حاجی شده است كعبه و سنت شكسته است،با جامهی سیاه خود احرام بسته است
*بی رحمی انسان به خودش!(با نظر به فرازی از خطبه 223 )
«ادخص مَسؤول حجةً، و أقطع مغترًّ معذرهً، لقد أبرح جهالهً بنفسه. یا أیها الانسان، ما جرّأک علی ذنبک، و ما أنّسک بهلکه نفسک؟ أما من دائک بلول، أم لیس من نومتک یقظه، أما ترحم من نفسک ما ترحم من غیرک؟
فلربّما تری الضاحی من حرّ الشمس فَتُظلّه، أو تری المُبتلی بألم بمضّ جده، فتبکی رحمهً له! فما صبرّک علی دائک، و جلّدک علی مصابک، و عزّاک عن البکاء علی نفسک و هی أعزّ الأنفس علیک! و کیف لا یوقظلک خوف بیات نقمةٌ، و قد تَوَرَّطتَ بمعاصیه مدارج سطواته!»(۱)
ترجمه: انسان گنهکار، در پاسخ به مسئولیت خود، بی اساس ترین و باطل ترین حجت را دارد، و عذرش از توجیه هر فریب خورده ای بی اساس تر، و خوشحالی او از جهل و نادانی اوست.
ای انسان! چه چیز تو را بر گناه جسور کرده است؟! و چه چیز تو را در برابر پروردگارت مغرور ساخته است؟! به چه جهت است که بر نابودی خود علاقه مندی؟! آیا بیماری تو را درمان نیست؟! و خواب زدگی تو بیداری ندارد؟! چرا آن گونه که به دیگران رحم می کنی، به خود رحم نمی کنی؟! چه بسا کسی را در آفتاب سوزان می بینی و برای او سایبان درست می کنی، یا بیماری را می نگری که سخت ناتوان است، از روی دلسوزی بر او اشک می ریزی، اما چه چیز تو را بر بیماری خود بی تفاوت کرده؟! و بر مصیبت های خود شکیبا و از گریه بر حال خویشتن باز داشته است؟! در حالی که هیچ چیز برای تو عزیزتر از جانت نیست! چگونه ترس از فرود آمدن بلا، شب هنگام تو را بیدار نکرده است؟ که در گناه غوطه ور و در پنجه قهر الهی مبتلا شده ای؟
امیر بیان امام علی (علیه السلام) در این خطبه نورانی، آدمی را نسبت به غفلت و بی خبری هشدار داده و شدیداً او را سرزنش می نماید، در جمله ای از این خطبه زیبا آمده است که (أما ترحم من نفسک ما ترحم من غیر؟!) چرا آن گونه که به دیگران رحم می کنی، به خود رحم نمی کنی؟!

با اندکی دقت و تأمل در فرمایش نورانی مولای متقیان (علیه السلام) خواهیم یافت که حضرت دقیقاً به نکته ای اشاره فرمودند که درد اصلی انسان غافل به حساب می آید، که آن چیزی نیست جز، بی خبری از خویشتن، آری انسان غافل خود را فراموش، و همواره به فکر دیگران بوده و به آنها می نگرد، اگر عیب و نقصی در دیگران مشاهده کند، به شدت از آن متأثر گشته و از آن رنج می برد. اما هرگز به مملکت درون خود سری نمی زند که از اوضاع و احوال آن مطّلع و از عیب و ایرادش آگاه شود.
چنین انسانی در حقیقت چون دستگاه عیب یابی است که تنها در پی یافتن عیوب دیگران بوده و از عیب خود بی خبر است. او با این اوصاف، دچار خسارت فراوانی گشته که بعد از مرگ، هرگز توان جبران آن را نخواهد داشت و لذا به کار بردن کلام نورانی خداوند بی همتا که می فرماید: (انّ الانسان لفی خسر)2. در مورد چنین اشخاصی، کاملاً به حق و منصفانه خواهد بود، زیرا چه خسارتی بالاتر از اینکه عمری انسان، در مسافرخانه دنیا، زندگی کند و از عیوب خود غافل و تنها در پی یافتن عیوب دیگران باشد، این گونه از افراد با دستان خود، خانه آخرت خویش را به ویرانه ای تبدیل نموده اند که در آن غیر از عذاب و بدبختی و بیچارگی چیز دیگر یافت نمی شود، اما افسوس که گروهی از آنها، همچنان در خواب غفلت و نادانی به سر برده و قصد بیداری هم ندارند. امیر متقیان علی (علیه السلام) در مورد چنین اشخاصی می فرماید: (فما صبرک علی دائک و جلّدک علی مصابک، و عزّاک عن البکاء علی نفسک و هی أعزّ الانفس علیک...). چه چیز تو را بر بیماری خود بی تفاوت کرده؟ و بر مصیبت خود صبور و شکیبا و از گریه بر حال خویش باز داشته است؟ در حالی که هیچ چیز، برای تو عزیزتر از جانت نیست!
آری این اشخاص باید بر حال اسف بار خود بگریند و با تضرع و زاری از درگاه الهی، جهت بیداری خود طلب مدد و یاری نمایند.
عصاره و چکیده پیام امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این فراز از خطبه 223 از کتاب شریف نهج البلاغه، آن است که ما باید هر چه زودتر نسبت به شناسایی عوامل غفلت در وجود خویش اقدام نماییم، تا از این طریق بتوانیم آنها را ریشه کن کرده و مملکت درون خود را پاکسازی، و به سعادت ابدی دست یابیم.(۲)
*وفاى به عهد
1 ـ «مردم! همانا وفا همزاد راستى است هيچ سپرى چون وفا باز دارنده (گزند) نيست. و بى وفائى نكنيد، آن كه مىداند او را چگونه بازگشتگاهى است. مادر روزگارى بسر مىبريم كه بيشتر مردم آن بىوفائى را زيركى دانند، و نادانان آن مردم را گريز و چارهانديش خوانند . خداشان كيفر دهد چرا چنين مىپندارند؟ گاه بود كه مرد آزموده و دانا از چاره كار آگاه است، اما فرمان خدا وى را مانع راه است. پس دانسته و توانا بر كار، چاره را واگذارد تا آن كه پرواى دين ندارد فرصت شمارد و سود آن را بردارد.» (۳)
2 ـ وفا دارى نجابت است. (۴)
3 ـ جوانمرد وعدهاش نقد و فورى است. ناكس وعدهاش بهانهجوئى و به فردا انداختن است (۵)
۱.نهج البلاغه، خطبه 223، ترجمه محمد دشتی، ص 456
۲.بخش نهج البلاغه تبیان
۳.خطبه، 41
۴.غررالحكم ج 1 فصل اول ح 24
۵.غررالحكم ج 2 فصل 83 ح 2و 1