نام شيرين تو هر گمشده را درمان باد
از روز ازل كه " تسبيح " دلم در بين انگشتان پر مهرت مي چرخيد
ذكر " هو الاوّل و الآخر " بود كه بر هر دانه دلم مي رفت ....
روزگاري گذشت و شيطان ميوه " دنيا " را به من تعارف كرد؛
بند تسبيح دلم پاره شد و دانه هايش بر " خاك " افتاد ....
آدم عبرت من، كوله بارش پر شد از تجربه اي به اندازه يك " هبوط "....
حالا اينجايم .... در اين دنياي خاكي ...
مدت هاست كه به دنبال دانه هاي دلم مي گردم ؛
هر دانه اش را كه پيدا ميكنم هنوز بوي ذكر " هو الاوّل و الآخر " تو را مي دهد .....
راستي! اي صاحب ذكر روزهاي بهشتي ام ....
به گمانم چند دانه از آن تسبيح، بر " دامن " پر مهر تو جا مانده است ....
كاش بگويي براي پس گرفتنش ....
"وبلاگ بی بال پریدن"
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و سوم آبان ۱۳۹۱ ساعت 15:4 توسط کارگروه فرهنگی
|