ویژه نامه محرم و صفر(۳)

باران زد دل هامان را ریش کرد...!

باران بارید اما در چه روزی...یادواره ی بی مهری به مهریه ی زهرا

یادوارهی قطع آب بر اهالی باران...

آه ... با که باید گفت غم یار را...

بر که باید خواند تب حال را...

امشب آب را بر حسین و یارانش بستند و امروز از برکت ماه حسین پس از مدتی چند باران رحمت خدا باریدن می گیرد....

آه از آن ساعتی که آسمان در شکوفایی بغضش زمین گیر شد  و لبهای خشک علی اصغر از نوک تیر سیراب عشقی ازلی گشت... 

باران نبارید تا خالق مستند عشق در صحرای سوزان بلا کامهای تفتیده را بر خدا عرضه دارد تا خدا بر فرشتگانش بنازد :"فتبارک الله احسن الخالقین "

...

بارالها باران رحمتت هر روز بیش است ولی بر دل کویر هر چه باران ببارد عطش امان نمی دهد ...

خدایا بر عطش عشق حسینیمان بیافزای... 

*

ياران امام حسين(علیه السلام)،الگوي ياران امام مهدي(علیه السلام)

قسمت دوم

ج)عبادت و راز و نياز با پروردگار

از ابومخنف نقل شده که در ظهر عاشورا و در کشاکش جنگ، ابوثمامه‌ ‌صاعدي نزد امام آمد و گفت: «من دوست دارم در حالي‌ که نماز آخرم را با شما به جاي آورده‌ام، خدا را ملاقات کنم».  حضرت، در جواب فرمود: «ذکرت الصلاة جعلک الله من المصلين الذاکرين»؛ «نماز را ياد آوردي. خدا تو را از نماز‌گزاراني که به نماز تذکر مي‌دهند، قرار دهد». آن‌گاه، امام حسين(علیه السلام)به همراه نيمي از ياران خود به نماز ايستادند و سعيد‌بن‌عبدالله حنفي، خويش را سپر امام قرار داد و تيرهاي رها شده از سوي دشمن را به جان خريد؛ تا آن‌که به شهادت رسيد.

در شب عاشورا نيز، تمام اصحاب در خيمه‌هاي خود به راز و نياز و عبادت مشغول بودند. راوي مي‌گويد: «وبات الحسين و أصحابه تلک اليلة و لهم دوي کدوي النحل ما بين راکع و ساجد و قائم و قاعد.» ؛ «حسين(علیه السلام) و يارانش، آن شب را در حالي به صبح رساندند، که زمزمة آنان در حالات رکوع و سجود و ايستاده و نشسته، مانند زمزمة زنبوران عسل، شنيده مي‌شد».

در وصف ياران امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيز از پيامبر اکرم(صل الله علیه و آله و سلم) نقل شده است: «مجدّون في طاعة الله» ؛ «آنان در راه اطاعت خداوند، اهل جديت و تلاش‌ هستند». امام علي (علیه السلام) نيز در توصيفشان فرموده‌اند: «رجالٌ لاينامون اليل لهم روي في صلواتهم کروي النحل يبيتون قياماً علي أطرافهم و يسبحون علي خير لهم».  «مردان شب‌زنده¬داري که زمزمة نمازشان، مانند نغمة زنبوران کندو به گوش مي‌رسد. شب‌ها را با شب‌زنده‌داري سپري مي‌کنند و بر فراز اسب‌ها خدا را تسبيح مي‌کنند».

د) وفاي به عهد

امام(ع) در شب عاشورا به خيمة حضرت زينب(سلام الله علیها) رفتند و ميان ايشان، گفت‌و‌گويي صورت گرفت. از آن جمله، حضرت زينب به امام(ع) عرض کرد: «آيا شما نيات ياران خود را امتحان کرده‌ايد؟ مي‌ترسم که در هنگامة درگيري، شما را به دشمن تسليم کنند». امام حسين(علیه السلام) در جواب فرمودند: «اما والله لقد نهرتهم و بلوتهم و ليس فيهم الأشوس الأقعص يستأنسون بالمنيه دوني استئناس الطفل بلبن أمّه» ؛ «به خدا سوگند، ايشان را آزموده‌ام و آنان را انسان‌هايي سينه‌سپر کرده يافته‌ام؛ به گونه‌اي که به مرگ زيرچشمي مي‌نگرند و شوقشان به مرگ، کمتر از شوق کودک به شير مادرش نيست».

در آن شب، زيباترين و ماندگارترين صحنه هاي تاريخ اسلام، شکل گرفت. امام(ع) بيعت خود را از همة ياران برداشت و از ايشان خواست تا در تاريکي شب پراکنده شوند. اما هريک از اهل بيت(ع)، اصحاب و ياران امام در سرسپردگي عاشقانة خويش، بار ديگر ابراز وفاداري کردند. مسلم‌بن‌عوسجه عرض کرد: «يابن رسول الله! در جهان کسي از ما لئيم‌تر نباشد، اگر اين‌جا تو را رها کنيم. پناه مي‌بريم به خدا از اين‌که از رکاب همايوني تو، دوري کنيم. خدا هرگز روزي را نياورد که من چنين کنم... حتي اگر سلاحي به دست نداشته باشم، با پرتاب سنگ به جنگشان خواهم رفت...و هرگز از تو جدا نخواهم شد، تا در رکاب تو کشته شوم». سعيد‌بن‌عبدالله حنفي نيز عرض کرد: «سوگند به خدا؛ هرگز تو را رها نمي‌کنيم، تا براي خدا مشخص شود که سفارش پيامبر(ص) را نسبت به تو عمل کرده‌ايم و اگر بدانم که در راه تو به شهادت مي‌رسم و سپس زنده مي‌شوم و ذرات وجودم را بر باد مي‌دهند و هفتاد بار با من چنين مي‌کنند، باز از تو جدا نخواهم شد...» .

و اينک ما در زمان انتظار سرورمان، حضرت مهدي(عج) به سرمي‌بريم. به راستي، آيا ما مدعيان منتظر، به اندازة ياران سيدالشهداء(علیه السلام)، از جان و مال خود، خواهيم گذشت؟

 منتظر واقعي در ميدان عمل، به سوي ظهور گام برمي‌دارد و در هر صبح با امامش بيعتي تازه مي‌بندد و به خداي خويش قول مي‌دهد که هرگز از اين عهد و پيمان برنگردد، تا از ياران و دفاع‌کنندگان از مولايش باشد و در اين راه از همه پيشي بگيرد؛ عهدي که حتي مرگ هم نمي‌تواند آن را بشکند: «اللهم اني اجَدّدُ له في صَبيحة يومي هذا و ما عشت من أيامي عهداً و عقداً و بيعةً له في عُنُقي لا أحولُ عَنها و لا أزولُ أبداً اللهم اجعَلني مِن أنصارهِ و أعوانِه و الذّابين عَنهُ و المسارعين إليه في قضاء حوائجه و الممتثلين لأوامره و المحامين عنه و السّابقين إلي إرادته و المستشهدين بين يديه اللهم أن حال بيني و بينه الموت الذي جَعَلتَه علي عبادک حتماً مقضياًوأخرجني مِن قَبري مؤتَزِراً کَفَني شاهراً سَيفي مجرداً قناتي ملبياً دعوة الداعي فِي الحاضرو البادي...».(۱)

 

(۱)منبع:فرات تا فرات(سکینه خانی)

کارگروه فرهنگی