.....نقطه.سرخط!
بسم رب المهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
رو به پایان میرود هشتادو هشت این دل سرگشته ،آسوده نگشت
بیقراریم این دو جمعه کو به کو یابن زهرا یک انا المهدی بگو
"لبیک یا حسین"
بهار را پیش از آمدنش احساس کردم و بهشت را بی آنکه لایقش باشم دیدم! در صحن و سرای دوست قدم از قدم برداشتم ، بین صفا و مروه ی کوی معشوق در رویایی شیرین قدم زدم!
دور ضریح مبارکش طواف کردم ، ولی در حین طواف دل گنهکارم را جا گذاشتم.خرده نگیرید اگر دل نوشته ام ناکجایی ست ،زیرا که دیگر دلی برایم نمانده چرا که آنرا در رویایی شیرین جا گذاشتم و وقتی به خود آمدم جای خالی اش را احساس کردم...
چند صباحی از خویش برون شده بودم و حال گویی به خود آمده ام...کجا بودم ؟!!!
در طواف ضریح بی مثال مولا امیرالمومنین ،در مسیر کاظمین،بارگاه باب الحوائج و جوادالائمه (ع)و در بین الحرمین ثارالله و عباس ،قمر منیر بنی هاشم (علیهم السلام) قلب کویری ام را ازکف دادم.دست خودم نبود ،آنگاه که دلم بر فراز تل زینبیه تصاویری را تجسم کرد،آنگاه که در سعی بین صفا و مروه بی رخصت با کبوتران بین الحرمین پرواز را تمرین کردن گرفت ، آنگاه که در مسجد سهله ،در منزلگاه مولا صاحب الزمان(پس از ظهور) مبهوت به دنبال معشوق می گشت و خاطرات جمکران برایش زنده می شد و آن هنگام که بر محراب امیر مومنان بوسه می زد...
دلم هوایی شد ...
.
.
و اکنون خویشتن را در بین دوستانی می یابم که مدتی را در بینشان سپری کردم ،آنان که نیتشان قدم برداشتن در راه حسین زمان است آنان که به انتظار موعودشان ایستاده اند...
آری ،دوره ی سوم از عمر کانون سنا نیز به پایان رسید ،کانونی که با آرزوی "کانون محبت امام مهدی(عج)" شدن شروع به کار کرد و همچنان با عنایت حضرت ادامه میدهد . دوره سوم هم چون زیارت عتبات عالیات با نام علی (ع) امیر دلها ،با شهادت ایشان آغاز شد و بانام و یاد امام حسین (ع) سلطان قلوب ، ساکن کربلا و در حوالی پایان محرم و صفر ،آغاز ربیع الاول و ورود به بهار پایان یافت.
و اکنون همزمان با استشمام رایحه ی خوش گلهای شب بو و هم آهنگ آواز پرستوها دوره ی چهارم نیز آغاز می شود تا عده ای پرشور و هیجان به عشق آخرین مصلح آسمانی آستین همت بالا زنند و شروع به کار کنند.
و حال ضمن عرض خسته نباشید به دوستان خستگی ناپذیر و فهیمم در کانون سنا و تبریک پیشاپیش سال نو و آرزوی اینکه سال 1389 سال به سر آمدن انتظار و آغاز بهار حقیقی ، در خدمت مولامان باشد،امید دارم که کوتاهی های اینجانب در طول دوره مورد عفو امام مهدی عزیز و دوستداران ایشان قرار گیرد و کم و کاستی ها در مسئولیتها و وظایفم را نه به حساب کوتاهی که به حساب کم توانی بگذارید.
در همین جا برای همه ی دوستان عزیزم آرزوی موفقیت و سربلندی می نمایم امید که با نوآوریهاتان هر روز بهتر از دیروز باشید...
این بود آخرین نوشته ی من به عنوان مسئول وبلاگ و مسئول کارگروه فرهنگی.
نام سنا و صاحبش همیشه در سفره ی هفت سین دلم جای گرفته.
* غروب آخرین چمعه ی سال یکهزارو سیصد و هشتادوهشت هجری خورشیدی
امید که روزی بنویسیم "غروب آخرین جمعه فراق"
ربنا تقبل منا انک انت السمیع العلیم.