك فیكم الثقلین كتاب الله و عترتی لن یفترقا حتی یردا علی الحوض. ماییم عالم به تأویل و تنزیل قرآن. ماییم كه در قرآن شریف، معصوم و مطهر نام برده شدهایم: انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا.(۴) و باید همه از ما اطاعت كنند زیرا در قرآن به آن امر شدهاند: اطیعوا الله و اطیعواالرسول و اولی الامر منكم. (۵) ماییم كسانی كه در قرآن مودت آنان بر مردم واجب شده است: قل لا اسئلكم علیه اجرا الا المودة فی القربی. (۶) ماییم كسانی كه در قرآن مودت ما حسنه شمرده شده است: و من یقترف حسنة نزد له فیها حسنا. (۷)
برخی معجزات حضرت
یکی از ویژگیهای امام، داشتن قدرت اعجاز برای اثبات امامت خویش است. در تعریف اعجاز آمده است: مدعی منصب و مقام الهی - مانند نبوت و امامت - کاری را که بر خلاف نظام طبیعی عالم است، انجام میدهد، به طوری که دیگران از انجام دادن آن عاجز باشند و آن کار به منظور اثبات ادعای امامت خویش باشد. (۸)
حدیث حبابه دختر جعفر والبیه گواه مطلب فوق است که میگوید: بعد از شهادت علی بن ابیطالب علیهالسلام خدمت امام مجتبی علیهالسلام رسیدم، در حالی که مردم نیز حضور داشتند، سنگ ریزههایی را که از زمان پدرش جهت اثبات امامت داشتم، در اختیارش گذاشتم. انگشتر خود را بر روی یکی از سنگها گذاشت، سنگ همانند خمیر و گل متأثر شد و آثار انگشتر بر آن سنگ نقش بست. (۹). حبابه میگوید: این اعجاز امام، دلیل دیگری بر امامت وی بود، چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی علیهالسلام پیش از آن بر این حقیقت تصریح کرده بودند. برای حسن بن علی علیهالسلام معجزات و کرامات فراوانی نقل شده که به برخی از آنها در ذیل اشاره می گردد:
حسین بن عبدالوهاب با سلسله سند خویش از امام صادق علیهالسلام نقل میکند: امام مجتبی علیهالسلام در یکی از سفرها با مردی از فرزندان زبیر - که معتقد به امامت زبیر بود - همسفر شد. آنان شتری را نیز کرایه کرده بودند. در میان راه به آبگاهی رسیدند و جهت استراحت توقف نمودند و فرشی را برای نشستن امام مجتبی علیهالسلام در زیر نخل خرمای خشک گستردند و آن مرد زبیری در زیر نخل دیگر پارچهای را انداخت و نشست. وقتی چشم آن مرد زبیری به درخت خرمای خشک افتاد گفت: اگر خرمایی داشت از آن میخوردیم. امام مجتبی علیهالسلام خطاب به او فرمود:
خرما میدهی؟ جواب داد: آری. حضرت دست به سوی آسمان بلند نمود و دعایی کرد، این جا بود که درخت خرما سبز شد و برگ درآورد و خرمای بسیار مطبوعی داد. ساروان چون این صحنه را دید، گفت: این کار، چیزی جز سحر نیست! امام مجتبی علیهالسلام فرمود: «لیس هذا بسحر، ولیکن دعوة أولاد الأنبیاء مستجابة؛ این کار سحر نیست، بلکه دعای فرزندان پیامبران مستجاب است» در آن حال یکی از آنان از درخت خرما بالا رفت و آنچه خرما میل داشتند چید و همگی خوردند. (۱۰)
ابواسامه گوید: امام صادق علیهالسلام فرمود: امام حسن علیهالسلام در یکی از سفرها که پیاده به خانهی خدا میرفت، پاهای مبارکش ورم کرده بود. بعضی از یاران آن حضرت گفتند: اگر بر مرکب سوار شوی، ورم پاهایت بهبود خواهد یافت.
فرمود: هرگز راه خانهی معشوق را سواره طی نخواهم کرد. سپس خطاب به آنان فرمود: در ایستگاه و منزل بعدی مردی سیاه چهره از ما پذیرایی خواهد کرد، او روغنی به همراه دارد که به مجرد استفاده از آن، ورم پاهایم درمان خواهد شد. عرض کردند: ای فرزند رسول خدا! در پیش روی ما ایستگاه هست، لیکن کسی در آن زندگی نمیکند. حضرت فرمود: چرا، کسی در آن جاست، هرگاه او را دیدید، روغن را بگیرید و پولش را پرداخت کنید.
آنان وقتی به منزلگاه رسیدند، خواستهی خود را با آن شخص مطرح کردند. او پرسید: دوا را، برای چه کسی میخواهید؟ در پاسخ گفتند: برای حسن بن علی علیهماالسلام. مرد سیاه چهره به همراه غلامش خدمت حضرت آمد، اظهار ارادت و محبت نمود و گفت: «بأبی أنت و امی انما أنا مولاک؛ پدر و مادرم فدای تو باد! همانا من غلام شما هستم [و هرگز پول این دوا را نمیگیرم].» آن گاه گفت: ای فرزند پیامبر! زنم حامله است، هنگامی که از خانهام بیرون میآمدم، زنم از درد به خود میپیچید. از خداوند بخواه به ما پسری عنایت کند و او از موالیان و دوستداران شما باشد.
امام حسن علیهالسلام فرمود: «انطلق الی منزلک فان الله - تعالی - قد وهب لک ولدا ذکرا سویا؛ بلند شو و به سوی منزل خود حرکت کن، خداوند پسری نیکو به تو عنایت کرده است.» شیخ کلینی (ره) اضافه میکند: «... و هو من شیعتنا(۱۱).؛ آن فرزند از شیعیان ما خواهد بود.» آن مرد وقتی به منزل خود رسید، دعای امام را مستجاب یافت، بیدرنگ بازگشت و از امام مجتبی علیهالسلام تشکر فراوان نمود و حضرت نیز آن روغن را به پای خود مالید و در همان لحظه، ورم پاهایش بهبود یافت. (۱۲)
پی نوشت ها:
۱- طه، آیه ۱ و ۲
۲- انسان ، آیه ۸.
۳- مائده، قسمتی از آیه ۵۶.
۴- احزاب، قسمتی از آیه ۳۳.
۵- نساء، قسمتی از آیه ۵۹.
۶- شوری، قسمتی از آیه ۲۳.
۷- شوری، قسمتی از آیه ۲۳.
۸- سید ابوالقاسم خوئی، البیان فی تفسیر القرآن، ص ۴۳
۹- اصول کافی، ج ۱، ص ۳۴۶، ح ۳، باب ما یفصل به بین دعوی المحق و المبطل فی أمر الأمة؛ اعلام الوری، ص ۲۰۹
۱۰- سید محمد هادی میلانی، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۵، ص ۲۳۲؛ مناقب ابنشهر آشوب، ج ۴، ص ۹
۱۱- اصول کافی، ج ۱، ص ۴۶۳، ح ۶
۱۲- مناقب ابنشهر آشوب، ج ۴، ص ۱۰؛ قادتنا کیف نعرفهم، ج ۵، ص ۲۳۴ - ۲۳۳
پرسیدند:بی نیازی چیست؟
و
امام حسن(ع) فرمودند:
رضامندی به قسمت هر چند اندک باشد...
تحف العقول ۴۸۵
کارنامه ده ساله امام مجتبی علیه السلام در مدینه منوره
و
قرارداد صلح امام حسن(علیه السلام) با معاویه و شرطهاى اساسى آن
در ادامه مطلب