دوباره لحظات پایانی سال و یک دوره...و دوباره لحظه های دلتنگی و دل کندن از یک ساااال مسئولیت...

نمیدانم چرا این مطلب را می نویسم و شاید خنده دارتر اینکه اصلا نمیدانم چه می خواهم بنویسم اما انگاری دلم نمیاید تا آخرین لحظه های این مسئولیت تنهایش بگذارم.دوستی به شوخی به من میگفت:این صندلیها به کسی وفا نکرده و نمیکند.نمیدانم چرا ناخواسته با این حرف دلم گرفت و یک سوال بزرگ مثل خوره افتاد به جانم؛که نکند واقعا دلبسته این محیط مجازی بوده ام و بس،نه دل بسته صاحب اصلی اش؟؟که نکند کاری کرده ام نه در سزای یک خادم در حرمسرایی مقدس و مجازی؟بگذریم....

برای خودم حسابی برنامه ریزی کرده بودم تا آخرین ویژه نامه سنایی ام را که متعلق به ولادت حضرت زینب (س) میشد به گونه ای دیگر بنویسم و از همانجا این مسئولیت را به صاحبش تحویل دهم اما نمیدانم چه شد که روز ها و تاریخ ها در ذهنم عجیب مخلوط شدند و ناگهان دیروز نزدیک غروب تازه متوجه شدم که چه روزی را پشت سر گذرانده ام...سراسیمه پای رایانه نشستم تا بنویسم اما امان از وقتی که نمی شود و یا نباید بشود...اینترنت قطع شده بود... وحالا دیگر آن دل گرفتگی ام دو چندان شده بود...اصلا مدتیست دلم زیادی بهانه میگیرد...زیادی حسرت می خورد به یاد همه لحظات زیبا و پرمحتوای فرهنگی...گرچه آنی نبودم که باید می بود اما یاد گرفتم هرچند خیلی کم...که عجیب دریاییست که هرچه برمیداری باز هم احساس تشنگی می کنی....

دیگر بیش از این روده درازی نمیکنم اما میخواستم بی اغراق بگویم وبلاگ سنا همیشه برایم جایگاه مقدسی داشته و دارد.نشستن پای صحبت قلم هایی پاک و منتظر که در انتظار حضرت عشق از عشق می نویسند و از عشق می خواندند همیشه برایم آرامش بخش بوده و هست.راستش را بخواهید همیشه دوست داشتم در این وبلاگ که مزین به نام حضرت است بیشتر خواننده باشم تا نویسنده چون همیشه معتقد بودم عیار خلوص قلمهای دوستان سنایی ام از بنده حقیر به مراتب بالاتر بوده و هست،اما نشد... و هیچ وقت شاید حتی برای یک لحظه هم تصور نمیکردم که گذر روزگار مرا به زمانی برساند که دو سال تمام مسئولیت چنین مکانی را برعهده بگیرم.

حال در این آخر کاری از همه همه دوستان سنایی و از همه چشمان منتظری که شاید روزی گذرشان به وبلاگ سنا خورد اما به دلیل قصور بنده نخواندند و نشنیدند آنچه را که باید میخواندند و می شنیدند کمال عذرخواهی را دارم.انشالله که حلال بفرمایید.

قدر دلهای پاکتان و خلوص قلم هایتان را بدانید.

س.ح دوشنبه 28 اسفند ماه 1391

این آخرین مطلب من به عنوان مسئول وبلاگ بود