خدای را شب یلدای غم سحر دارد...
خاک اگر خنده کرد و گندم داد از تو بود ای بزرگ باران ساز
باران اگر نبارد پاییز یک چیزی کم خواهد داشت یک چیزی شبیه ... شادمانی بی سببی که گاهی با تمام وجود حسش می کنیم . همین که باران بهانه می شود برای چترهایمان تا باز شوند،نه که ترسی از خیس شدن داشته باشیم ،نه ، فقط برای این است که حس کنیم پاییز را...
لذت قدم زدن زیر نم نم بارانی که ریز می بارد آنقدر که حتما باید قدم بزنی تا خیسی اشان را حس کنی...
پاییز آرام آرام از کنارمان گذشت و زمستانی که آمدنش برگهای زیادی قربانی شدند در راه است.پاییز امسال ،باران ، که رویای پاییزیست را در خاطره هایمان گذاشت...
باران اگر نبارد پاییز چیزی کم خواهد داشت حتی همین شادمانی بی سببی که گره می خورد به بارانی که نرم می بارد...
حتما دعا برای باران ارزشمند خواهد بود...
شاید هرگز بارانی باریده نشود اگر دعایی و نیازی نباشد...
یلدا در پیش است...ثانیه ها در گذرند و دقیقه ای بیش را در این شب ها به ما ارزانی می دهند شاید فرصتی باشد برای نجوایی شبانه...
برای رازو نیاز از عمق دل،با نهایت امید
در ماه عزای سید و سالار عشق...
تا بلکه شب یلدای غیبت محبوبمان را صبحی فرا رسد...
"یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهورالحجه"