تا به حال دقت کرده ای..
از كجا، به كجا، براي چه؟
شما همين نهر را نگاه كنيد. از كجا، به كجا، براي چه؟ هركسي نهر را ميبيند ميگويد: اين آب از كجاست؟ سرچشمهي اين كدام كوهها، كدام، از كجا، كجا ميآيد؟ به چه هدفي؟ انسان هم همينطور است. حديث داريم «رحم الله اُمَراً عَلِمَ مِن اَين و في أين و الي أَين» درود خدا بر كسي باد كه بداند،كجا بوده،كجا هست و كجا ميرود.
از كجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود به كجا ميروم آخر ننمايي وطنم
آدم باید بفهمد. اگر آدم بفهمد سرمايهاش چه است، مفت خودش را نميبازد. ما اگر بفهميم پول ما حلبي است، زود با يك آدامس ميفروشيم. اگر بدانيم اين طلا است دو دستي نگه ميداريم.ما باید بفهميم چه هستيم و خدا چقدر توان در ما نهاده است.اگر به شما بگويند: چقدر ميدوي؟ ميگويي: دو كيلومتر! اگر گرگ دنبالت كند سي كيلومتر ميدوي. پس پيداست كه شما 28 كيلومتر ديگر استعداد داري. يك ليسانس ميتواند انگليسي هم ياد گيرد، مسلط شود. غير از درس رسمياش. ميتواند عربي هم ياد بگيرد. ميتواند قرآن را بيغلط بخواند....
2- حركت نه توقّف نه برگشت.
فقط حركت. آب فقط حركت ميكند نه توقّف نه برگشت. اين هم يك درس است. در قرآن ميگويد: دائم بايد جلو بروي. يا علمت زياد شود. «زِدْني عِلْماً» (طه/114) يا رشدت زياد شود «يَهْدي إِلَى الرُّشْدِ» (جن/2) يا هدايتت زياد شود، «زادَهُمْ هُدى» (محمد/17) «وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدى» (محمد/17) يعني آنكه هدايتش زياد مي شود دائم روز به روز هدايتش... نه توقّف... دو روزمان مثل هم باشد باخته ايم.
گذر از موانع و سنگلاخها، نه ايستادن پشت آنها
آب، اگر سنگ و مانعي ديد تغيير مسير ميدهد، اما توقّف ندارد. اين هم يك درس است. يعني مانع نبايد باعث توقف شود، سنگ را ديدی از بغلش برو. مسيرت را تغيير بده اما توقّف نكن. اين خيلي درس بزرگي است كه ما از نهر ميتوانيم بگيريم. به مانع رسيد تغيير مسير ميدهد اما توقف ندارد. چون اگر راكد شود مرداب ميشود و بدبو مي شود. (و) ديگر اینکه حتي آشغال هم اگر در مسيرش بيافتد، آشغال را حركت ميدهد. اين هم يك ويژگي از رودخانه است.
رفاه و سرمستي، عامل تغيان و تجاوز
آب رودخانه اگر زياد باشد طغيان ميشود. «وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا» (شوري/27) قرآن ميگويد: اگر شكمها سير شود دست به تجاوز ميزنند. حديث داريم:(بحار الانوار/ج5/ص316) اگر سه چيز نبود انسان خيلي گردن كلفتي ميكرد. مرگ و مرض و فقر. مرگ و مرض و فقر يك خرده سر آدم را پايين ميآورد. وگرنه انسان بد مستي ميكند. رودخانه وقتي آبش زياد شد، طغيان ميكند. انسان هم اگر همه چيزهايش درست باشد، طغيان ميكند. يعني گاهي خدا حالگيري ميكند، براي اينكه انسان حواسش جمع باشد. زير پايش را داغ ميكند كه متوجه شود. از غفلت بيرون آيد.
حجت الاسلام و المسلمین قرائتی