حرفی از دلتنگی...

حرفی از دلتنگی ...
دلیل اصلی رو که امروز دستام باز خواست شروع به نوشتن بکنه رو نمی دونم.. ولی قلم تو دستام خمیازه می کشه چون میدونم به واژه کشیدن حرفهایی که آدم رو مجبور می کنه یاد گذشته بیاندازه برام خیلی سخته ...
حرفهایی که واژه به واژه اونا مملو از عشق به امام مهدی و شیرینی دوران خاطره انگیز گذشته و خاطرات روزهایی که قرار بود سنایی بشم ...!
اما مینویسم که برای تویی که شاید این نوشته یه تلنگری، حتی کوچیک، باشه برای اینکه مطمئن باشی راهی که انتخاب کردی درسته و تویی که فکر میکنی دل کندن از سنا میتونه برای یه نفر خیلی راحت باشه...!!
مدت زیادی نیست که از اون روزها سپری شده اما منو چنان درگیر خودش کرده که از اون گذشتن و خداحافظی کردن ازش رو برام خیلی سخت کرده به سختی جدا شدن از یک دوست...
یک کانونی که توش عشق ، بچه هارو تو تحت هر شرایطی دور هم جمع میکنه تا کار گروهی انجام بدن اون هم برای امام مهدی ( عج )...
حالا چی شد که من وارد گروه بچه هایی شدم که هرگز توی سرنوشتم دنبالشون نبودم ! بماند ... اما امروز که به این فکر میکنم که دیگه نمیتونم توی جمع بچه هایی باشم که منو خوشحال می کردن ... توی جمعی که برای هدفی والا تلاش میکنن ، نیستم و ...و ...جایی نیستم که دیگه برای نیازمون به امام مهدی تبلیغ بکنم !! خاطرات گذشته رو برام محو میکنه ...کاش چاره ای بود برای ماندن...
حرفم به بچه هایی که ... امروز اومدن تا راهی رو شروع کنن که نمیدونم درباره ادامه راه چی فکر میکنن ... اما میخوام بگم که رفیق ... به نظر من سنایی شدن رو به پای هرچی که دوست داری یا میگن بذار ، عاشق سنا معتاد سنا!! یا هر چیز دیگه ای اما لذت کار کردن تو سنا رو حتی شده برای داشتن خاطره ای کوچک می ارزه که تجربه اش کنی ... مطمئن باش هرجای دنیا که باشی توی هر لحظه ای که باشی اگه دلت برای امام مهدیمون لرزید بدون وظیفه ات رو انجام دادی ...
من امروز با کوله باری از خاطره سنایی و دلی لبریز از از عشق مهدی که مطمئنم حتی ذره ای از اون برای انجام وظیفه کم نخواهد شد و به قول بعضی ها جا رو برای ... بچه هایی که تازه نفس که نه چون خودم هنوز نفسی دارم ! اما برای بچه هایی که اون عشقی رو که من تجربه کردم رو نکردم ... باز کنم ... و خداحافظی می کنم ... به امید روزهایی که کسایی باشن که پرچم یا مهدی رو برافراشته تر از قبل توی جای جای این تشکل ها روی این کره خاکی به اهتزاز در بیارند ..
با وجود اینکه میدونم عشق به امام مهدی همیشه همیشه فراتر از دلیل های پوچ من هستش برای نبودن و روی اونارو خط بطلان میکشه ... ولی ای کاش همین تردید ها یم سرانجامی داشت ...