با یاد خدا ...
"شهادت " پایان نیست ، آغازی دیگر است ...

" تولدی " دوباره است ، در جایی فراتر از آنکه " عقل زمینی " به ساحت مقدس آن راه یابد ...

                         

انگار برای " من " همین قدر کفایت میکند که درباره ی ستاره های دهه شصت ، خاطراتی بشنوم ، وصیت نامه ای بخوانم ، عکس های یادگاری چند نفره شان را نگاه کنم ،و گاه گاهی جایی را برای یاد آوری "بودنشان " خط خطی کنم ...

این روزها فکر میکنم این کارها را که همه در مورد ستاره هایشان خوب بلدند ....

 می شود پوستری در اتاق چسباند ، دنبال آخرین تبلیغات کنسرت ستاره ها بود ،آلبوم امضای ستاره هارا تکمیل کرد ، مدل مو و لباس را عوض کرد ...

فقط " ستاره هایمان " کمی با هم فرق میکند ، همین ...!

پس من هم در  "عمل " کاری نکرده ام ....!

پایبند بودن به آن آرمان ها کاری سختی است انگار در دهه نود !!!

اما  " تـُــــــــو " اگر می توانی پایبند باش و پاسداری کن ....

 

" لُــــــطفا " به این سـُـــــوال ها پاسخ دهید ؟

آیا جَـــــــنگ تمام شده یا در حال حاضر در حال جـــــنگیم ؟

اگر در حال جنگیم ، خَــــــط مُــــــقدم جبــــهه این جنگ کجاست ؟

در پاسداری از خط مقدم این جبهه ، " مَــــــن " چه ها می توانم بکنم ؟

.

.

 " هــــــــــفته دِفــــــاع مُـــقــــــدس گــــــرامی بــــاد "