آغازی دوباره
ناخودآگاه انتظار در ذهنم هجی می شود...
الفش که گویی آغاز عشق است...
ن که گویی نمودی است بین عشق و عمل و یا نبردیست بین خواستن ها و نشدن ها
با ت گاهی تلنگر می خوری در این راه که تو هیچ نیستی اگر او نخواهد،که چه بسیارند منتظرانی که شاید مثل تو نام و نشان ندارند اما به حق انتظارشان واقعیست.
با ظ ظهورش را از خدایت با تمام جان خواستار میشوی
با الف ایستادگی را تمرین میکنی یاد میگیری که باید بایستی حتی اگر دست و پایت شکسته باشد چون تو هدف بزرگی داری.
و با ر روانه راهی میشوی که هرچند سنگلاخ هایش پیش چشمانت خودنمایی میکنند اما تو یقین داری پایان راه چیزی جز روشنایی نیست.پس میروی.
.....
و در آغاز دوره ای دیگر دست بر آسمان میگیریم و عاجزانه به درگاهت گدایی می کنیم باشد که با نور عنایتت قلب ها،ذهن ها و ذره ذره رفتار و وجودمان جانی دوباره بگیرد و تجلیگر واقعی یک منتظر باشد.
التماس دعا