گوش تا گوش زمین، پر شده از تلخ ترین ، قصه ی خاموشی مان
ازتب ِ  بی خبری و … همه جا پرده دری و … خواب خرگوشی مان

باغ با باد ِ خزانی ، سینه با داغ ِ نهانی ، با شب و  بی هیجانی چه کند؟
پس کجا عقده گشاید ؟ چه قَدَر درد بیاید  به هم آغوشی مان ؟

صبر ایوب کجا … این دل آشوب کجا …دیدن محبوب کجا؟
چه کند کوچه به آه و … حسرت دیدن ماه و … خانه بر دوشی مان

شهر : آیینه - تو :نوری ، همه جا سنگ صبوری ، ماه ِ در حال عبور!
جیوه و ماه ؟ چه شوری!چه سروری بشود لحظه ی هم جوشی مان!

کاش وَالفجر به قرآن برسد ، دانه به باران برسد ، سفره به نان
گل به گلدان برسد با تو به پایان برسد دوره ی بی هوشی مان

اِکفیانی گل زهرا !شاخه ی تازه طوبی! بهترین قبله نما!
وَانصُرانی به دعایی به نگاهی به ندایی در فراموشی مان

اولین جام الستی  آخرین ساقی مستی که در کوچه نشست
تا دری باز شود پیش تو آغاز شود موسم مِی نوشی مان

می شود از دل خوابت، از تب و تاب سرابت ، به رکابت برسیم ؟
می رسد سبزی نام ات پرچم ِ سرخ قیام ات به کفن پوشی مان ؟؟؟؟

 "حسنا محمد زاده"

 اِکفیانی فانکُما کافیان وَانصُرانی فانکُما ناصِران