دلت که هوای بابا کند

دیگر نه کربلا می خواهی نه عاشورا

گویا همه جا کربلا و همه جا عاشوراست

فقط چشمانت خرابه شام می بیند

و دختری که آرام بابا را ناز میکرد

راستی قرار نیست بیایی؟

مدت هاست

که برای آمدنت

اسفند دود کرده ایم...بابا