خیلی وقت شده بود که بی صدا به خانه ی مجازی سنا سر میزدم..اما نمیشد...

نمیشد که بنویسم...

مطلبی ...حتی نظری...

...یادش بخیر...!

شب جمعه که میشود،دل پر میکشد تا گنبد طلا..

"سلام علی ساکن کربلا..."

با نام نامی اش اغاز میکنم

ازین پس به شرط توفیق

با جنت الحسین (ع) هر از گاه دنیای مجازیمان را مزین "تر" میکنیم

کاش به حرمت غلام رو سفیدت آقا!

به ما هم نظر کنی...

عشق من و تو زاده‌ی زهرا ! شنیدنی است
با یک کلاف هم دلِ یوسف خریدنی است
پیش تو ایستادم و خواندم به زیر لب:
خال سیاه بر رخ زیبا چه دیدنی است!

گفتی برو؛ چگونه رهایت کنم حسین؟
آورده‌ام سری که فدایت کنم حسین!
گیرم قبول کردم و رفتم، ... بدون تو
می‌میرم آن زمان که هوایت کنم حسین!

قلبم تو را صدا زده از پشت جوشنم
بنگر فقط به عشق تو شمشیر می‌زنم
با تو نشسته‌ام که چو کوه ایستاده‌ام
تنها کنار توست که حس می‌کنم منم

حبُّ الحسینیم شده‌ام مست مست مست
ای وای اگر که تیغ بیفتد به دست مست
کی دست روی دست گذارد در عاشقی
تا پای مرگ پای رفاقت نشسته مست

دیگر چرا برای غلامت دعا کنی؟
وقتی که درد را به نگاهی دوا کنی
واجب نبود دست کشی روی صورتم
وقتی که خاک را به نظر کیمیا کنی

هوش از سر بنی اسد امشب پریده است
یک قطره عطر سیب به خونم چکیده است
جای تعجب است درخشیدنم مگر؟
دستی حسین بر سر و رویم  کشیده است

امضا:                           

شب جمعه بیاید کربلا زهرا(سلام الله علیها)...