خواستم اول برایتان تنها یک غزل قرار دهم اما بعد حیفم آمد این ماجرا را ننویسم :


در کتاب برکات سرزمین وحی نوشته محمد ری شهری ص 84 و 85 خاطره ای از امام خمینی (ره) نقل شده با این مضمون که یک روز شخصی که مدعی رابطه با امام زمان (عج) بود با یکی از مقامات جمهوری اسلامی تماس گرفت و گفت به امام بگویید از طرف امام زمان (عج) برای ایشان پیامی دارم امام در پاسخ فرمودند از او 3 سوال بپرسید اگر جواب داد پیام امام زمان (عج) را بگوید :
1- من یک چیزی را دوست دارم آن چیست؟
(امام در اتاقشان عکسی از پیامبر(ص) داشتند که آن را دوست داشتند)
2 – چیزی را گم کرده ام کجاست؟
(امام دیوان شعری داشتند که گم شده بود)
3 – ربط حادث به قدیم چگونه است؟
مدعی وقتی این سوال ها را شنید به جای جواب ، نامه ای اهانت آمیز به امام نوشت که از واسطه ی امام زمان این سوال ها چیست که برای اثبات می پرسید!


 و این هم همان غزل :


بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مسئله دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه مسئله هاست


فاضل نظری