پارک ممنوع!

این روزها شهر حسابی شلوغ شده ...

آمارها نشان از این دارند که تعداد زیادی از آدمها با آرزوهای دور و دراز به قصد قربت به این شهر سفر کرده اند...

عده ای هم که متولد شده در این شهر هستند به بهانه وطن دوستی گویی قصد ترک شهر را نداشته و بر سر جای خود محکم نشسته اند...

بعضی ها هم که کوله پشتی به پشت دائما در حرکتند،حرکت به سوی مقصدی معلوم....

اما خوب که گوش کنی در میان همه این شلوغی ها صدایی به گوشت می رسد....

لطفا در مکان پارک نفرمایید..

****************

********

بی ربط نوشت:دوستان عزیز سنایی! لطفا در صورت داشتن هرگونه پیشنهاد و یا انتقاد از سیر جدید!! بورد اطلاع رسانی کانون مهدویت سنا  حتما نظر خود را در قالب نظر خصوصی و یا به طور شخصی با مسئول مربوطه در میان بگذارید.

ضمنا به اطلاع می رساند جهت دریافت فیلم تدوین شده مراسم عیدانه (نوروز ۹۱ با حضور استاد رضازاده) به دفتر نهاد رهبری مراجعه فرمایید.

با تشکر

نجوای راز...نجوای نیاز

روایت شده که وجود مقدس نبی اکرم(ص) فرمودند:

چون بنده به نماز ایستد و به چیزی جز معبود توجه کند خداوند متعال فرماید:

بنده من به چه می اندیشی مگر از من مهربان تر و بزرگوارتر سراغ داری؟

و اگر بار دیگر وجه خود به جایی معطوف دارد،فرماید:

بنده من آن کیست که از من بهتر یافته ای و به او توجه کرده ای؟

و چون برای بار سوم به غیر خداوند متعال توجه کند حق تعالی او را از رحمت خود دور و مهجور سازد و به فصاحت تمام  به او گوید:

خداوند تو را در برابر عالم بالا رسوا و مفتضح کند همانگونه که مرا نزد همگان رسوا و مفتضح نمودی.

منبع:نشان از بی نشان ها، ص 288

پیامکی از دیار عشق

ای شیعه ما!

اگر بهشت و جهنمی هم نبود باز لازم بود به خاطر لطف خداوند مردم مطیع او باشند و نافرمانیش نکنند.

امام رضا(ع)،بحارالانوار ج 71،ص174

فعال ظهور:کاش معشوق ز عاشق طلب جان می کرد/تا که هر بی سر و پایی نشود یار کسی(عج)

خانم بایرامی:سلامت می دهم مولای خوبیها ،که عشقت شعله بر جانم کشیده/ای که روی خندان خدا دیدن به مهر و ولای تو تنیده...."السلام علیک یا علی بن موسی الرضا"

کمی با خود روراست باشیم....

دروغ می گوید کسی که گمان میکند شیعه ماست ولی به ریسمان غیر ما چنگ زده است.

 امام صادق(ع)،مشکاه الانوار ص 67

آقای نجفی:نه دگر مستی می گرچه فراوان باده/نه دگر حال دعا گرچه سر سجاده/هرشب جمعه خجل گشته صبا/اگر این جمعه بیاید چه کسی آماده؟

فعال ظهور:مهدیا!در مسلک ما معنی پرواز چنین است/با بال شکسته به هوای تو پریدن...

از امروز و فردا کردن در کارهایت بپرهیز چرا که تو به امروزت تعلق داری نه به روزهای آینده.

حضرت محمد(ص)،بحارالنوار،ج 77،ص 75

آقای نجفی:امیر بی قرینه کی می آیی؟سحرخیز مدینه کی می آیی؟عزیزم مادرت چشم انتظاره.دوای درد سینه کی می آیی؟

فعال ظهور:شکسته بالم عروجم ز تیرهای معاصی/خدا کند که نیفتم ز دیدگانه سیاهت

مهدیا!با هر گناه فاصله می گیرم از شما کم کم،وجب وجب، دو سه فرسنگ می شود

مشق انتظار

در دفترم هزار معما نوشته ام
یعنی که باز نام شما را نوشته ام

خورشید پشت کوه! ببین دفتر مرا
امشب هزار مرتبه فردا نوشته ام

هر چند مرده ام، به امید کمی نفس

این نامه را برای مسیحا نوشته ام


اصلا قبول، دیر رسیدم سرکلاس
اما اجازه؟! مشق شبم را نوشته ام...

عمریست روی تخته سیاه نگاه خود
تصمیم... نه!که غیبت کبری نوشته ام...

پشت در کلاس فقط گفته ای و من
از درس انتظار تو املا نوشته ام

جان مرا بگیر و بیا! من در این غزل
خود را برای روز مبادا نوشته ام

از عمق چشمهایم تمام مرا بخوان!
من نامه ای بلند ولی نا نوشته ام...

زنگ کلاس ... بغض تو... موضوع انتظار
از جمعه های غم زده انشا نوشته ام

آقا ببخش! در ورق خیس زندگیم
خطم بدست و باز شما را نوشته ام

سرتاسر حروف الفبایت عشق بود
آقا نگو! بدون الفبا نوشته ام

----------------------
حسن اسحاقی

پیامکی از دیار عشق

به فکر او نیستیم اگر به فکر او بودیم پس این همه گناه برای چه؟گرفتاری و ابتلائات ما از همین گناهان است.توبه باید کرد.

آیت الله بهجت

هرکس از یاد خدا رویگردان شود شیطان را سراغ او می فرستیم تا یار و هم نشین دائم وی باشد.

سوره زخرف آیه 36

آقای ترابی:بگو ای بندگانم که برنفس خود ستم و اسراف کردید از رحمت خدا نومید مشوید که خدا تمامی گناهان را می آمرزد زیرا او آمرزنده رحیم است.سوره زمر آیه 53

آقای نجفی:السلام علیک یا حجه الله فی ارضه/السلام علیک یا عین الله فی خلقه/سلام بر تو ای حجت خدا در زمینش/سلام بر تو ای دیده خدا در میان مخلوقاتش

فعال  ظهور:باز هم آدینه ای آمد ولی مهدی(عج) کجاست؟یکنفر میگفت مهدی(عج) جمعه ها در کربلاست.

خانم عمیدی:روزها خالی از شنبه و عددند...جمعه هم جان میکند وقتی تو نیستی...

و توکل علی الله...

اینجا زمین است....دنیایی با انبوهی از آدمهای خاکی...

زمین می چرخد٬با سرعت هم می چرخد اما نترس انقدر خوب می چرخد که آب در دلت تکان نخورد آنقدر خوب که اصلا نتوانی گذر ساعت ها و روزها را که چه عرض کنم حتی گذر سالها را هم نفهمی... 

اما دنیا همیشه اینگونه نیست.گاه ضرب شستی نشانت میدهد که خودنمایی کندت تا نشانت بدهد آنقدرها هم که نشان میدهد باوفا نیست..و چه با مهارت با همان سرعت شاید هم که بیشتر در سیاه چاله های مدار خود آنقدر می اندازدت و بالا و پایینت میکند که تازه بعد از مدتی که به هوش می آیی می فهمی که کجای کاری...تازه می فهمی مدار زندگیت باید به کدامین سمت می چرخید..

....شاید گاهی محکم زمین خوردن سکویی باشد برای اوج گرفتن...

پس اگر زمین خوردی٬اگر شکستی بلند شو...بلند شو و دست به آسمان بگیر ...خدا تو را می خواند خدایی که می خواهد اینبار تو را بهتر و زیباتر از قبل بسازد....

وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ

وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ(بقره ۲۱۶)

اندکی صبر سحر نزدیک است...


*************************************************

بعدنوشت:

با دلهای پاکتان برای شفای همه بیماران دعا کنید....

دستم را بگیر...

 

ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت

دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت

مانند مرده ای متحرک شدم بیا

بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت

می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر

دنیا خلاف آنچه می خواستم گذشت

دنیا که هیچ،جرعه آبی که خورده ام

از راه حلق تشنه من مثل سم گذشت

بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم

از خیر شعر گفتن حتی قلم گذشت

تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم

یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت

مولا شمار درد دلم بی نهایت است

تعداد درد من به خدا از رقم گذشت

حالا برای لحظه ای آرام میشوم

ساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت

سید حمیدرضا برقعی

****************************************

پ.ن:می خواستم با مدادم برایت بنویسم اما باز هم نوک مدادم شکست........

در کنار بارگاه حضرت رضا(ع)دعاگوی همه شما دوستان سنایی بودم.

                                                                                                            التماس دعا 

پیامکی از دیار عشق

ای شیعه ما!

امامت را بشناس که اگر امامت را شناختی دیر یا زود شدن ظهور به تو ضرری نمیرساند.

امام صادق(ع)٬بحارالانوار ج ۵۲ صفحه ۱۴۱

فعال ظهور:عاشق آن نیست که هر دم طلب یار کند/عاشق آنست که دل را حرم یار کند

عمرم به سر رسید نشد یارتان شوم/آقا نشد که لایق دیدارتان شوم/ماه خدا رفت و دلم آرزو نمود/مهمان کنار سفره افطارتان شوم...

خانم قلی پور:دوست داشتن٬زبان٬زمان٬راه٬دلیل ٬نشانه...نمی خواهد.دل میخواهد...!

آقای نجفی:ای امام زمان!سر به هوا نیستم٬اما همیشه چشم به آسمان دارم.حال عجیبیست دیدن همان آسمان که شاید تو دقایقی پیش به آن نگاه کرده ای...اللهم عجل لولیک الفرج

ای شیعه ما!

نادان و کم خردان شیعه و کسانی که به اندازه بال پشه دین ندارند با رفتار ناشایست خود ما را آزار میدهند.

حضرت مهدی(عج)٬احتجاج، ج ۲، ص ۴۷۴.

آقای نجفی:مولا جان برای آمدنت دعا میکنیم و از خداوند متعال میخواهیم که ما را از یاران تو قرار دهد.

اللهم عجل لولیک الفرج و العافه و النصر

تا به حال دقت کرده ای..

از كجا، به كجا، براي چه؟

شما همين نهر را نگاه كنيد. از كجا، به كجا، براي چه؟ هركسي نهر را مي‌بيند مي‌گويد: اين آب از كجاست؟ سرچشمه‌ي اين كدام كوه‌ها، كدام، از كجا، كجا مي‌آيد؟ به چه هدفي؟ انسان هم همينطور است. حديث داريم «رحم الله اُمَراً عَلِمَ مِن اَين و في أين و الي أَين» درود خدا بر كسي باد كه بداند،كجا بوده،كجا هست و كجا مي‌رود.
               از كجا آمده‌ام، آمدنم بهر چه بود       به كجا مي‌روم آخر ننمايي وطنم
آدم  باید بفهمد. اگر آدم بفهمد سرمايه‌اش چه است، مفت خودش را نمي‌بازد. ما اگر بفهميم پول ما حلبي است، زود با يك آدامس مي‌فروشيم. اگر بدانيم اين طلا است دو دستي نگه مي‌داريم.ما باید بفهميم چه هستيم و خدا چقدر توان در ما نهاده است.اگر به شما بگويند: چقدر مي‌دوي؟ مي‌گويي: دو كيلومتر! اگر گرگ دنبالت كند سي كيلومتر مي‌دوي. پس پيداست كه شما 28 كيلومتر ديگر استعداد داري. يك ليسانس مي‌تواند انگليسي هم ياد گيرد، مسلط شود. غير از درس رسمي‌اش. مي‌تواند عربي هم ياد بگيرد. مي‌تواند قرآن را بي‌غلط بخواند....

2- حركت نه توقّف نه برگشت.

فقط حركت. آب فقط حركت مي‌كند نه توقّف نه برگشت. اين هم يك درس است. در قرآن مي‌گويد: دائم بايد جلو بروي. يا علمت زياد شود. «زِدْني‏ عِلْماً» (طه/114) يا رشدت زياد شود «يَهْدي إِلَى الرُّشْدِ» (جن/2) يا هدايتت زياد شود، «زادَهُمْ هُدى‏» (محمد/17) «وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدى‏» (محمد/17) يعني آنكه هدايتش زياد مي شود دائم روز به روز هدايتش... نه توقّف... دو روزمان مثل هم باشد باخته ايم.

گذر از موانع و سنگلاخ‌ها، نه ايستادن پشت آن‌ها
آب،‌ اگر سنگ و مانعي ديد تغيير مسير مي‌دهد، اما توقّف ندارد. اين هم يك درس است. يعني مانع نبايد باعث توقف شود، سنگ را ديدی از بغلش برو. مسيرت را تغيير بده اما توقّف نكن. اين خيلي درس بزرگي است كه ما از نهر مي‌توانيم بگيريم. به مانع رسيد تغيير مسير مي‌دهد اما توقف ندارد. چون اگر راكد شود مرداب مي‌شود و بدبو مي شود. (و) ديگر اینکه حتي آشغال هم اگر در مسيرش بيافتد، آشغال را حركت مي‌دهد. اين هم يك ويژگي از رودخانه است.

رفاه و سرمستي، عامل تغيان و تجاوز
آب رودخانه اگر زياد باشد طغيان مي‌شود. «وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا» (شوري/27) قرآن مي‌گويد: اگر شكم‌ها سير شود دست به تجاوز مي‌زنند. حديث داريم:(بحار الانوار/ج5/ص316) اگر سه چيز نبود انسان خيلي گردن كلفتي مي‌كرد. مرگ و مرض و فقر. مرگ و مرض و فقر يك خرده سر آدم را پايين مي‌آورد. وگرنه انسان بد مستي مي‌كند. رودخانه وقتي آبش زياد شد، طغيان مي‌كند. انسان هم اگر همه چيزهايش درست باشد، طغيان مي‌كند. يعني گاهي خدا حال‌گيري مي‌كند، براي اينكه انسان حواسش جمع باشد. زير پايش را داغ مي‌كند كه متوجه شود. از غفلت بيرون آيد.

حجت الاسلام و المسلمین قرائتی

حواست هست...

وَ الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ

و فرصت ها چون ابرها مى گذرند ، پس فرصت هاى نيك را غنيمت شماريد.

امیر مومنان ، حضرت علی ]علیه السلام [


یعنی حواست باشد که میتواند این چند روز آخر ماه رمضان ، آخرین باری باشد که ماه خدا را تجربه میکنی. شاید این نماز صبحی که قرار است بخوانی آخرین نمازی باشد که میخوانی. شاید شهر تو زلزله آمده بود جای استان تبریز . شاید تو عزیزی را در زیر آواره ها از دست داده بودی . شاید فرصت کمی برای جبران حق الناس ها داشته باشی. شاید همه این ها را هم بدانی اما ... کی قراره به خودت بیای ، هان ؟! ...


 

 برداشت از وبلاگ خط تیره

پیامکی از دیار عشق

ای مردم!

پندتان دادم مستقیم نشدید٬با اندرز هشدار دادم ولی جمع نگشتید.

آیا امامی غیر از مرا توقع داریدکه شما را به راه آورد؟!

حضرت علی(ع)٬نهج البلاغه خطبه ۱۸۲

......

و حالا این تو و آخرین جانشین علی(ع)...

چقدر ثابت کرده ای که اهل کوفه نیستی و بی وفایی در مرام تو نیست....؟

فعال ظهور:دست شیطان در بند است در ماه صیام/من چرا شیطان نفسم در غل و زنجیر نیست؟

خدایا ما را انسان کن تا لایق دیدار کامل ترین انسان شویم...

خانم نیکنام جم:گر نهادی تاج قرآنی به سر/یا نهادی سر به سجده تا سحر/دل شکست و آمدت اشک بصر/جان مولا زیر لب اهسته نامم را ببر

خانم نمازی:یک عمر تماشای دری خون آلود٬یادآوری حادثه ای سرخ و کبود٬کم کم به علی بال پریدن میداد٬ای تیغ نیازی به حضور تو نبود.التماس دعای فرج 

آقای نجفی:طبیبا وا مکن زخم سرم را/مسوزان قلب زینب دخترم را/وداع زندگی را گفتم آن روز/که زد در کوچه قنفذ همسرم را/آجرک الله بقیه الله

پیراهن خاکی 39(عشق بازی با خدا)

بسیاری از شهدا، با زبان روزه شهید شدند.
برخی از رزمندگان،سهمیه ناهارشان را می گرفتند، اما آن را به هم رزم هایشان می دادند و خودشان روزه می گرفتند.
اولین بار که به جبهه رفتم، نزدیک شب قدر بود.
شب قدر که رسید، به اتفاق چندین تن از هم رزم هایم، به محل برگزاری مراسم احیا رفتم.
از مجموع ۳۵۰ نفر افراد گردان، فقط بیست نفر آمده بودند.تعجب کردم.
شب دوم هم همین طور بود. برایم سؤال شده بود که چرا بچه ها برای احیا نیامدند، نکند خبر نداشته باشند.
از محل برگزاری احیا بیرون رفتم. پشت مقر ما صحرایی بود که شیارها و تل زیادی داشت.
به سمت صحرا حرکت کردم، وقتی نزدیک شیارها رسیدم، دیدم در بین هر شیار، رزمنده ای رو به قبله نشسته و قرآن را روی سرش گرفته و زمزمه می کند. چون صدای مراسم احیا از بلند گو پخش می شد، بچه ها صدا را می شنیدند و در تنهایی و تاریکی حفره ها، با خدای خود راز و نیاز می کردند.
بعدها متوجه شدم آن بیست نفر هم که برای مراسم عزاداری و احیا آمده بودند، مثل من تازه وارد بودند.
این اتفاق یک بار دیگر هم افتاد.
بین دزفول و اندیمشک، منطقه ای بود که درخت های پرتقال و اکالیپتوس زیادی داشت، ما اسمش را گذاشته بودیم جنگل. نیروهای بعثی بعد از آنکه پادگان را بمباران کرده بودند. نیروهایشان را در آن جنگل استتار کرده بودند.

آنجا دیگر تپه نداشت، اما بچه ها خودشان حفره هایی کنده بودند و داخل آن می رفتند و در تنهایی عجیبی با خدا راز و نیاز می کردند.

خاطرات شهید رضا صادقی یونسی

و ما ادراک...؟!

امشب یک  فـــرقی دارد با شب های دیگر ماه رمضان

بهتر از هزار مـــاه است حتی ...

خودت  فــــرقش را بهتر میفهمی

وقتی که قرآن به سر گرفته ای و "بـِـعـَلی ٍ" میگویی ...

وقتی که سحر گاه شب  نوزدهم ماه  مبارک هم قــــدر باشد ...

وقتی که بوی یتیمی به مشامت برسد ...

می فهمی !!

می فهمی که " فرق " دارد ؟! ...

.

.

.

به قلم ... ʚϊɞ

ماه مهمانی ربـــــ

ماه مهمانی رب است اگر دلت وضو دارد... بـــ ــــســـم الـــــلـــ ـه...

گوشه ای ....بنشین...

ساعات قبل افــــــــــطار

و به "ع ط ش"...فکـــر کن

نه بــا فسفر مغــــز...

یاد بگیــــر ...

با برهم زدن لبــــهایت ...فکر کنی

یا حسیـــــ ـــن شهیـــــد

سلمان های مهدوی

بعضی ها با نگاه کردن به چهره آدم می فهمند در آینده چی کاره می شه!

تا بحال شده کسی بهت بگه در آینده یه آدم مشهور می شی؟چه حالی بهت دست میده؟شاید با خودت بگی :همین جوری می گه!درست نیست!

حالا اگر این پیشگوئی رو یکی بهت بگه که همه عالم و آدم به صداقتش ایمان دارند چه حالی می شی؟

وقتی همه ی خوبهای عالم ،همه ی مردهای آسمانی ،آسمانی ترین مرد خدا، پیامبر مهربانی ، درباره من و تو حرف می زنند باید خیلی جدی گرفت.

 می دونی پیامبر تو چهره من و تو چی دید؟

می دونی پیامبر درباره آینده من و تو و «همه نسل سلمان» چی گفته؟

آن بزرگوار مژده داده که کار ناتمام تمدن خدایی رو من و تو می تونیم تمام کنیم!
تمدنی که پرچمداریش لیاقتی می خواد !

چی شد؟!چرا رفتی تو فکر؟!چرا ساکتی؟نکنه فکرهایی تو ذهنت داری؟

بیائیم و اعتماد بنفسمون رو تقویت کنیم و عشق به اهل بیت رو به یاد بیاریم و باورمون بشه که تمام پیشگوئی های پیامبر عزیز اسلام  حقیقت محضه....

من و توی شیعه ایرانی می تونیم در امتداد سلمان باشیم...

من و توی شیعه ایرانی می تونیم زمینه ساز ظهور منجی عالم بشیم...

ما هویت تاریخی عظیمی داریم تا حالا بهش فکر کردین؟

ما از طرف پیامبر بزرگمون توصیه و سفارش شدیم !نمی دونم حواسمون هست یا نه؟تا حالا کاری کردیم یا نه؟

من و توی شیعه ایرانی باید حرکت کنیم.چون فرهنگ انتظار برخلاف اسمش فرهنگ رویش و پویشه فرهنگ امیده،فرهنگ باور همه خوبیهاست، باور این که منجی ما یعنی منجی تشیع بالاترین و بهترین منجی و موعود دنیاست.

 ایرانی شیعه چقدر از سلمان محمدی می دونه؟

فرمود:سلمان از ما اهل بیت است یعنی می شه اون روز یعنی روزی برسه که امام واسه ما هم چنین سخن و فرمایشی رو به زبان بیاره؟و من هم بشم سلمان امام مهدی (ع)...

از خداوند بخواهیم که ما رو توی این مسیر سخت اما شدنی کمکمون کنه!

ادامه نوشته

جای ما کجاست؟

بررسی درباره مخالفان امام زمان(ع), نشان می‌دهد، سوای مستكبران بیدادگر كه در اوّل صف مخالفان قرار دارند، بیشترین كارشكنی‌ها از جانب كسانی است كه ادّعای موافقت با امام دارند و خود را از منتظران 
امام ‌مهدی(عج) می‌دانند
. اینان, امام را نه به ‌خاطر پیاده كردن اسلام اصیل, بلكه برای همراه كردن ایشان با آرزوها و هوس‌های خود می‌خواهند و پس از پیوستن به امام(عج), چون كارها را بر وفق مراد خود نمی‌بینند و ناچارند از منافع نامشروع خود درگذرند, به توجیه اهداف خود روی می‌آورند و با سلاح‌ دین و مذهب, به جنگ امام(عج) می‌روند كه به فرموده امام صادق(ع):
«چه بسیار كسانی كه ادّعای پیروی او را دارند؛ ولی پس از ظهور حضرت, از او روی می‌گردانند.»
۱

در اینجا, به برخی از این افراد یا گروه‌ها اشاره می‌كنیم.

1. راحت‌طلبان
راحت‌طلبی ریشه در خودپرستی دارد و خودخواهی, منشاء همه مفاسد است. لذّت‌طلبی حالتی را در انسان ایجاد می‌كند كه همه معیارهای اعتقادی و اخلاقی او را دگرگون می‌سازد.
لذّت‌طلب, دین را به گونه‌ای توجیه می‌كند كه با رفاه او در تزاحم نباشد. او بیشتر به دنبال آن دسته از احكام ساده و بدون دردسر است كه دنیایش را در خطر نیاندازد. جمعی از مسلمانان «مكّه» پیش از هجرت به «مدینه», خدمت پیامبر(ص) رسیده ابراز می‌داشتند: موردآزار دشمنانیم, اگر اجازه دهی، با دشمنان می‌جنگیم.
پیامبر(ص) می‌فرمود: «اكنون مأمور به مبارزه نیستیم. دست نگاه‌ دارید. نماز بخوانید و زكات بدهید».
پس از هجرت به مدینه و ایجاد آرامشی نسبی در آن شهر, پس از آنكه دستور جهاد نازل گشت، زبان به اعتراض گشودند كه خدایا, چرا فرمان‌ نبرد دادی و آن را مدّتی به تأخیر نیانداختی. قرآن, ریشه ترس و وحشت آنان را راحت‌طلبی می‌شمرد و مردم را نسبت به فرجام آن هشدار می‌دهد
.۲

انقلاب جهانی امام‌ زمان(عج), بدون گذشتن از آتش و خون به پیروزی نمی‌رسد. در نبرد محرومان با مستكبران, برق تیغ بلا, ایمان‌ها را به آزمایش درمی‌آورد. مؤمنان راستین، پیشاپیش به استقبال رفته وخود را برای بلایا آماده می‌كنند؛ ولی راحت‌طلبان با دستاویز قرار دادن مذهب, در پی توجیه وضع و پایگاه خویش هستند. در دوران انتظار, بیش از همه چیز, در فكر زندگی خودند و انتظار را بیشتر در دعا و … می‌جویند.
راحت‌طلبان از برابرآیات جهاد و امر به معروف و نهی از منكر و مبارزه با ستم, بی‌تفاوت می‌گذرند. این‌گروه, نجات بشر و عمل به این گونه دستورها را مربوط به زمان ظهور می‌دانند و مبارزه در زمان غیبت را نامشروع می‌پندارند.

 امام زمان(عج) در مقابله با توجیه‌های كژاندیشانه آنان به «قرآن» استدلال می‌كنند و حق را بدون پرده آشكار می‌سازند و سرانجام, راحت‌طلبان را در ردیف منافقان كیفر می‌دهند.
امام صادق(ع) می‌فرمایند:
«فلسفه تشریع تقيّه, حفظ خون‌هاست. اگر تقيّه, به مرز خون رسد, دیگر جای تقيّه نیست. به خدا سوگند, اگر شما برای یاری ما دعوت شوید, خواهید گفت: ما در تقيّه هستیم و نمی‌توانیم شما را یاری دهیم. همانا تقيّه از پدران و مادران برایتان عزیزتر است. اگر قائم(عج) ما به پاخیزد, به یاوه‌گویی‌های شما گوش نخواهد داد و در حقّ بسیاری از شما مردم منافق, حدود خداوند را جاری خواهد ساخت.»۳

ادامه نوشته

پیامکی از دیار عشق

ای شیعه ما!

اگر بنده خدا می دانست که ماه رمضان چیست دوست میداشت که تمام سال رمضان باشد.

حضرت محمد(ص)٬بحارالانوار، ج93، ص346

خانم نجفی:گفته بودم "بی تو" سخت می گذرد مولا جان...حرفم را پس میگیرم!!!بی تو انگار اصلا نمی گذرد...اللهم عجل لولیک الفرج

آقای نجفی:آمده ماه صیام/سنجق سلطان رسید/دست بدار از طعام/مائده جان رسید/فرارسیدن ماه رمضان مبارک باد.اللهم عجل لولیک الفرج

خانم قلی پور:اینجا مهم نیست کجاست...بی تو همه جا دور است....

فعال ظهور:بزرگترین ارتفاع برای سقوط ما٬افتادن از چشم مهدی فاطمه(عج)است...

مولا جان!برگرد....

بسم رب الشهدا

آجرک الله بقیه الله

"به من خبر رسيده كه يكى از آنان به خانه زن مسلمان و زن غير مسلمانى كه در پناه ‏اسلام جان و مالش محفوظ بوده وارد شده و خلخال و دستبند،گردن بند،و گوشواره ‏هاى آنها را از تن‏شان بيرون آورده است...در حالى كه هيچ وسيله‏ اى براى دفاع جز گريه و التماس كردن نداشته‏ اند،آنهابا غنيمت فراوان برگشته ‏اند بدون اينكه حتى يك نفر از آنها زخمى گردد و يا قطره ‏اى خون‏ از آنها ريخته شود اگر به خاطر اين حادثه مسلمانى از روى تاسف بميرد ملامت نخواهد شد،و از نظر من‏ سزاوار و بجا است!"(نهج البلاغه خطبه 27)

ای اقیانوس ایستاده عدالت ، یا مهدی ...

ای فرزند خلف زهرا و ای علی حاضر و امام زمان...

برخیز و ببین و بشنو صحبت از خلخال یک پیرزن یهودی نیست سخن از تجاوز به پنج هزار زن مسلمان است .

سخن از جنین هایی است که از رحم مادر بیرون کشیده می شوند.

سخن از انسانهایی است که زنده زنده در آتش سوختند ،نه یک نفر و نه ده نفر که بیست هزار نفر...

ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس

برگرد ...

برگرد...

برگرد آقا جان،اینها می گویند بودایی ها صلح طلب هستند.

اینها می گویند باید "دالایی لاما " را الگوی صلح خویش قرار دهید ... همو که بوسه بر دست شیمون پرز زد و در برابر دیوار ندبه شاید چنین روزی را آرزو می کرد...

اینان که در میانمار به خاک و خون کشیده می شوند مسلمانند و حب رسول خدا(ص) در دل دارند.

اینان روزی پنج مرتبه تو را اقامه می کنند هرچند نمی دانند. مولا جان تو را به علی اصغر های بیگناه این امت برگرد..

برگرد ...

اعتراف می کنیم بی تو نمی توانیم  برگرد..

 جهان تشنه عدالت فرزند علی است

مولای آوارگان و مظلومان  تو را نشاید که آه و فغان بیوه زنی را بشنوی و اجابت نکنی ...

تو امام زمانی ، یابن امیرالمومنین برگرد اینها مسلمانند.

سخن از خلخال نیست ، حرف ناموس است.

مولا جان قمه به دستان بودایی به  هیچ کس رحم نمی کنند... برگرد.

مولا جان اینجا اگر سگ یک یهودی را برانند شورای امنیت قطعنامه صادر می کند،

برگرد ... شورای امنیت صدای این ظلم کبیر را نمی شنود، اینها گوش ها شان بدهکار ما نیست.

آقا جان سخن از سرخ پوشان یزیدی نیست حرف سرخ جامگان بودایی است.

آقا جان خانم کلینگتون که به میانمار رفت به یمن قدو مش تا کنون بیست هزار نفر را قربانی کرده اند.هیچ کس هیچ چیز نمی گوید گویی اتفاقی نیافتاده.

مولا جان اینجا هم برای سرهای بریده هدیه می دهند خانم اشتون گفت تمام تحریم های دولت میانمار لغو خواهد شد چرا که اصلاحات را آغاز کرده است.

مولا جان اینجا اصلاحات یعنی مسلمان کشی ...

أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُون

آقا جان سخن از خلخال نیست سخن از خیمه سوزانی دیگر است...سخن از اصحاب اخدود است همانی که اینها هلوکاست می نامند...

سخن از خلخال نیست حرف اشک های روان بر گونه هاست...

آقا جان سخن از خلخال نیست حرف حلقوم های بریده است... اینجا به جای این که سر ها را به نیزه کنند نیزه را در سرها می کنند...

اینجا آب را بر مسلمانان نبستند ، مسلمانان را به آب بستند...

تو را به ریش به خون خضاب شده ، تو را به گونه به خاک کشیده شده ،تو را به پیشانی شکسته برگرد...

برگرد فقط برگرد ... هیچ اتفاق دیگری مرا آرام نخواهد کرد...

به امید ظهور مولی و سرورمان حضرت حجت (عج) که صد البته نزدیک است...

علی اکبر رائفی پور

به بهانه سوره علق

يكي از اولين نشانه هايي كه خدا مي خواهد همانند پيامبر قرائت(درك) كنيم،

شناخت طبع وجوديمان است...

اينكه انسان وقتي خود را بي نياز ميبيند، از دستورات خدا نافرماني مي كند. 

كَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى ﴿۶﴾ حقا كه انسان سركشى مىكند )

أَن رَّآهُ اسْتَغْنَی(۷)همين كه خود را بى‏نياز پندارد (۷)

شايد يعني دوست دارد كاملا بي نياز باشيم و بندگيش كنيم، ولي چون ميل به سركشيمان را مي بيند...

كدام يك از ما اين جمله زيبا را با پوست و گوشت و استخوانمان براي هميشه نه براي چند لحظه قبول مي كنيم:

خدايا از من بگير هرآنچه كه تو را از من مي گيرد...

یک سوال!

سلام دوستان!

بی مقدمه میرم سر اصل مطلب....

راستش چند وقته دارم به این فکر میکنم که چی میشه وقتی به ماها میگن توی یه روز و یه ساعت مقرر امتحان داریم؛برای خودمون کلی برنامه ریزی میکنیم و سعی میکنیم تا اونجایی که میشه برنامه های خارج درسی مونو تعطیل کنیم و اکثر وقتمونو برای درس خوندن بذاریم تا در امتحان قبول بشیم اما...

اما وقتی بحث از امتحان ما آدما میشه.... وقتی خبر از یه اتفاق خیلی بزرگ به میان میاد یه اتفاقی که شاید قسم بزرگی از تحققش به قبولی توی همین امتحانایی مربوط میشه که ازمون میگیرن اکثرمون بی تفاوت از کنارش رد میشیم یا شاید به اون صورت جدیش نمیگیریم نه اینکه نخوایم اما انگاری خیلی وقتا نمیشه...

دوستی می گفت چون ما حضرت رو نمی بینیم یه جورایی درک حضورشون هم به مراتب برامون خیلی سختتره...برای همینه که شاید به اون صورت ایشون رو در متن زندگیمون قرار نمیدیم...

نظر تو چیه؟به نظرت حالا که در دوران غیبت به سر میبریم و از نعمت دیدن امام زمان(عج) محرومیم چه جوری و با چه راه حل و راهکار عملی ای میتونیم امام زمانمون رو در تک تک لحظه ها و تک تک کارهامون در نظر بگیریم و به یاد داشته باشیم؟مگه امام صادق(ع) نفرمودند:"هر صبح و شام در انتظار فرج باشید"به نظرت این کار چه جوری محقق میشه؟

....

نمی دونم شاید فکر کنی خیلی دارم کلیشه ای حرف میزنم...نمیدونم شاید....اما ازت خواهش میکنم که به این سوالها پاسخ بدی...کمی فکر کن...فکر کن تا شاید با هم به جوابی به دور از کلیشه برسیم....

پای درس استاد

پای درس حجت الاسلام ماندگاری 

امام زمان (عج) جز تبدیل زندگی به بندگی از ما چیزی نمی خواهد.امام می گوید که شما آمده اید که در این دنیا زندگی و بندگی کنید، زندگی یعنی استفاده از امکانات و ابزارهای حیات که دو پهلو است.اصلی ترین عنصر تبدیل زندگی به بندگی راهنما است. نعمت ولایت نور است .اگر ما امکانات زیادی داشته باشیم ولی این نور را نداشته باشیم بیشتر به زمین می خوریم .الان دنیا امکانات زیادی دارد ولی چون نور امام زمان (عج) را ندارد مشکلات زیادی دارد .تا امام خودش را در زندگی ما نشان ندهد، زندگی ما تبدیل به بندگی نمی شود. 

امام صامت، قرآن است و امام ناطق هم امام زمان(عج) است . آیا ما قرار گذاشته ایم که با این قرآن و امام، زندگی خودمان را قانونمند بکنیم ؟ به تعبیری زندگی خودمان را محدود کنیم تا از وعده های خدا محروم نشویم ؟ (در این ماههای عزیز)خوب است که ما همه دستورات اسلام را به دل خودمان عرضه بکنیم و ببینیم که چقدر پذیرنده و تشنه ی حکم خدا هستیم، چقدر تسلیم حکم خدا هستیم ، چقدر دوست داریم که در عمل این حکم را انجام بدهیم ،چقدر دوست داریم که این اعمال را ادامه بدهیم. خیلی از مسلمانها در ماه رجب و شعبان و رمضان اعمال را انجام می دهند ولی آنها را ادامه نمی دهند .اگر من نه اهل تسلیم، نه اهل عمل، نه اهل تداوم و نه اهل دفاع از حکم خدا هستم،کجای وجود من منتظر امام زمان(عج) است ؟

بیاییم افکارمان را قانونمند کنیم . همه در مادیات رشد می کنند ولی به همان اندازه در معنویات رشد نمی کنند. علت این است که هنوز فکر ما قانونمند نشده است و فقط ظاهر را می بینیم و باطن را نمی بینیم .اگر ما باطن فکر را نبینیم عملیات فکر ما ناقص می شود. برای تبدیل زندگی به بندگی ، ما اول باید محدودیت و قانونمندی دین و ولایت را در عرصه ی فکرمان بپذیریم . یعنی فقط ظاهر و مادیات را نگاه نکنیم .فکر یک منتظر امام زمان(عج) باید نزدیک به فکر امام زمان(عج) باشد. ما باید فکرمان را به امام نزدیک کنیم .هنوز نگاه ما ظاهری است حتی در جشن امام زمان (عج) که فکر می کنیم جایی که شربت بهتر بدهند یا سکه بدهند خیلی خوب است .ما باید بگوییم : مجلس آنقدر معنوی بود که عطر امام را در آنجا استشمام کردیم. این فکر به امام زمان (عج) نزدیک می شود.این انسان می خواهد بنده بشود و پشت سر قانونمندی اسلام و عترت حرکت بکند.

 قانونمندی فکر،اعتقادات ماست و قانونمندی دل، اخلاقیات ماست و قانونمندی اعضا و جوارح احکام ماست. همه امام زمان (عج) را دوست دارند ولی باید ببینم که چقدر در اعتقادات شان محکم هستند، در حب و بغض شان به امام زمان (عج) نزدیک هستند. 

بیایید دعا کنید.مردم دوست دارند که با افراد دارای شهرت یا ثروت یا مقام ارتباط برقرار کنند . اگر انسان اهل ارتباط است و بدنبال کسی است که از همه بیشتر دارایی دارد آن خداست. دعا ارتباط با داراترین موجود است .این ارتباط باعث هویت ما می شود. شما دعا کنید تا بگویید که با بالاترین موجود هستی صحبت کرده ام. بعضی از دعاها فقط ارتباط است مثل دعاهای اهل بیت . الهی انت مولا یا مولا ... بالاترین افتخار من این است که من بنده ی تو هستم و تو مولای من هستی .پس دعا برای کسب هویت است. دیگر اینکه دعا ارتباط با خدا برای شارژ شدن است .در سوره مزمل داریم که ای پیامبر ،با من حرف بزن و قرآن را بخوان بعد بار سنگین را بردار. دیگراینکه دعا ارتباط با خداست برای تعلیم و تربیت .خدا می فرماید که تو دعا کن ما تو را اجابت می کنیم . دعا یعنی عقد قرارداد با خدا به شرط حرکت تو و برکت خدا .ما حرکت را باید با قانونمندی قرآن و عترت انجام بدهیم .هر حرکتی هدفمند نیست . تعریف حرکت را باید در قرآن و عترت جست. دعا تنبل پروری و جری کردن انسانها برای گناه نیست .در آیه 80 سوره توبه داریم: ای پیامبر ،اگر تو هفتاد بار استغفار بکنی من آنها را نمی بخشم و این سنت الهی است . حالا اگر ما نماز خواندیم ، روزه گرفتیم ، جهاد را انجام دادم و به پدر و مادر خدمت کردیم ولی کارهایمان کامل هم نبود، خدا آنرا تکمیل می کند.

دعا نامه نوشتن به آدرس خداست . ما دوتا اشکال در دعاهای مان داریم : یکی اینکه کاغذ سفید به خدا می دهیم و دیگر اینکه آدرس خدا را هم نمی دانیم و آنرا به جای دیگری می فرستیم بعد خدا را محاکمه می کنیم . شما باید مشکلات تان را به خدا بگویید نه بنده ی خدا .

دعا نامه نوشتن است و خدا هیچ نامه ای را بی پاسخ برنمی گرداند. خدا هیچ پاکتی را خالی برنمی گرداند .اگر خدا دعا من را برآورده نکند حتما بهتر از آن را برای من می فرستد. در مناجات ماه شعبان داریم : خدایا من نمی توانم خودم را از معصیت جدا کنم ،تو به من کمک کن.

شاید فرج امام زمان (عج) مشروط به بیرون آمدن ما از گناه باشد .پس در (این ماه) از خدا بخواهیم که ما را پاک کند تا مقدمه ی ظهورآقا باشد.

پیامکی از دیار عشق

ای شیعه ما!

از راه راست به چپ منحرف نشوید و مقصد خود را با دوستی ما براساس راهی که روشن است به طرف ما قرار دهید.

حضرت مهدی(عج)،بحارالانوار جلد 53 صفحه 179.

خانم سمیه نجفی:یادم باشد وقتی بیایی٬راز بزرگی را به تو بگویم اینکه در "نبودنت"٬آسمان هیچ وقت آبی نبود...اللهم عجل لولیک الفرج

خانم قلی پور:راز تو جایی میان همین جست و جو ها سوسو میزند...

فعال ظهور:مهدیا!یاریم کن که آخرین نفس را برای تو در این قفس بزنم....

آقای نجفی:حضرت مهدی(عج) فرمودند:به شیعیان ما بگویید که خدا را قسم دهند به حق عمه ام زینب تا فرج مرا نزدیک گرداند.اللهم عجل لولیک الفرج

پیامکی از دیار عشق...

ای شیعه ما!

خدا با ما است پس نيازمند ديگرى نيستيم و حق با ما است  پس باكى نيست كه كسى از ما روى بگرداند.

حضرت مهدی(عج)، الغيبة ، طوسى ، ص 285

خانم سیفی:پایان شب سیاه سحر می گردد/یک نفر مانده از این قوم که بر میگردد.../اللهم عجل لولیک الفرج

یا این دل شکسته ما را صبور کن/یا لااقل به خاطر زینب ظهور کن/دیگر بتاب از افق مکه ماه من!/این جاده های شب زده را غرق نور کن...

آقای نجفی:ای پور علی مهدی موعود بیا/ای عشق مرا نتیجه و سود بیا/دیر است اگر وعده به فردا افتد/جانم به فدای قدمت زود بیا/اللهم عجل لولیک الفرج

فعال ظهور:مهدیا!غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد/از شما دور شدن زار شدن هم دارد/مشکل از ماست که هر صبح نمیبینیمت/چشم آلوده شدن تار شدن هم دارد...

خانم بایرامی:هر جمعه انتظار که تمدید می شود/آغاز بیعتی ست که تجدید می شود/زیباترین نیایش ناسوتیان،بیا/این عشق با ظهور تو تکمیل می شود/جانی که در تن است همه سرمایه منست/هر لحظه بی ریا به تو تقدیم می شود/علمی که انبیا به ما وعده داده اند/در سایه حضور تو تفهیم می شود/آغاز حاکمیت تو پایان دردهاست/عدل و سخاوتیست که تقسیم می شود/روزی که آفتاب جمالت عیان شود/زیباترین پدیده تقویم می شود(اللهم عجل لولیک الفرج)

بعد نوشت:دوستان عزیز سنایی به اطلاع می رساند پیامک های هر هفته سنایی عصرهای جمعه از طریق سامانه پیام کوتاه برای شما عزیزان ارسال می گردد و متاسفانه ممکنست به دلیل همین ارسال از طریق سامانه گاهی پیامک به دستتان نرسد و ما از این بابت بسیار بسیار شرمنده ایم.

لذا به شما پیشنهاد میگردد درصورت عدم دریافت پیامک با آرامش خاطر فقط به گونه ای مسئول مربوطه را باخبر سازید تا از طریق خط ایرانسل پیامک هفتگی را برایتان ارسال گردد.

با تشکر

به بهانه ی سوره عبس

 

گاهی وقتی مسیر هدایت را طی می کنی، در این مسیر انسان هایی را می بینی که به ظاهر

 برای خدا شأن و مرتبه ای ندارند. آنها را به دیده ناتوانی می نگری، در این موقع نقص و ضعف خود را

 نیز فراموش کرده ای، از سوی دیگر گاهی برخی را برای هدایت بیشتر لایق می دانی،

تو آدم ها را به چه می سنجی، ملاک سنجش را از کجا آورده ای؟

آیا میدانی فاصله هدایت و گمراهی فقط یک رویت است؟

 آیا می دانی این فاصله را نور و ظلمت تعیین می کند؟ چه بسا آن کسی که تو می پنداری

 یا حتی خودت! در فاصله ای دور و ظلمتی عمیق هستید.

 

سوره عبس به پنج فضا تقسیم می شود که در رابطه با هر فضا گزاره ای در حد گنجایش به انتخاب برداشت شده:

فضای اول : برخورد اجتماعی افراد با انگیزه های مختلف(آیات10-1)

* کسی که اضطرار در پذیرش هدایت(میل به تزکیه) دارد، منتخب سیر هدایت است.

فضای دوم: کتابی که راه سعادت و شقاوت انسانرا به وضوح در اختیار قرار داده است(آیات16-11)

* دریافت یاد خدا از فضای مطهر و قدسی قرآن هر ناتوانی را توانا می کند.

فضای سوم: انسان از ابتدای زندگی تا انتهای آن(آیات23-17)

* غفلت از سیر رشد تا کمال و مرگ، موجب کفر، و عامل تنبیه از جانب خداست.

فضای چهارم: انواع طعام، انواع گیاه و انواع انسان ها(32-24)

* طعام، متاعی برای حیوان و انسان است، ولی فقط برای انسان تفکر برانگیز است.

فضای پنجم: چهره ها و رفتارهای روز قیامت(آیات 42-33)

* در آن روز هم چهره های نورانی و هم چهره های برغم نشسته ی تاریک،

در پی شأن و مقام خود هستند، و از اطرافیان خود حتی خانواده گریزانند.

ز.نجفی

*  پیامک 

دلم هوای تو دارد...

تا کسی را به سر کوی تو راهش ندهند
گریه و سوز دل و ناله و آهش ندهند

روشنی نیست به چشم و دل بی چشم و دلی
از شب زلف تو تا روز سیاهش ندهند

کوه طاعت اگر آرد به قیامت زاهد
بی تولّای تو حتی پر کاهش ندهند

به غباری که ز کویت به رُخم مانده قسم
هرکه خاک تو نشد عزّت و جاهش ندهند

دیده صد بار اگر کور شود بهتر از آن
که به دیدار تو یک فیض نگاهش ندهند

کافر و مومن و غیر و خودی و دشمن و دوست
هیچکس نیست که در کوی تو راهش ندهند

تو نوازش کنی آن را که نگاهش نکنند
تو دهی راه کسی را که پناهش ندهند

تلخی عشق حلاوت ندهد "میثم" را
تا که سوز سحر و اشک پگاهش ندهند
***  غلامرضا سازگار ***

پای درس استاد(نکاتی خواندنی از زبان آیت الله بهجت)

با وجود اعتقاد داشتن به رئیسی که عینُ الله الناظرة است، آیا می توانیم از نظر الهی فرار کنیم و یا خود را پنهان کنیم؛ و هر کاری را که خواستیم، انجام دهیم؟! چه پاسخی خواهیم داد؟!

به افرادی که پیش از ظهور در دین و ایمان باقی می مانند و ثابت قدم هستند، عنایات و الطاف خاصی می شود. 

لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولی عصر (عج) تشرّف حاصل کند؛ بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز، سپس توسّل به ائمه (علیهم السلام) بهتر از تشرّف باشد.

ما در دریای زندگی در معرض غرق شدن هستیم؛ دستگیری ولیّ خدا لازم است تا سالم به مقصد برسیم. باید به ولیّ عصر (عج) استغاثه کنیم که مسیر را روشن سازد و ما را تا مقصد، همراه خود ببرد.

دعای تعجیل فَرج، دوای دردهای ما است. 

روایت دارد که در آخر الزّمان همه هلاک می شوند به جز کسی که برای فرج دعا می کند. گویا همین دعا برای فرج، یک امیدواری است و یک ارتباط روحی با صاحب دعا است. همین، مرتبه ای از فرج است.
امام زمان علیه السلام

انتظار ظهور و فرج امام زمان (عج)، با اذیّت دوستان آن حضرت، سازگار نیست!

چه قدر حضرت [امام زمان (علیه السلام)] مهربان است به کسانی که اسمش را می برند و صدایش می زنند و از او استغاثه می کنند؛ از پدر و مادر هم به آنها مهربان تر است!

مهمتر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی (عج)، دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار حضرت تا ظهور او 

می باشد.

امام زمان عج

افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می روند، و نمی دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فَرَج او دعا کنند!

هر کدام در فکر حوایج شخصی خود هستیم، و به فکر آن حضرت [امام زمان (علیه السلام)] – که نفعش به همه برمی گردد و از اهمّ ضروریّات است - نیستیم!

هر کس باید به فکر خود باشد و راهی برای ارتباط با حضرت حجت (عج) و فَرَج شخصی خود پیدا کند، خواه ظهور و فرج آن حضرت دور باشد، یا نزدیک!

امام (عج) در هر کجا باشد، آن جا خضراء است. قلب مؤمن جزیرۀ خضراء است؛ هر جا باشد، حضرت در آن جا پا می گذارد.

قلبها از ایمان و نور معرفت خشکیده است. قلب آباد به ایمان و یاد خدا پیدا کنید، تا برای شما امضا کنیم که امام زمان (عج) آن جا هست!

امام زمان عج

آری، تشنگان را جرعۀ وصال و شیفتگان جمال را آب حیات و معرفت می دهند. آیا ما تشنۀ معرفت و طالب دیدار هستیم و آن حضرت آب حیات نمی دهد، با آن که کارش دادرسی به همه است و به مضطرّین عالم رسیدگی می کند؟!

[ائمه (علیهم السلام)] فرموده اند: شما خود را اصلاح کنید، ما خودمان به سراغ شما می آییم و لازم نیست شما به دنبال ما باشید!

 تا رابطۀ ما با ولیّ امر: امام زمان (عج) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد. و قوّت رابطۀ ما با ولیّ امر (عج) هم در اصلاح نفس است.

خدا می داند در دفتر امام زمان (عج) جزو چه کسانی هستیم! کسی که اعمال بندگان در هر هفته دو روز (روز دوشنبه و پنجشنبه) به او عرضه می شود. همین قدر می دانیم که آن طوری که باید باشیم، نیستیم!

امام زمان

کار آفتاب، اِضائه [نورافشانی] است هر چند پشت ابر باشد. حضرت صاحب (عج) هم همین طور است، هر چند در پس پردۀ غیبت باشد!... چشم ما نمی بیند، ولی عده ای بوده و هستند که می بینند و یا اگر نمی بینند، ارتباطی با آن حضرت دارند.

آیا می شود رئیس و مولای ما حضرت ولیّ عصر (عج) محزون باشد، و ما خوشحال باشیم؟! او در اثر ابتلای دوستان، گریان باشد و ما خندان و خوشحال باشیم و در عین حال، خود را تابع آن حضرت بدانیم؟؟؟

*اللهم عجل لولیک الفرج*

پیراهن خاکی 36(حدیث قدسی _ وصیت نامه شهید12ساله)

 

خیلی چیزا تو ذهنم انقدر قشنگه که

نمیخوام وقت بذارم با قلم رو کاغذ بنویسم

از ترس اینکه نکنه لحظه ای ازشون دور بشم...

 ما کجا سیر میکنیم و شهیدرضا پناهی ۱۲ ساله کجا؟

بسم الله الرّحمن الرّحیم

مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ

مَن عَرَفَنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ

وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلی دِیتُه وَ مَن عَلی دِیتُه وَ اَنَا دِیتُه؛ 

هرکس من را طلب می‌کند می‌یابد مرا، و کسی که مرا یافت، می‌شناسد مرا،

و کسی که من را دوست داشت، عاشق من می‌شود

و کسی که عاشق من می‌شود، من عاشق او می‌شوم و

کسی که من عاشق او بشوم، او را می‌کشم و کسی که من او را بکشم،

خون‌بهایش بر من واجب است، پس خون‌بهای او من هستم.

حدیث قدسی یعنی حدیثی که از جانب خداوند مستقیما به پیامبر وحی شد.

اگه طرف مقابل این حدیث قدسی شما بودی چی دوست داشتی به خدا بگی؟

شاید من با زبون بی زبونی با تمام عجزوناتوانی می گفتم:

الهی قربونت برم خدا ...

 

ادامه مطلب رو بخونی مجذوبش میشی 

ادامه نوشته

آورده اند که...

آورده اند که :

مرد مومني از بزرگان بلاد بلخ كه در اكثر سالها زائر بيت الله الحرام و زائر قبرنبي اكرم (ص) بود و خدمت امام سجاد (ع) نيز مي رسيد و آن حضرت را زيارت مي كرد او براي آن حضرت هدايا و تحفه هايي نيز مي آورد و از ايشان مسائل مصالح دين خود را مي آموخت و به ولايت و شهر خود باز مي گشت روزي زن آن مرد به او گفت : تو هديه ها و تحفه هاي بسياري براي مولايت مي بري ولي او هيچ چيزي به تو نمي دهد آن مرد صالح گفت : اين شخص كه من براي او هديه مي برم پادشاه دنيا و آخرت است و جميع آنچه در دست مردم است تحت ملك او است .وقتي كه زن اين سخنان را شنيد ساكت شد و از ملامت شوهرش دست برداشت بعد آن مرد صالح در سال آينده تدارك خود را ديده و روزانه ي مكه شد بر حضرت سلام داده و دست آن حضرت را بوسيده پيش امام سجاد (ع) طعام بود .

امام (ع) او را طلبيد و پيش خود نشاند و به او امر نمود كه غذا بخورد و آن شخص به اندازه کافي طعام خورد.سپس حضرت طشت و آفتابه اي طلبيد آن شخص بلند شد و ابريق را گرفته و آب به دست حضرت ريخت. نيز به حضرت فرمود :‌اي شيخ! تو مهمان ما هستي تو چطور آب را بر دست ما مي ريزي !آن شخص عرض كرد من اين كار را دوست دارم .حضرت فرمود : به خدا سوگند كه من نشان مي دهم به تو آن چيزي را كه دوست داري و راضي هستي و چشمهاي تو به آن روشن مي شود .

پس آن شخص آب را به دست آن مي ريخت تا آنكه ثلث آن طشت ، پرشد ، در اين هنگام امام سجاد (ع) به آن شخص فرمود: ببين اين چه چيزي است آن شخص گفت : آب است . حضرت فرمود :‌بلكه ياقوت سرخ است پس آن شخص نگاه كرد و ديد كه آب به اذن خدا تبديل به ياقوت سرخ گرديده است . سپس حضرت فرمود: آب را بريز آن شخص آب را ريخته تا اينكه دو ثلث طشت پر شد . دوباره حضرت فرمود اين چه چيزي است گفت : آب است . حضرت فرمود: بلكه زمرد است پس آن مرد نگاه كرد و ديد كه داخل طشت زمرد سبز است. بعد از آن ، امام سجاد (ع) باز به آن شخص فرمود: آب را بريز آن مرد آب را ريخت آن كه طشت پر شد در اين هنگام حضرت فرمود :اين چه چيزي است آن شخص گفت آب است حضرت فرمود: بلكه آن در سفيد است .پس آن مرد نگاه كرد و ديد كه به اذن خدا، آب به در سفيد تبديل شده است

و طشت ياقوت سرخ و زمرد سبز و در سفيد پر شده و آن مرد بسيار متعجب گرديد پس آن مرد خود را به پاي امام سجاد (ع) انداخته و پاهاي آن حضرت را بوسيد سپس حضرت فرمود: اي شيخ! پيش ما چيزي نيست كه عوض هداياي تو باشد ، پس اين جواهرات را بگير و از زن خود عذر ما را بخواه بجهت اينكه او ترا بخاطر ما سلامت مي كرد آن مرد مومن سر خود را به زير انداخته و خجل شد . سپس گفت :‌اي سيد و آقاي من ، تو بدون هيچ شك و شبهه اي مرا به كلام زنم خبر دادي بدرستي كه تو از اهل بيت نبوت (ع) هستي.

 پس آن شخص باامام سجاد (ع) خداحافظي كرد و با جواهرات پيش زن خود برگشت و ماجرا را براي او نقل كرد و بعداً گفت: آيا من به تو نگفتم كه او از اهل بيت علم و از آيات باهرات است؟ پس زن سجده ي شكر نمود و شوهر خود را قسم داد كه او را با خود به زيارت امام سجاد ببرد تا آن حضرت را زيارت كند آن مرد در سال بعد زن خود را به همراه خود برد . در ميان راه ، زن مريض شد و در نزديكي هاي مدينه به رحمت الهي پيوست. آن شخص خدمت اما سجاد (ع) آمد و در حالي كه گريه مي كرد خبر فوت زنش را نقل نمود و گفت:زنم بسيار دوست داشت شما را زيارت کند و به زيارت جد شما نيز برود در اين هنگام امام سجاد (ع) دو رکعت نماز بجا آورد و به درگاه ايزد متعال دعا نمود. سپس رو به آن مرد كرد و گفت :‌برخيز و پيش همسر خود برو، بدرستي كه خداي تعالي به قدرت خود او را زنده كرده است ، بدرستي كه او زنده كننده ي استخوانهاي پوسيده است پس آن مرد برخاست و با سرعت تمام آمد و داخل خيمه خود شد و ديد كه زنش در کمال صحت و سلامت نشسته است پس بسيار خوشحال شد و يقينش بيشتر گرديد.به زنش گفت:چطور خدا تو را زنده کرد. زن گفت : به خدا قسم ملك الموت آمد و روح مرا قبض كرد و برخاست كه به آسمان ببرد كه ناگهان به شخصي كه صفتش چنين و چنان بود (شروع كرد به گفتن او صفات امام علي بن الحسين (ع) ) برخورد كرد .

وقتي ملك الموت او را ديد خود را به قدم مبارك ايشان انداخت و آن را بوسيد و گفت : سلام بر تو اي حجت خدا در زمين و آسمان سلام برتو اي زينت عبادت كنندگان ، پس آن حضرت جواب سلام او را گفت و فرمود : اي ملك الموت ، روح اين زن را به بدنش برگردان ، بدرستيكه او قصد زيارت ما را داشته و من از پروردگار خود خواستم كه او را سي سال ديگر زنده نگه دارد ملك الموت گفت :‌امرتان را شنيدم و اطاعت خواهم كرد .

سپس روح من به بدنم بازگشت و من ديدم كه ملك الموت دستهاي شريف آن حضرت را بوسيد سپس آن مرد دست زن خود را گرفت و به محضر امام سجاد (ع) آورد و آن حضرت در ميان اصحاب خود بود در اين هنگام آن زن خود را به پاي آن حضرت انداخت و پاهاي مبارك او را بوسيد و گفت به خدا قسم ايشان سيد و آقا و سرور من است، آن كسي كه به بركت او خداي (متعال عالي اعلي) مرا زنده نمود. پس آن زن و مرد هر دو در مجاورت امام سجاد (ع) در مدينه خطيبه ماندند و بقيه ي عمرشان را در خدمت آن حضرت گذراندند .

بحارالانوار٬ج۴۶ ٬ذیل ح ۴۹

برداشت:

۱.همسر آن مرد وقتی با مقام والای امام زمانش آشنا شد دست از مخالفت برداشت و برای همیشه به سوی امامش هجرت کرد.از این رو اگر ما هم بتوانیم اطرافیان و جامعه را با مقام ولا و صفات بی نظیر پدر مهربانمان امام زمان(عج)آشنا کنیم به طور حتم مردم هرلحظه انتظار ظهورش را می کشند و دلتنگ و بی قرار او می شوند.

۲.کوچکترین خدمت و یاری ما در حق امام زمانمان از سوی آن یزرگوار بی نتیجه نخواهد ماند.پس چه خوبست در جهت خدمت به آن بزرگوار قدمی برداریم.یادمان نرود توفیق خدمت گزاری به امام زمان(عج)آرزوی تمام انبیا و اولیا بوده است که امروز نصیب ما شده و ما باید به بهترین نحو از این فرصت و لطف الهی استفاده کنیم.

پیراهن خاکی35

 

شهید عبدالحسین برونسی فرمانده مون بود.یه روز بچه های گردان رو جمع کرد تا براشون حرف بزنه

اول صحبتش مثل همیشه گفت: السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده

بغض گلوش رو گرفت و اشک توی چشماش جمع شد

همیشه همینطور بود.اسم مادر سادات رو که می برد ، بی اختیار اشکش جاری می شد

موضوع صحبتش ، حول و حوش امدادهای غیبی بود

لا به لای حرفاش خاطره ی قشنگی گفت:

 

" شب عملیات ، آروم و بی سر و صدا داشتیم می رفتیم جلو

یه دفعه خوردیم به یک میدان مین

شبهای قبل که اومده بودیم شناسایی ، به چنین میدان مینی برخورد نکردیم

احتمالا مسیر رو یه کم اشتباه اومده بودیم

ما نوک حمله قرار داشتیم و اگر معطل می کردیم ، هیچ بعید نبود عملیات شکست بخوره

تنها راه چاره رو توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها دونستم

با آه و ناله متوسل شدم به بی بی دو عالم توی اون شرایط حساس نمی دونم چطور شد که انگار کاملاً از خودم بی اختیار شدم

یه حال از خود بیخودی بهم دست داد

رفتم سمت بچه های گردان که قضیه ی میدون مین رو نمی دونستنبی اختیار بهشون گفتم حمله کنین

بچه ها به سمت میدان مین دویدند

خودم هم آمدم بروم که یکی از بچه های اطلاعات عملیات دستم رو گرفت و گفت:

حاجی چیکار کردی؟

تازه آنجا فهمیدم چه دستوری دادم

ولی دیگه خیلی از بچه ها وارد میدان مین شده بودند

همانطور هم به سمت دشمن آتش می ریختند

هر آن منتظر بودم که مین ها منفجر بشه

اما با عنایت حضرت زهرا (س) تا آخرین نفر هم رد شد و هیچ مینی منفجر نشد

سر از پا نشناختم

دویدم سمت دشمن ، از روی همان میدان مین فردا صبح درگیر رفتیم میدان مین رو دیدیم

تمام مین ها روشون جای رد پا بود

بعضی حتی شاخکهاش هم کج شده بود

ولی به لطف حضرت زهرا سلام الله هیچ کدام منفجر نشده بود "

 

... خدا رحمت کنه شهید برونسی رو

آخر صحبتاش با گریه می گفت:

بدونین که حضرت زهرا س و اهل بیت ع توی تمام عملیات ها ما رو یاری می کنن

 

محمد رضا فداکار یکی از همرزم های شهید برونسی می گفت:

چند روز بعد از اون عملیات دو سه تا از بچه ها گذرشون به همان میدان مین خورد

به محض اینکه نفر اول پا توی میدان مین گذاشت

یکی از مین ها عمل کرد و پاهاش قطع شد

                                          

                                            راوی: علی اکبر محمدی پویا

                                            منبع: کتاب خاک های نرم کوشک ، صفحه ۱۸۴

دانلود کنید

سخنرانی کوتاه و تاثیرگذار از استاد رائفی پور

می دونی چرا امام زمان(عج) ظهور نمی کنه؟

دانلود کنید

پای درس استاد(دعای عهد)

اینبار پای درس حجت الاسلام و المسلمین محسن قرائتی

در دعاي عهد، يكي علاقه بايد جمعي باشد چون در دعاي عهد داريم كه:

«اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلَانَا الْإِمَامَ الْمَهْدِيَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِينَ عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَات‏»، «بلغ» به امام زمان ابلاغ كن، چه؟ از طرف همه‌ي مؤمنين و مؤمنات «عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَات‏» اين خودش يك كاري است.
یاد بگیریم زيارت مي‌رويم بگوييم كه اين زيارت به نيابت از همه‌ي مؤمنين و مؤمنات. صدقه مي‌دهيم بگوييم: دفع بلا از همه‌ي مؤمنين و مؤمنات. نگوييم: خدايا، مؤمنيني كه در اين مسجد نماز خواندند بيامرز. حالا مؤمنيني كه در مسجد ديگر نماز خواندند چه؟ همه را بگو. چرا مي‌گويي: خدايا كساني كه در اين هيأت سينه زده‌اند... حالا كساني كه در هيأت‌هاي ديگر سينه بزنند. چقدر تنگ نظر هستي! چقدر فكر كوچك است؟مگر تو منتظر امام بين المللي نيستي؟ امام جهان بايد مريدش هم جهاني فكر كند. كسي كه منتظر اصلاح عمومي است، بايد خودش هم عمومي فكر كند. خودم و بچه‌ام و هيأت‌ام و مسجدم و برايش هيچ فرقي نكند. «عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَات‏»

حذف مرز و شرط در دعاها
علاقه بدون مرز كجاي دعا درمي‌آيد؟ مي‌گويد: «فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا» در مشرق‌ها و مغرب‌ها، «وَ سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا» زمين‌هاي هموار كوهستاني، «وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا» دريا و خشكي.
چه اصراري داريم كه بگوييم من چه هستم و من چه هستم؟ همه، دريا و خشكي. سطحي و كوهستاني، مشرق و مغرب، علاقه بدون مرز.

عادت کردیم بگوییم من كار كسي را راه مي‌اندازم كه دوستم دارد. اينها معامله است. به كسي افطاري مي‌دهم كه افطاري داد. براي كسي چشم روشني مي‌برم كه چشم روشني آورد. براي كسي سوغاتي مي‌برم كه با من خداحافظي كرد. او كه با من خداحافظي نكرد. من هم سوغاتي‌اش نمي‌دهم. اين تنگ نظري است. روح تنگ است. دعاي عهد مي‌‌گويد: بزرگ شو. سلام مي‌دهي،«عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ». مرز ابدا«فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا» شرط ابدا«حَيِّهِمْ وَ مَيِّتِهِم»!
يك خانمي بود فكرش كج بود. عقيده‌اي به زيارت و توسل و عبادت و اينها نداشت ولي شوهرش مذهبي بود و خودش نبود. به شوهرش گفت: من مي‌خواهم مشهد بروم ولي من را دور و اطراف حرم نبر. من را هتل‌هايي ببر كه دور از حرم است، تو هر چه مي‌خواهي برو.
شوهر هم گفت: بسيار خوب، زنش را برد و آن هتل را گرفت و خودش هم حرم مي‌رفت و زن هم حرم نمي‌رفت. روز آخر كه در ماشين نشستند بيايند، اين خانم گنبد را ديد. گفت: يا امام رضا، ما حرم نيامديم اما به ما خوش گذشت. سفر خوشي بود ولو ما زيارت نيامديم، اين را گفت و حركت كردند. در ماشين اين خانم خوابش برد. خواب ديد كه امام رضا فرمود: همين كه در شهر من به شما خوش گذشت من راضي هستم. ما دوست داريم كه كساني كه مي‌آيند به آنها بد نگذرد. زن از خواب بيدار شد، به شوهرش گفت: برگرد برگرد. گفت: چه شد! گفت: برگرد، برگرد، گفت: آخر چه شد. گفت: برگرد! مگر چه شده؟ گفت: امام رضا گفت كه ولو زيارت نيامدي، زيارت من نيامدي، ولي به تو خوش گذشت من راضي هستم.ببينيد روح چقدر بزرگ است

شريك كردن والدين در دعا و زيارت
بدون تاريخ، «وَ عَنْ وَالِدَيَّ وَ وُلْدِي وَ عَنِّي‏‏» اي امام زمان سلام مي‌كنم از طرف خودم، و از طرف «والِدَيَّ» و «وُلدي» يعني هم نسل گذشته، هم نسل آينده. نسل گذشته و نسل آينده.
بدون حساب، سلام كه مي‌كند نمي‌گويد: چه مقدار. مي‌گويد كه: «وَ زِنَةَ عَرْشِ اللَّه‏» به وزن عرش خدا، «وَ مِدَادَ كَلِمَاتِه‏» به مقدار كلمات الهي، به مقدار وزن عرش خدا، «وَ مُنْتَهَى رِضَاه‏» آخرين درجه‌ي رضايت او، «وَ عَدَدَ مَا أَحْصَاهُ كِتَابُهُ» ‏به عدد آنچه كتاب شمارش كرده، «وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُه» به عدد علمت، اوه....! چه شد؟ مهدي جان! اي امام زمان، سلام بر تو به عدد وزن عرش، به عدد هرچه كه نوشته شده، به عدد هرچه خدا بر آن علم دارد. خيلي مهم است. ما وقتي شكر مي‌كنيم مي‌گوييم: خدايا، صد هزار مرتبه شكر! صد هزار مرتبه چيزي نيست. صد هزار تا يك مشت شكر است. شما با مشتت چنين كن، يك مشت شكر صد هزار تا مي‌شود. شما كه مي‌گويي صد هزار تا شكر يعني خدايا ببين چقدر تو را بالا برديم؟ به اندازه‌ي صد هزار تا!صد هزار تا چيزي نيست.
دختر كوچك امام حسين كه ديده كربلا پدرش را شهيد كردند، اسيرش كردند، در كاخ ابن زياد و يزيد آمده وقتي مي‌گويند: وضع چطور است؟ نمي‌گويد: الحمدلله صد هزار تا! مي‌گويد: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَدَدَ الرَّمْلِ وَ الْحَصَى‏» به عدد دانه‌هاي شن الحمدلله! دختر سه ساله مي‌گويد: به اندازه‌ي دانه‌هاي شن، ولي ما چه مي‌گوييم؟ صد هزار مرتبه! خيلي فكر ما كوچك است.
علاقه تازه به تازه، آخر يك كسي مي‌گويد: دوست دارم، مي‌رود كه مي‌رود كه مي‌رود. يك كسي هرروز زنگ مي‌زند كه آقا دوستت دارم. مي‌گويد: «اللَّهُمَّ أُجَدِّدُ لَهُ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ فِي كُلِّ يَوم» مهدي جان، امروز و هر روز، «اُجَدِّدُ» يعني بيعتم را تجديد مي‌كنم. .
عهد و عقد و بيعت با امام زمان(عليه‌السلام)
علاقه‌ي رو به رشد، يعني چه؟ مي‌گويد: «عَهْداً» بعد از عهداً مي‌گويد «وَ عَقْداً» بعد از عقداً مي‌گويد «وَ بَيْعَةً» الله اكبر! چه خبر است؟ مهندسي‌اش را مي‌بينيد. عهد يعني تعهد، مهدي جان، در دعاي عهد مي‌گوييم: اي امام زمان سلام و صلوات بر تو، اين سلام من عهد است. يعني با تو تعهد مي‌كنم. تعهد مي‌كنم يعني قرار مي‌گذارم بين خودم و خدا، بعد مي‌گويد: عهد كم است. پررنگش كن، «عقد». عقد يعني گره، دو نفر ممكن است با هم عهد ببندند، وعده داشته باشند، اما به هم گره نخورند. «عقد» يعني گره.ممكن است عهد باشد، عقد هم باشد، اما تسليم نباشد. مي‌گويد: «وَ بَيْعَةً»، تسليم تسليم است. يعني هي پررنگش مي‌كند.
علاقه‌ي حتمي، چقدر خوب است اين تابلو شود. علاقه‌ي حتمي، مي‌گويد: «فِي رَقَبَتِي» يعني به گردن من، «رَقَبَ» يعني گردن. «فِي رَقَبَتِي» علاقه‌ي حتمي، «فِي رَقَبَتِي» ممكن است كسي علاقه داشته

ياري امام زمان(عليه‌السلام) تا سر حدّ شهادت
مي‌گويد: خدايا قرار بده مرا «أَنْصَارِهِ»، «وَ أَشْيَاعِهِ» شيعه،شيعه يعني دنباله رو، «انصار» نصرت در جايي كه نياز به كمك هست. شيعه نه كمك هم نيست من دنبالت هستم. مثل تشييع جنازه، تشييع جنازه يعني دنبال جنازه، شيعه يعني من دنبال تو هستم. «وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ» از تو دفاع مي‌كنم. كسي بگويد بالاي چشمت ابرو است، برخورد مي‌كنم. اينطور نيست كه من بگذارم هركسي هر چرندي بخواهد بگويد، بگويد.

خدايا به آبروي امام زمان قسمت مي‌دهيم، ما را از انصار واقعي امام زمان قرار بده.

خطبه ای برای همه زمان ها

خطبه ذیل خطبه ایست که حضرت فاطمه(س)در هنگام بیماریشان برای زنان مهاجرین و انصار بیان فرمودند.خطبه تاثیرگذاریست بهتون پیشنهاد میکنم حتی اگر این خطبه را شنیده اید بار دیگر آن را بخوانید.خانم فاطمه زهرا(س) به گونه ای خطبه شان را ایراد فرموده اند که گویی مخاطبشان همه نسلهاست،همه آنها که قدر امام زمانشان را ندانستند و به ایشان اجازه حکومت و رهبری ندادند...  

"بخدا سوگند صبح كردم در حالى كه نسبت به دنياى شما بى‏ميل و نسبت به مردان شما ناراحتم، آنان را از دهان خويش بدور افكنده، و بعد از شناخت حالشان به آنان بغض ورزيدم، پس چه زشت است كندى شمشيرها و سستى بعد از تلاش و سر بر سنگ خارا زدن، و شكاف نيزه‏ها وفساد آراء و انحراف انگيزه‏ها، و چه زشت است ذخيره‏هائى كه پيش فرستادند، و خداوند بر آنان خشم گرفته و در عذاب جاودانه خواهند بود، بدون شك مسئوليت اين عمل بعهده ايشان بود و سنگينى آن بدوششان است، و ننگ و عارش دامنگيرشان مى‏گردد، پس اين شتر بينى‏بريده و زخم‏خورده باشد، و گروه ستمكاران از رحمت الهى بدورند.
واى بر آنان، چگونه خلافت را از مواضع ثابت و بنيانهاى نبوت و ارشاد، و محل هبوط جبرئيل، و آگاهان به امور دين و دنيا دور ساختند، آگاه باشيد كه اين زيان بزرگى است، و چه عيبى از على عليه‏السلام گرفتند، بخدا سوگند عيب او شمشير براّنش، و بى‏اعتنائى به مرگ، و شدّت برخوردش، و عقوبت دردناكش، و اينكه غضبش در راه رضاى الهى بود.
بخدا سوگند اگر از راه روشن بدور رفته، و از پذيرش طريق مستقيم كناره مى‏گرفتند، آنان را بسوى آن آورده و بر آن وامى‏داشت، و به سهولت براهشان مى‏برد، و اين شتر را سالم به مقصد مى‏رساند، كه راهبرش را دچار زحمت نكند و سواره‏اش را ملول نگرداند، و آنان را به محل آب خوردنى مى‏رساند، كه آبش صاف و فراوان بوده و از آن لبريز باشد و هرگز كدر نگردد، و ايشان را از آنجا سيراب بيرون مى‏آورد، و در پنهان و آشكار برايشان ناصح بود.

اگر او در محل خلافت مى‏نشست هرگز ثروت دنيوى براى خود قرار نمى‏داد، و از آن بهره فراوانى برنمى‏داشت، جز به اندازه فرونشاندن تشنگى و رفع گرسنگى، و به ايشان مى‏شناساند تا بين زاهد و دنياپرست، و راستگو و دروغگو تشخيص دهند. و اگر ملّتها ايمان آورده و تقوى پيشه كنند بركات آسمان و زمين را بر آنان فرومى‏ريختيم، ولكن آيات الهى را تكذيب كردند و از اينرو آنان را در برابر آنچه انجام دادند گرفتار ساختيم، و كسانى كه از اين گروه ستم نمودند نتايج زشتى كارشان بزودى دامنگيرشان شده و هرگز بر ما غالب و پيروز نخواهند شد.
آگاه باش، بيا و بشنو، هرچه زندگى كنى روزگار عجائبى را بتو نشان خواهد داد، و اگر تعجب كنى، گفتار اينان تعجب‏آور است، اى كاش مى‏دانستم كه به چه پناهگاهى پناهنده شده، و به كدام ستونى تكيه داده، و بر كدام فرزندانى تجاوز نموده و استيلا جسته‏اند؟ چه بد رهبر و دوستى را انتخاب كرده‏اند، و براى ستمكاران بد بدلى است.
بخدا سوگند، بجاى پرهاى بزرگ، روى بال دم را انتخاب، و بجاى پشت، دم را برگزيدند، ذليل گردد قومى كه مى‏پندارد با اين اعمال كار خوبى انجام داده است، بدانيد كه اينان فاسدند اما نمى‏دانند، واى بر اينان، آيا كسى كه هدايت يافته سزاوار پيروى است، يا كسى كه هدايت نيافته و نيازمند هدايت است، واى بر شما چگونه حكم مى‏كنيد.

بجان خودم سوگند، نطفه اين فساد بسته شد، در انتظار باشيد تا اين مرض فساد در پيكر جامعه منتشر شود، آنگاه از پستان شير خون تازه و زهرى هلاك‏كننده بدوشيد، در اينجاست كه رهپيمايان راه باطل زيانكار شده، و آيندگان عاقبت اعمال گذشتگان را مى‏يابند، آنگاه جانتان با دنيايتان، و قلبتان با فتنه‏ها آرام مى‏گيرد، و بشارت باد شما را به شمشيرهاى كشيده و حمله متجاوز ستمكار، و به هرج و مرج عمومى و استبداد زورگويان، كه حقوقتان را اندك داده و اجتماع شما را بوسيله شمشيرهايش درو خواهد كرد، پس حسرت بر شما باد كه كارتان به كجا مى‏رسد، آيا من مى‏توانم شما را به كارى وادارم كه از آن روى گردانيد."

                                               

                                           العفو....العفو....یا مولانا یا صاحب الزمان....

روزها کهنه تر از دیروز است

در اضطراب چه شب‌ها که صبح شان گم شد

چـه روزهـا کــــه گـرفـتـــــار روز هـفــــتـم شد

چه قدر هفته پر از شنبه شد، به جمعه رسید

و جـمـعــــه روز تـفــــرّج بـــــرای مـــــردم شـد! 

چه قــدر شنبـه و یـک شنبـه و دوشنـبه رسید

ولی همـیشه و هـر هـفـتـه جـمـعـه ‌هـا گم شد 

چه هفته‌ها که رسید و چه هفته‌ها که گذشت

شمـارشی کــه خلاصـه بـه چـنـد و چـنـدم شد 

و هـفـتـه‌ای که فـقـط ریـشه در گذشتن داشت

بـرای شعـله کـشیـدن بـه خـویـش هـیـزم شد

نـه شنـبـه و نـه بـه جـمـعـه، نـه هیـچ روز دگر

در انتــظار تـو قـلـبـی پـــر از تـلاطـــــم شد !؟ 

کـــدام جــمـعـه‌ مـــوعـــود می‌زنـی لـبـخـنـد

بـه این جـهـان کـه پـر از قـحطی تبسم شد؟

بــرای آمــدنـت جـــمــعــه‌ای مـعـــیــن کـــن

کـه هـفتـه‌ها همـه‌شـان خـالی از تـرنـم شد

آغازی دوباره

به فردایم فکر میکنم...به فرداها...به یکسالی که بار دیگر در سنا آغاز میشود...

ناخودآگاه انتظار در ذهنم هجی می شود...

الفش که گویی آغاز عشق است...

ن که گویی نمودی است بین عشق و عمل و یا نبردیست بین خواستن ها و نشدن ها

با ت گاهی تلنگر می خوری در این راه که تو هیچ نیستی اگر او نخواهد،که چه بسیارند منتظرانی که شاید مثل تو نام و نشان ندارند اما به حق انتظارشان واقعیست.

با ظ ظهورش را از خدایت با تمام جان خواستار میشوی

با الف ایستادگی را تمرین میکنی یاد میگیری که باید بایستی حتی اگر دست و پایت شکسته باشد چون تو هدف بزرگی داری.

و با ر روانه راهی میشوی که هرچند سنگلاخ هایش پیش چشمانت خودنمایی میکنند اما تو یقین داری پایان راه چیزی جز روشنایی نیست.پس میروی.

.....

و در آغاز دوره ای دیگر دست بر آسمان میگیریم و عاجزانه به درگاهت گدایی می کنیم باشد که با نور عنایتت قلب ها،ذهن ها و ذره ذره رفتار و وجودمان جانی دوباره بگیرد و تجلیگر واقعی یک منتظر باشد.

التماس دعا

تویی که نشناختمت...

راوی می گوید:بر حضرت صادق(ع) وارد شدم.دیدم رنگ آقا دگرگون است.از علت سوال کردم.فرمود:

من اهل خانه را از رفتن به بالاخانه نهی کرده بودم.چون داخل خانه شدم دیدم کنیزم از نردبان بالا رفته و فرزند خردسال مرا هم با خود برده بود.تا نگاهش به من افتاد لرزید و فرزندم از دست او به زمین افتاد و جان داد.

من برای مرگ فرزندم به این حال نشدم بلکه برای ترس و وحشت کنیز ناراحتم و به آن کنیز فرمود:تو را در راه خدا و به خاطر خدا آزاد کردم.

بحارالانوار ج 50 ص 155

برداشت:

با وجود اینکه کنیز از دستور امام سرپیچی نمود و به خاطر غفلت او فرزند امام جان باخت؛ باز هم امام او را بخشید و به خاطر اینکه او ترسیده بود ناراحت شده و غصه می خوردند و تمام آن گذشت و مهربانی امام صادق(ع)امروز در وجود مقدس امام عصر(عج)متبلور می باشد.از این رو نباید اگر مرتکب اشتباه و معصیتی شدیم ناامید شویم و از درگاه آن بزرگوار روی بگردانیم بلکه باید به سوی حضرتش بازگردیم و از آن بزرگوار طلب بخشش نماییم که آن بزرگوار همجون جدشان مهربان و عفو کننده هستند.

سیدبن طاووس گوید:

سحرگاهی در سرداب مقدس بودم ناگاه صدای مولایم را شنیدم که برای شیعیان این طور دعا می کرد:

خدایا!شیعیان ما...گناهان بسیاری به پشتوانه محبت و ولایت ما انجام داده اند.اگر گناهان آنها گناهی است که در ارتباط با توست از آنها بگذر که ما راضی هستیم و آنچه از گناهان آنها در ارتباط با خودشان هست خودت بین آنها را اصلاح کن و از خمسی که حق ماست به آنها بده و آنها را از آتش جهنم نجات بده و آنها را با دشمنان ما در عذاب و غضب خود جمع مفرما.

نجم الثاقب ص 455.

پای درس استاد شهید مطهری

استاد شهید درباره این اندیشه ناب مهدوی می‏فرماید:

این اندیشه بیش از هر چیز مشتمل بر عنصر خوشبینی نسبت به جریان كلی نظام طبیعت و سیر تكاملی تاریخ و اطمینان به آینده و طرد عنصر بدبینی نسبت به پایان كار بشر است كه طبق بسیاری از نظریه‏ها و فرضیه‏ها فوق العاده تاریك و ابتر است...(۱)

راسل در كتاب امیدهای نو می‏گوید: «امروز دیگر غالب دانشمندان امیدشان را از بشریت قطع كرده و معتقدند كه علم به جایی رسیده است كه عن قریب بشر به دست علم نابود خواهد شد» و می‏گوید: «یكی از این افراد انیشتین است او معتقد است بشر با گوری كه به دست خود كنده است یك گام بیشتر فاصله ندارد!.»(۲)

اما ما مسلمین خوشوقتیم كه بر خلاف این همه بدبینی‏ها كه در دنیای غرب برای بشریت به وجود آمده ما به آینده بشریت خوشبین هستیم. كه یك حكومت عادل جهانی بر مبنای ایمان، خداپرستی و خداشناسی و بر مبنای حكومت قرآن به وجود می‏آید.(۳)

به راستی آیا این پیشرفت شگفت‏انگیز صنعت و تكنولوژی توانسته است به تمام خواسته‏های جسمی، روحی، فردی و اجتماعی بشر پاسخ كافی بدهد و آرامش و سعادت را برای او به ارمغان آورد و او را از ماورای طبیعت و امدادهای غیبی، بی‏نیاز كند؟ ایشان در كتاب امدادهای غیبی به نقد این تفكر می‏پردازد و می‏نویسد:

این خیال، خیال باطلی است. خطراتی كه به اصطلاح در عصر علم و دانش برای بشریت است از خطرات عصرهای پیشین بیش‏تر و عظیم‏تر است... و این پیشرفت علمی، او را مغرورتر و غرایز حیوانی او را افروخته‏تر نموده است و به همین جهت خود علم و فنّ، امروز به صورت بزرگ‏ترین دشمن بشر در آمده است.(۴)

وضعیت آینده بشریت مسئله‏ای است كه سال‏هاست فكر بشر را به طور جدی به خود مشغول كرده است. ظلم فراگیر و بی‏عدالتی مسابقه تسلیحاتی با تولید روزافزون سلاح‏های مرگبار اتمی، هسته‏ای، میكروبی، شیمیایی و ... آینده را در هاله‏ای از ابهام فرو برده و یأس و ناامیدی جامعه جهانی را در بر گرفته است. با این كه نظریه‏های متفاوت و ناامید كننده‏ای از طرف نظریه پردازان مطرح می‏گردد، ولی اسلام از همان ابتدا با قاطعیت تمام، به عنوان وعده‏ای الهی از آینده‏ای بسیار روشن و درخشان خبر می‏دهد كه با تكامل فكری و عقلی بشر، جامعه‏ای كامل و پاك به نام «جامعه مهدوی» در ابعاد جهانی تشكیل خواهد شد. جامعه‏ای كه در آن از ستم و جنگ و ستیز هیچ اثری نخواهد بود و عصر زندگی واقعی بشر در آن زمان رقم می‏خورد.

مشخصه‏ها و ویژگی‏های جامعه مهدوی

این عالم وارسته با بهره گرفتن از آیات و روایات در بحث عدل كلّی در ابتدا به قطعیت آن اشاره می‏كند و می‏فرماید:

از قرآن مجید استفاده می‏شود كه همه پیامبران الهی ـ صلوات الله علیهم اجمعین ـ كه از طرف خدای متعال مبعوث شده‏اند، برای دو هدف اساسی بوده است:

1. برقراری ارتباط صحیح میان بنده و خالق یعنی توحید كه در كلمه «لا اله الا الله» خلاصه می‏شود.

2. برقراری روابط حسنه و صالحه میان افراد بشر بر اساس عدالت و صلح و صفا و تعاون و احساس و عاطفه و خدمت بنابراین، مسئله برقراری عدالت آن هم با مقیاس بشریت هدف اصلی و عمومی همه انبیا علیهم‏السلام بوده است و مسئله عدالت یك آرزو و خیال نیست یك واقعیتی است كه دنیا به سوی آن پیش می‏رود یعنی سنت الهی است و خدا عدالت را در نهایت امر، بر دنیا حاكم خواهد نمود.

سپس با بهره گرفتن از روایات به ترسیم «جامعه مهدی» می‏پردازد و می‏نویسد:

رسول گرامی اسلام صلی‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله می‏فرماید:(۵) «المهدی یُبعثُ علی اختلافٍ من الناس و الزَّلازل؛ مهدی علیه‏السلام در یك شرایطی می‏آید كه اختلاف در میان بشر شدید و زلزله‏ها برقرار است» (مقصود زلزله‏های ناشی از مواد زیر زمین نیست). اصلاً زمین به دست بشر تكان می‏خورد و خطر بشریت را تهدید می‏كند كه زمین نیست و نابود شود. «فیملا الارض قسطا و عدلاً كما ملئت ظلما و جورا؛ بعد از آن كه پیمانه ظلم و جور پر شد دنیا را پر از عدل و داد می‏كند.»

«یرضی عنه ساكن السماء و ساكن الارض؛ از او هم خدای آسمان راضی است و هم خلق آسمان و مردم روی زمین» بعد فرمود: «یُقَسِّم المال صِحاحا؛ ثروت را به طور عادلانه و بالسویه تقسیم می‏نماید.» «و یملأ قلوب امة محمد غِنیً ویَسعُهم عدلُه، خداوند متعال دل امت اسلام را مملوّ از غنا می‏كند» ؛ یعنی خیال نكن غنا و ثروت، تنها همان ثروت مادّی است. دل‏ها غنی می‏شود فقرها و نیازها و حقارت‏ها و بیچارگی‏ها و كینه‏ها و حسادت‏ها همه از دل‏ها بیرون كشیده می‏شود.

سپس ایشان وضعیت قبل از ظهور و بعد از ظهور را در بیان حضرت علی علیه‏السلام دنبال می‏كند.

وضعیت قبل از ظهور

امیرالمؤمنین علیه‏السلام در نهج البلاغه می‏فرماید:

«حتی تقوم الحرب بكم علی ساقٍ بادیا نواجذها مملؤةً اخلافُها حُلوا رضاعُها علقما عاقبتُها.»(۶) پیش بینی می‏كند كه قبل از ظهور حضرت مهدی علیه‏السلام آشوب عجیب و جنگ‏های بسیار مهیب و خطرناكی در دنیا هست می‏فرماید: جنگ روی پای خودش می‏ایستد، دندان‏های خودش را نشان می‏دهد. مثل یك درنده‏ای كه دندان نشان می‏دهد، شیر پستان خودش را نشان می‏دهد؛ یعنی آن ستیزه جویان و آتش افروزان جنگ نگاه می‏كنند می‏بینند این پستان جنگ خوب شیر می‏دهد یعنی به نفعشان كار می‏كند، اما نمی‏دانند كه عاقبت این جنگ به ضرر خودشان است. «حلوا رضاعُها؛ دوشیدنش خیلی شیرین است»، اما «علقما عاقبتُها، عاقبتش فوق العاده تلخ است».

«اَلا و فی غدٍ و سیاتی غدٌ بما لاتعرفون؛ بدانید كه فردا آبستن چیزهایی است كه هیچ پیش‏بینی نمی‏كنید ولی بدانید هست و فردا با خود خواهد آورد.

وضعیت بعد از ظهور

«یا خذ الوالی من غیرها عمالها علی مساوی اعمالها؛ اول كاری كه آن والی الهی می‏كند این است كه عُمّال و حُكّام را یك‏یك می‏گیرد، اعوان خودش را اصلاح می‏كند و دنیا اصلاح می‏شود؛ «و تُخرِج له الارضُ افالیذَ كبدها؛ زمین پاره‏های جگر خود را بیرون می‏دهد.»؛ یعنی زمین هر موهبتی كه در خودش دارد از هر معدنی و استعدادی كه شما تصور بكنید را بیرون می‏دهد. هر چه تا امروز مضایقه نموده بیرون می‏دهد. «و تُلقی الیه سِلما مقالیدها زمین می‏آید مثل یك غلام در حالی كه تسلیم است كلیدهای خودش را در اختیار او قرار می‏دهد»؛ یعنی دیگر سرّی در طبیعت نمی‏ماند مگر این كه به دست او كشف می‏شود. «فیُریكم كیف عدل السیره؛ آن وقت او به شما نشان خواهد داد كه عدالت واقعی یعنی چه؟» نشان خواهد داد كه این همه كه دم از اعلامیه حقوق بشر و آزادی می‏زنند همه‏اش دروغ است. این همه كه دم از صلح می‏زنند همه‏اش دروغ و نفاق و جو فروشی و گندم نمایی بود. «یُحیی میّت الكتاب والسنة؛ قوانین كتاب و سنت را كه متروك مانده و به حسب ظاهر مرده و از میان رفته است را زنده خواهد كرد» و نیز فرمود «اذا قام القائم حكم بالعدل»(۷) اصلاً حضرت یك لقبی دارد مخصوص به خود كه از مفهوم قیام گرفته شده است آن كه در جهان قیام می‏كند «القائم». اصلاً ما حضرت مهدی علیه‏السلام را با به قیام و عدالت می‏شناسیم.

«و ارتفع فی ایامه الجور؛ جور و ظلمی دیگر در كار نیست». «و امنت به السُبُل؛ همه راه‏ها، راه‏های زمینی دریایی، هوایی امن می‏شود.» چون منشأ این ناامنی‏ها، ناراحتی‏ها و بی‏عدالتی‏ها است، وقتی كه عدالت برقرار شود چون فطرت بشر فطرت عدالت است؛ دلیل ندارد كه ناامنی وجود داشته باشد. «و اخرجت الارض بركاتها؛ و زمین تمام بركات خودش را بیرون می‏آورد.» «ولا یجد الرجل منكم یومئذ موضعا لصدقته و برّه، و هو قوله تعالی و العاقبة للمتقین»؛ آیا می‏دانید ناراحتی مردم در آن وقت، چیست؟ ناراحتی مردم فقط این است كه اگر بخواهند یك صدقه‏ای بدهند و یك كمكی به كسی بكنند یك نفر (مستحق) پیدا نمی‏شود یك فقیر روی زمین پیدا نخواهد شد.(۸)

پی نوشت:

۱. مرتضی مطهری، قیام و انقلاب مهدی علیه‏السلام از دیدگاه فلسفه تاریخ، انتشارات صدرا، تیر 1382، چ 25، ص 13 و 14.

۲. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 18، ص 165 (كتاب سیری در سیره ائمه اطهار علیهم‏السلام ، بحث عدل كلّی).

۳. همان.

۴. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 3، ص 356. (كتاب امدادهای غیبی در زندگی بشر بحث مهدویت در اسلام).

۵. بحارالانوار، ج 5، ص 81 و 92.

۶. نهج‏البلاغه، خطبه 138.

۷. بحارالانوار، ج 52، باب 27، ح 83، ص 338/ ارشاد شیخ مفید، باب 40، فصل 5، ح 7.

۸. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 18، صص 165 ـ 151 (كتاب سیری در سیره ائمه اطهار علیهم‏السلام بحث عدل كلّی)؛ نظیر این بحث در مجموعه آثار، ج 3، ص 358 (كتاب امدادهای غیبی بحث آینده بشریت) آمده است.

اللهم عجل لولیک الفرج

گل نرگس
بــهــار بی گل نرگس شبیه پاییز است
و بـی تــو کل زمانهایمان غم‌ انگیز است
بیــا کـه مـنجمدانه قیام ممکن نیست
بــیــا کـه سهم زمین از بهار ناچیز است
بــه ذوالفـقــار قسم تارومار شد خوبی
بــه ذوالـفقار قسم چنگهایشان تیز است
    شـتـاب کـن و تـــبــر را بــگیـر ابراهیم
که کعبه‌های جنون گِردمان بت آویز است
   دوای بی‌ کسی‌ام واضح است، اما این
دوای ســرزده در انــتــظــار تـجـویز است

 

ما بی صاحب نیستیم

شيخ حيدرعلي مدرس اصفهاني تعریف میکرد:آن وقتها من در مدرسه باقريه حجره داشتم و حجره ام روي نهر واقع شده بود. مقابل حجره مثل کوه، برف و يخ جمع شده بود. از زيادي يخ و شدت سرما، راه تردد از روستاها به شهر قطع شده و طلاب روستايي فوق العاده در مضيقه و سختي بودند.روزي پدرم، با کمال سختي به شهر آمد تا بنده را به سِدِه ( محلي در اطراف اصفهان ) نزد خودشان ببرد؛ چون وسايل آسايش در آن جا فراهم بود. اتفاقاً سرماي هوا و بارش برف بيشتر شد و مانع از رفتن گرديد و به دست آوردن خاکهِ ذغال هم براي اشخاصي که قبلاً تهيه نکرده بودند، مشکل و بلکه غيرممکن بود. از قضا نيمه شبي، نفت چراغ تمام و کرسي سرد شد.

مدرسه هم از طلاب خالي بود؛ حتي خادم، اول شب در مدرسه را بست و به خانه اش رفت. فقط يک طلبه طرف ديگر مدرسه در حجره اش خوابيده بود لذا پدرم شروع به تندي کرد که چقدر ما و خودت را به زحمت انداخته اي. فعلاً که درس و مباحثه اي در کار نيست، چرا در مدرسه مانده اي و به منزل نمي آيي تا ما و خودت را به اين سختي نيندازي؟

من جوابي غير از سکوت و راز دل با خدا گفتن نداشتم. از شدت سرما خواب از چشم ما رفته و تقريباً شب هم از نيمه گذشته بود. ناگاه صداي در مدرسه بلند شد و کسي محکم در را مي کوبيد. اعتنايي نکرديم. باز به شدت در زد. ما با اين حساب که اگر از زير لحاف و پوستين بيرون بياييم ديگر گرم نمي شويم، از جواب دادن خودداري مي کرديم. اما اين بار چنان در را کوبيد که تمام مدرسه به حرکت درآمد.خودم را مجبور ديدم که در را باز کنم. برخاستم و وقتي در حجره را باز کردم، ديدم به قدري برف آمده که از لبه ديواره ايوان بالاتر رفته است؛ به طوري که وقتي پا را در برف مي گذاشتيم تا زانو يا بالاتر فرو مي رفت. به هر زحمتي بود، خود را به دهليز (دالان) مدرسه رسانيده و گفتم: کيستي؟ اين وقت شب کسي در مدرسه نيست. ديدم کسي مرا به اسم و مشخصات صدا زد و گفت: شما را مي خواهم.

بدنم لرزيد و با خود گفتم: اين وقت شب و ميهمان آشنا، آن هم کسي که مرا از پشت در بشناسد، باعث خجالت است. در فکر عذري بودم که براي او بتراشم، شايد برود و رفع مزاحمت و خجالت شود. گفتم: خادم در را بسته و به خانه رفته است. من هم نمي توانم در را باز کنم.
گفت: بيا از سوراخ بالاي در اين چاقو را بگير و از فلان محل باز کن.
فوق العاده تعجب کردم! چون اين رمز را غير از دو سه نفر از اهل مدرسه کسي نمي دانست.
چاقو را گرفته و در را باز کردم. ديدم چراغ برق جلوي مدرسه خاموش شده است، اگرچه اول شب آنرا روشن کرده بودند؛ در عين حال بيرون مدرسه روشن بود و من متوجه نبودم، خلاصه اين که شخصي را ديدم در شکل راننده ها؛ يعني کلاه تيماجي گوشه داري بر سر و چيزي مثل عينک روي چشم گذاشته بود شال پشمي به دور گردن پيچيده و سينه اش را بسته بود کُليجه قهوه اي رنگي ( يک نوع لباس نيم تنه) که داخل آن پشمي بود به تن کرده و دستکش چرمي در دست داشت. پاهاي خود را هم با مچ پيچ محکم بسته بود. { به احتمال بسيار آن شخص از فرستادگان و مأموران حضرت مهدي(عج) باشند نه خود آن حضرت. }

سلامي کردم. ايشان جواب سلام مرا بسيار خوب دادند. من دقت مي کردم که از صدا، ايشان را بشناسم و بفهمم کدام يک از آشنايان ما است که از تمام خصوصيات حال ما و مدرسه بااطلاع مي باشد.در اين لحظات دستشان را پيش آوردند ديدم از بند انگشت تا آخر دست، دو قراني هاي جديد سکه اي چيده شده است که آنها را در دست من گذاشتند و چاقويشان را گرفتند و فرمودند:

« فردا صبح خاکه براي شما مي آورم. اعتقاد شما بايد بيش از اينها باشد. به پدرتان بگوييد اين قدر غُرغُر نکن، ما بي صاحب نيستيم. »
اين جا ديگر بنده خوشحال شدم و تعارف را گرم گرفتم که بفرماييد، پدرم تقصير ندارد؛ چون وسايل گرم کننده حتي نفت چراغ هم تمام شده است.
فرمودند: آن شمع گچي را که بر طاقچه بالاي صندوقخانه است، روشن کنيد.
عرض کردم: آقا اينها چه پولي است؟
فرمودند: مال شما است و خرج کنيد.

منبع:شيفتگان حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ، و برکات حضرت ولي عصر -عجل الله تعالي فرجه الشريف ( حکايات کتاب عبقري الحسان )

زنگ مدرسه

زنگ اوّل ؛ توحید .

دومین زنگ ؛ نبوت و معاد .

سومین زنگ ؛ – چه باشی چه نباشی – عدل است .

و امامت ، گرچه

آخرین زنگ حیات بشری است

ومعلّم ؛ غایب .

تا نیاید و نپرسد که : چه کردید

در آن وقت که غایب بودم

همگی مشروطیم .

سید مهدی شجاعی

جهان در انتظار توست...

بیا بیا گل نرگس جهان برای شماست 
جهان به یمن وجودت به افتخار شماست 
بیا بیا گل نرگس اگر چه بد کردیم
ولی تمام نظرها به لطف و جود شماست
بیا بیا گل نرگس که ندبه میخوانیم 
اگرچه بر دلمان نیست ولی برای شماست
بیا بیا گل نرگس به آسمان سوگند 
قسم به نام و نهادت علی به یاد شماست
بیا بیا گل نرگس زرنجمان تو بکاه 
هزار همت و کاوه فدای راه شماست 
بیا بیا گل نرگس به جان تشنه عشق 
دعا دعای ظهور است که با نگاه شماست
بیا بیا گل نرگس که عهدها خواندیم 
اگرچه هیچ نماندیم ولی به لطف شماست 
بیا بیا گل نرگس و دستمان تو بگیر
که با ظهور وجودت جهان فدای شماست 
بیا بیا گل نرگس که در زلال دلی 
و بین این همه دلها دلی برای شماست 
بیا بیا گل نرگس که کوفیان رفتند 
هزار نامه مصری که جان فدای شماست
بیا بیا گل نرگس تو را به خاک بقیع 
که قلب و روح جهانی به جستجوی شماست
بیا بیا گل نرگس بیا به دعوت یاس 
که دست به پهلو نشسته به انتظار شماست
بیا بیا گل نرگس به مادرت زهرا 
که جان برای شهادت به کربلای شماست
بیا بیا گل نرگس و العجل مولا 
که این نوای هدایت و با نگاه شماست

ای که دستت می‌رسد کاری بکن!

... نگاه می‌کنم به خودم و به دور و برم... سیاهی... سیاهی... شده‌ام مشکی پررنگ... پرکلاغی...

الهی بالحجه؛ العفو

ای که دستت می‌رسد کاری بکن!

تشنه‌ام... تشنه کمی سپیدی که از خویش دریغ کرده‌ام... می‌خواهم بگویم از آنچه در دلم جاری است... اما ... اما نمی دانم چرا گاه که حرف برای گفتن زیاد است نمی توان زبان گشود...نمی دانم راز این قفل شدنهای زبان و دل در چیست؟...

مولایم!مگذار غرق شوم... اینجا میان مردم، در تنهایی...در گناه....با دلی شکسته و شاید با کوله ای از عشق

باید به آهستگی حمل شود،دلم را می گویم چون ترک خورده ... شکستنی ست

صورت خیس از اشکم زیر هجوم داغ یک عشق به سله نشسته، عشقی که هرچه کردم نتوانستم به عمل نشانمش

.چه کنم می دانم ضعیفم ،کوچکم ،خسته ام ...اما باور کن دوستت دارم ...

نمی‌دانم پشت کدامین دیوار این شهرهای آهنی، یاد شما را جا گذاشته‌ام...

دیوارها چقدر بلندند... بلند به اندازه قامت گناهانم... قد و قامت توبه‌هایم آنقدر کوتاه شده که حتی پرچین‌های باغ سرما زده همسایه هم برایم به دیوارهای برجی می‌ماند تسخیر ناشدنی.

آه دلم! که توبه‌هایش مایه خنده فرشته‌ها شده، اما... همان که هیچ آبرویی ندارد پیش خدا... همان که هنوز به عشق جمعه‌هایت زنده است... همان که لحظاتی ست که برای آخرین بار توبه‌اش را ریختم توی جعبه‌ای از امید و دادمش دست فرشته‌ای که برسوندش دست خدا... روی جعبه نوشته شده بود...

«آهسته حمل کنید، محتویات این جعبه شکستنی است».

ای که دستت میرسد! کاری بکن...

پای درس استاد(آسیب عبادت)

و اینبار پای درس حجت الاسلام رفیعی

شیطان دشمن قسم خورده ماست . قرآن می فرماید : شیطان دشمن آشکار شماست . این دشمن هم بیکار نمی نشیند. بیشترین جایی که شیطان پیدایش می شود و به سراغ انسان می آید ، در مسائل عبادی است . خود شیطان می گوید : من در صراط مستقیم به سراغ افراد می آیم . یک سری حربه هایی هم دارد که این حربه های موجب می شود انسانی که در صراط مستقیم است به انحراف کشیده شود . یکی از حربه ها ی شیطان ، تزیین گناه است . کافی است اسم رشوه را هدیه بگذاریم . اسم لااُبالی گری را برادر خواهری بگذاریم . یکی از کارهای شیطان این است که عنوان گناه را تزیین میکند ، طرف را می کوبیم ، غیبت می کنیم ، تهمت هم به او می زنیم و اسم این را ، بحث سیاسی میگذاریم . این شخصیت کوبی است . یا فرض کنید اسم عنوان حرامی را ، یک اسم رنگ و آب داری به آن می دهیم . حربه دیگر شیطان وسوسه است . انسان را تحریک می کند . طبیعتا یکی از مهمترین حربه های شیطان این است که بعد از عمل ، یک جوری این عمل را باطل کند یا حین عمل یک آسیبی را وسط کار وارد کند که آن آسیب عمل را از جایگاه خودش پایین بیاورد . روایت داریم : وقتی مبعث پیامبر شد ، نیروهای شیطان خیلی ناراحت شدند و دور شیطان جمع شدند و گفتند چه کنیم ؟ بت پرستی دیگر تمام شد . یک کسی آمده که مردم را به توحید دعوت میکند . ما دیگر به مردم نمیتوانیم بگوییم : بت بپرستند . چون دیگر از بت کاری بر نمی آید . شیطان تاملی کرد و گفت : اینها که مسلمان می شوند و بت پرستی را کنار می گذارند ، در دلشان حب دنیا هست ؟ گفتند : بله . این ها دنیا را دوست دارند . شیطان گفت : این کافی است . نگران نباشید . بروید و حب دنیا را در دل مردم تشدید کنید تا مال را از راه حرام بدست بیاورند و در راه حرام خرج کنند ، این جوری به آنها لطمه می خورد . بعد از پیامبر هم همین شد . چه ریخت و پاش های مالی که کردند و در حکومت بنی امیه چه اتفاق هایی که افتاد .

 امام سجاد (ع) دعایی بنام مکارم الاخلاق دارد یکی از مطالبی که امام در آنجا بیان می کند این است که وقتی ارزش آن را بیان می کند ، آسیب آنرا هم می گوید . مثلا خدایا من را عبد خودت کن . این یک ارزش است . بعد می گوید : خدا این عبادتم با آسیب عُجب خراب نشود . خدایا به من عزت ده . یک ارزش است . اما خدا عزت من را با کبر قاطی نشود . خدایا من را پیش چشم مردم بالا ببر ولی پیش خودم کوچکم کن . این ها مرزها است . یکی از آسیب ها ، عُجب است . یعنی عمل را بزرگ دیدن . مثلا دو برادر در مراسم احیا می خواهند شرکت کنند . یکی از اول شب مسجد می رود ولی دیگر خواب می ماند و به مراسم احیا نمی رسد . با شرمندگی میگوید : خدایا ما که به مراسم نرسیدیم ولی برادر دیگر می گوید : ما که امشب کارمان را انجام دادیم . اینها را نگاه کن که نرسیدند . او عملش باطل میشود چون عملش را با عُجب درآمیخت . در روایت داریم : گناهی که شما را ناراحت کند بهتر از عبادتی است که شما را به عُجب وادار کند . امام سجاد (ع) در این دعا می گوید : به تو پناه می برم از اینکه گناهم را کوچک بشمارم و عبادتم را بزرگ ببینم . متدینین و مومنین باید حواسشان جمع باشد ، بزرگ شماری عمل ، عجب ، به خود بالیدن . 

 به امام سجاد (ع) میگویند : شما چقدر عبادت میکنید ؟ فرمودند : اینها چیزی نیست . شما عبادت جدم علی را ندیدید . راه کارش هم این است که انسان وقتی کاری انجام می دهد ، دنبال کار بالاتر برود . بگوید : حالا ما یک نمازی خواندیم ولی حضرت علی (ع) هزار رکعت نماز می خواند . ما دو تا زخم هم در جبهه برداشتیم ، امیر المومنین صدها زخم برداشت . فورا روی گزینه های بالاتر بروید . بگویید : تازه ممکن است قبول نشود و از بین برود و شاید عادت باشد . پس همیشه در خوف و رجا باشید . یکی از دانشمندان بنی اسرائیل خواب دید که قیامت شده و گفتند به بهشت برو . همینکه به بهشت رسید ، خدا به او گفت : با رحمت من وارد بهشت شو . به او بَر خورد و گفت : چرا به رحمت تو وارد بهشت بشوم ؟ به عمل خودم وارد بهشت می شوم . خطاب آمد او را برگردانید . خوب چه کار کردی ؟ شصت سال نماز خواندم و روزه گرفتم و تدریس کردم . گفتند : همه این ها را در کفه ترازو بگذارید . یکی از نعمتهای خدا مثل انار را در کفه دیگر ترازو گذاشتند و دید کفه اعمالش بالا رفت و کفه انار پایین آمد . اگر بخواهیم به عمل تو نمره بدهیم که خیلی کم می آورید . کدامیک از اعمال ما میتواند پاسخ یک نعمت مثل گوش و چشم باشد ؟ لذا ما به خدا میگوییم : با عدلت با ما رفتار نکن با فضلت و رحمتت با ما رفتار کن .
برای اینکه در عبادت مغرورنشویم ، راه دیگرش در مسئله نظری و اندیشه این است که وقتی کاری کردیم مثلا حج رفتیم و یا جبهه رفتیم ، بگوییم : از کجا معلوم است حُسن عاقبت باشد . داریم کسانی که در دقایق آخر سقوط کردند . طرح این سوال باعث میشود که انسان کار خودش را بزرگ نبیند . یک بازیکن فوتبال اگر دو تا گل زد نباید بگوید : کار تمام است . زیرا ممکن است در دقایق آخر گل بخورند . هیچ گاه کار را تمام شده نبینید . حالا فکر کنیم از کجا معلوم است این عبادت من قبول شده باشد؟ قبول شدن با صحت فرق دارد . شاید عادت بوده است . این ها باعث میشود انسان جایگاه عملش را برتر نبیند .
یکی دیگر از آسیب های عبادت که قرآن روی آن دست گذاشته است منت گذاشتن و آزار است . قرآن می فرماید : صدقات خودتان را با منت و آزار دادن باطل نکنید . افرادی خدمت ائمه می رسیدند و کارشان را با آب و تاب تعریف می کردند . می گفتند : ما شیعه خالص شما هستیم . ائمه می فرمودند : شیعه خالص ، ابوذر و مقداد بودند . شما باید بگویید امید داریم از شیعیان شما باشیم . گاهی اوقات عملی خوبی صادر می شود بعداً با منت گذاری و آزار دادن آن را باطل می کنیم . در قرآن داریم : عده ای که مسلمان می شدند بر سر پیامبر منت میگذاشتند و قرآن می فرمود : ما باید بر سر شما منت بگذاریم . ما چند جور آزار داریم . خدا آزاری ، پیامبر آزاری ، امام آزاری ، مردم آزاری و خود آزاری . یکی از مصادیق خدا آزاری این است که ادعا کند بنده ی خداست ، روزی خدا را بخورد اما در خانه دیگری را بزند . یکی دیگر از مصادیق خدا آزاری این است که من حدود الله را بشکنم زیرا خدا هم مرزهایی دارد و آن طرف بروم . قرآن می گوید : ای مردم از خدا و پیغمبر جلو نیفتید . وقتی خدا می گوید : حلال است چرا شما می گویید : حرام است ؟ حرام خدا را حلال کنید . وقتی خدا دستوری را داد کسی که به این دستور بی توجهی می کند ، این خدا آزاری است . پیامبر آزاری هم داریم . پیامبر فرمود : کسی که حضرت فاطمه (س) را آزار دهد ، من را آزار داده است . هرکس مومنی را آزار بدهد ، من را آزار داده است . شما وقتی مومنی را خوار می کنید ، یعنی ائمه را خوار کرده اید . هرکس مومنی را شاد کند ، خدا را شاد کرده است پس عکس آن هم صادق است . خدا در قرآن می فرماید : کسانیکه خدا و پیامبر خدا را آزار دهند و کسانیکه مردها و زنهای مومن را آزار میدهند ، لعنت خدا بر آنها باد . مصادق آزار بسیار است . مثل تهمت زدن ، غیبت کردن و بُردن آبروی مردم و ...این آزار باعث میشود عمل ما ، از جایگاهش پایین بیاید .

در روایت صریح داریم : آفت عبادت ریا است . ریا قصد می خواهد . اگر کسی کاری را انجام داد به قصد اینکه مردم خوششان بیاید و خدا را کنار زد ، این ریا میشود . فردی به امام باقر (ع) گفت : کاری که میکنم و مردم مرا تشویق می کنم ، خوشم می آید . آیا این ریا است ؟ آقا فرمودند : خیر . تشویق با ریا فرق می کند. خوش آمدن از تعریف مردم غیر از ریا است . ریا این است که انگیزه ی عمل من غیر الهی باشد و این قصد می خواهد . نشانه ریا کار این است که در جلوی مردم نشاط دارد ولی وقتی تنهاست کسل است . در خانه نماز صبح را سی ثانیه میخواند ولی در مسجد طولانی تر چند می خواند . این ریا است . ریاکار انتظار تشویق دارد و از انتقاد بدش می آید . با لفظ چیزی عوض نمیشود . بعضی ها می گویند : ریا نباشد ، من این کار را کردم . این حتما ریا است . خدا به پیغمبر گفت : پیغمبر ، تو دعوتت را برای خدا بکن . شما کار را برای خدا بکنید . خدا خودش آن را بزرگ میکند . خدا عزت میدهد و این بهتر از غرور است و غیر از خدا کسی نمی تواند عزت بدهد .

زود قضاوت کردن،ممنوع!

یك مرد جوان در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود.
چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت ، كتابی خریداری كند. همراه كتاب ، یك بسته بیسكویت هم خرید.
او بر روی صندلی دسته دار نشست و در آرامش شروع به خواندن كتاب كرد. در كنار او یك بسته بیسكویت بود و در كنارش مردی نشسته بود و داشت روزنامه می خواند.
وقتی كه او نخستین بیسكویت را به دهان گذاشت ، متوجه شد كه مرد هم یك بیسكویت برداشت و خورد. او خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت . پیش خود فكر كرد: «بهتر است ناراحت نشوم، شاید اشتباه كرده باشد.» ولی این ماجرا تكرار شد. هر بار كه او یك بیسكویت برمی داشت، آن مرد هم همین كار را می كرد . این كار او را حسابی عصبانی كرده بود ولی نمی خواست واكنش نشان دهد . وقتی كه تنها یك بیسكویت باقی مانده بود ، پیش خود فكر كرد:«حالا ببینم این مرد بی ادب چه كار خواهد كرد؟ مرد آخرین بیسكویت را نصف كرد و نصفش را خورد.
این دیگه خیلی پررویی می خواست! او حسابی عصبانی شده بود. در این هنگام بلندگوی فرودگاه اعلام كرد كه زمان سوار شدن به هواپیماست . آن مرد كتابش را بست ، چیزهایش را جمع و جور كرد و با نگاه تندی كه به مرد بغل دستی اش انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت .
وقتی داخل هواپیما روی صندلی اش نشست ، دستش را داخل ساكش كرد تا عینكش را داخل ساكش قرار دهد و ناگهان با كمال تعجب دید كه جعبه بیسکویتش آنجاست ، باز نشده و دست نخورده!
خیلی شرمنده شد!! از خودش بدش آمد... یادش رفته بود كه بیسكویتی كه خریده بود را داخل ساكش گذاشته بود. آن مرد بیسكویتهایش را با او تقسیم كرده بود ، بدون آنكه عصبانی و برآشفته شده باشد...

الی متی احار فیک یا مولای...

آقا اجازه دل زده ام از تمام شهر...

بي تو دلم گرفته از اين ازدحام شهر...

آقا اجازه دست خودم نيست

...خسته ام..

در درس عشق من صف آخر نشسته ام

در اين کلاس ، عاطفه معنا نمي دهد

اين جا کسي به پاي تو بر پا نمي دهد

آقا اجازه بغض گرفته گلويمان

 آن قدر رد شديم که رفت آبرويمان..

 

******************************

مژده                                                              مژده

لینک صوتی جشن بزرگ "آغاز عهد" با سخنرانی استاد رائفی پور

دانلود کنید. 

پای درس استاد(راز ذریه)

قسمت کوتاهی از سخنرانی "آقای رائفی پور" با موضوع "راز ذریه و نسل"

بهتون پیشنهاد میکنم حتما گوش بدید.

کلیک کنید.

دعوت به همکاری

                                                 توجه                                      توجه

*نشریه مهدوی،دانشجویی و طنز قدر مطلق در راه است.*


از تمامی دوستان و عزیزان علاقه مند به همکاری در نشریه قدر مطلق سنا ویژه "آغاز امامت امام زمان(عج)" دعوت می شود تا مطالب خود را ترجیحا در قالب سرفصل ها و موضوعات ذیل حداکثر تا تاریخ 90.10.5 به آدرس پست الکترونیکی سنا به نشانی kanoonsana@gmail.com ارسال نمایند.

موضوعات:

1.علمی و پژوهشی:

الف:امام عصر(ع) در دعاهای وارده از جمله دعای ندبه،زیارت جامعه کبیره،زیارت ناحیه مقدسه و....

ب:مقوله انتظار در علم روانشناسی

ج:امام عصر(ع) در آیات و روایات

د:بررسی علم در دین

ه:من شیعه شناسنامه ای یا واقعی؟

2.نقد و طنز فرهنگی

الف:صدا و سیما و مهدویت

ب:جامعه مهدوی ما!!!!

3.پند اخلاقی

4.متون و اشعار مهدوی

5.معرفت مهدوی:

الف:معرفت افزایی امام عصر

ب:انتظار و وظایف منتظران

ج:آخرالزمان

د:متنی ویژه آغاز امامت امام زمان(عج)(9 ربیع الاول)

ه:دشمن شناسی و جنگ نرم

6.وقایع روز و معرفی فعالیت های سنا(از عهد سال گذشته تا امسال)

7.نقد اجتماعی دانشگاه

الف:دانشجو و فعالیت فرهنگی(درس با انتظار منافاتی با هم دارند؟؟)

ب:امام زمان(عج)در دانشگاه ما....

8.مناجات

می دانی؟

آقا نشانی ات شده گم، آه می دانی؟
آقا هوای تورا باد برد، می دانی؟
آقا همه تورا فراموش کرده اند اینجا
در کوچه های خالی و بی عبور، می دانی؟
در حاشیه های دفتر شعرم سکوت بی معناست
اینجا پر از هوای بودن توست ،می دانی؟
صدای بغض من از هر سکوت بالاتر
اینجا صدای شعر من از توست،می دانی؟
این بند بند شعر من پر حرفهای تو خالیست
اینجا فقط نیاز حضور توست،می دانی؟
دوباره دفتر شعرم شعله می کشد از تو
دلیل آتش آن را فقط تو می دانی
بیا امید من و صبح روشن شادی
بیا که چشم همه روبه توست ، می دانی؟

 

یک فایل صوتی زیبا و کوتاه از حجت السلام علیرضا پناهیان

 دانلـــــــــــــــود کنیـــــــــــــــــــد

پای درس استاد

 بندگی در آینه کلمات امام حسین(ع)


بندگی یعنی دست در دست ولی خدا گذاشتن و در مسیر بندگی خدا قرار گرفتن با معیت ولی خدا . اگر پیام غدیر درست دریافت می شد حادثه ی کربلا بوجود نمی آمد . اگر پیام غدیر درست دریافت می شد مردم این همه مشکلات در زندگی نداشتند . یعنی مردم این قدر ظرفیت پیدا می کردندکه مشکلات را مشکل نمی دیدند زیرا پیام غدیر قبل از اینکه پیام ولایت باشد پیام بندگی است . پیام غدیرهمان سخنان امام رضا (ع) است که بندگی قلعه ی امن الهی است . این قلعه ی امن یک صراط مستقیم هم بیشتر ندارد . در روز غدیر خم خدا فرمود : من امروز دین را بر شما تمام و کامل کردم . قرار است که ما با امام حسین ( ع) در کرب و بلا زندگی کنیم . داده ها ، نداده ها و گرفته های الهی امتحان است . داده های الهی مسئولیت آور است ، نداده های الهی حکمت آمیز است ، گرفته های الهی هم تربیت بخش است . اگر انسان قرار است که در روند زندگی دستش در دست ولی خدا باشد ، شرایطی دارد . هر کس می خواهد با امام حسین (ع) این مسیر را بیاید باید شرایطی داشته باشد . هر دانشگاهی برای گزینش استاد و دانشجو شرایطی دارد . مدرسه ی کرب و بلا (زندگی ) هم گزینش دارد و اِلا شما تماشاچی می شوید . کسانی که در کربلا با امام حسین (ع) نبودند تماشاچی بودند. شهید آوینی تعبیری دارد که کربلا در مسیر زمان جاری است . هر کس پیام غدیر را دریافت نکرده باشد در بین دوراهی کوفه و کربلا گیر می کند.  در زندگی ما دائما دو راهی وجود دارد . در ازدواج ، انتخاب ، ارتباطات و معاملات دو راهی داریم . اگر کسی دستش دردست امام نباشد به حق جلوه ی باطل نما هم می دهند . 

یکی از تلاش های امام حسین (ع) این بود که مردم سخنانش را بشنوند . خدا گوش و چشم را به ما داده و هرکدام مسئولیتی دارند. یکی از کارهایی که خط باطل می کند این است که ارتباط چشم و گوش ما را با حق ببندد . در تاریخ اسلام داریم که هنگام ظهور اسلام دم دروازه ی  مکه می ایستادند و به مردم پنبه می دادند تا هنگام طواف خانه ی کعبه صدای رسول اکرم را نشوند زیرا سخنان حق روی انسان تاثیر می گذارد . عمروعاص به معاویه می گوید که اگرمی خواهی با علی دست و پنجه نرم بکنی باید سه کار بکنی . یکی کاری بکنی که جوانها صورت علی را نبینند و دیگر اینکه حرفهای او را نشوند و دیگر اینکه برای او شایعه پخش کنی . 

یکی از علتهای کشتن امام حسین (ع) بخاطر بُغضی بود که از شایعات در دل امیرالمومنین آمده بود. امام حسین در روز عاشورا امام حسین (ع) می گفت که مگر نمی دانید پدر بزرگ من پیامبر و مادرم زهراست ؟ دشمنان گفتند : بله . امام فرمود :پس چرا قصد ریختن خون من را کرده ای ؟ آنها گفتند : بخاطر بغضی که از پدرت علی داریم. این بغض بخاطر دروغ ها و شایعات بود. امام حسین (ع) در روز عاشورا بعد از نماز صبح تا عصر عاشورا دوازده مرتبه سخنرانی کرد . آیه ده سوره ی تبارک می فرماید : اگر ما کمی اهل شنیدن و تعقل بودیم الان جهنمی نمی شدیم . در قرآن داریم که بشنوید . الان در روضه های امام حسین (ع) گریه برقرار است اما شنیدن به اندازه ی گریه کردن مهیا نیست . پس اولین شرط برای اینکه ما بخواهیم همراه امام حسین (ع) در کرب و بلای زندگی مان باشیم این است که ما اهل شنیدن باشیم . امام حسین (ع) وقتی خواستند از مدینه در صبح 28 رجب حرکت کنند فرمودند : هر کس اهل جود و بخشش جان است ( انسان خسیس نمی تواند همراه امام حسین (ع) باشد . خسیس بودن فقط در مال نیست در جان و آبرو هم هست) و در این جان دادن خالص باشد با ما آماده ی کوچ  کردن باشد. ما بعد از نماز صبح حرکت    می کنیم . در بعضی مواقع به ما می گویند که از جان یا مال خودت بگذر . شرط دوم این است که خدا می فرماید : این کتاب هدایت کننده و روشن است . هر کس می خواهد این کتاب او را راهنمایی کند باید به غیب ایمان داشته باشد . امام حسین (ع) می گوید که هرکس با ما می آید باید ایمان به غیب داشته باشد . هر کس ایمان به غیب دارد دنبال معلم غیب شناسی می گردد. و امام حسین (ع) معلم غیب شناسی است . امام که از مدینه حرکت کردن هزار نفر به دنبال ایشان بودند . مردم ظاهر را در این می دیدند که امام با یزید می جنگد و حکومت را بدست می گیرد و آنها به حکومت می رسند . بنابراین کسانی که باطن این کاروان را نمی دیدند از کاروان جدا می شدند زیرا از کاروان بوی خون و مرگ می آمد . در کرب و بلای زندگی ما دائم امتحان است . امتحانات پشت سرهم است و ما سِّر امتحانات را هم نمی فهمیم و به خدا معترض می شویم . کسی که ایمان به غیب داشته باشد با اینکه نمی فهمد ، می گوید که این کار سِّر دارد و از امام  می پرسد . تمام موفقیت ما این است که دنیا را با آخرت ببینیم و آخرت هم غیب است

بنا به نقلی امام حسین (ع) از لابلای دوانگشت شان جای شهدا را در غیب نشان دادند . چون آنها ایمان به غیب دارند . کسانی که ایمان به غیب نداشتند امام حسین (ع) را ترک کردند و به سمت زن و بچه هایشان رفتند و دنیا را بزرگتر دیدند. در این جنگ امام وعده ی دنیایی به کسی نداد و وعده های آخرتی وغیبی دادند. وقتی علی اکبر به امام گفت که عطش دارد من را می کشد و سنگینی اسلحه من را از پای درمی آورد . امام زبان علی اکبر را در دهان گرفت تا هم لب او را ببوسد و هم به او بفهماند که پدرهم تشنه است  و فرمود : تو از حوض کوثر سیراب می شوی . وقتی علی اکبر شهید شد ، گفت : جدم بالای سرمن آمد تو دیگر غصه ی تشنگی من را نخور . من سیراب شدم. پس ما باید ایمان به غیب خودمان را قوی کنیم . امام صادق (ع) می فرماید : هرچه ایمان مومن بالاتر برود کفه ی بلایش بالاتر می رود. پس اهل شنیدن ، تعقل و ایمان به غیب باشیم . 

حجت الاسلام و المسلمین ماندگاری

نسخه هایی از زبان بزرگان

 وقتی رادیاتور ماشین جوش می آورد ، سریع کنار می زنید و متوقف می شوید . ما هم وقتی عصبانی می شویم ، باید کنار بزنیم . باید توقف کنیم . روایات می گویند : باید سکوت کنیم .

حضرت علی (ع) می فرماید : خشم و غضب و عصبانیت خود را با سکوت درمان کنید . درمان آن سکوت است .

بعد انسان باید یک آب سردی به سر و صورتش بزند . اینکار هم در کاهش عصبانیت موثر است . مثل یک دیگ پر از آب جوش روی اجاق است که اگر شما یک لیوان آب سرد روی آن بریزید از جوش می افتد . البته این کارکافی نیست . سعی کند یک جابجایی هم انجام بدهید . وقتی در خانه عصبانی می شوید چند ساعتی از خانه بیرون بروید . در محل کار که عصبانی می شوید ، دو ساعتی مرخصی بگیرید و ار محیط کار دور شوید . این جابجایی در آرامش انسان موثر است . عصبانیت و خشم مثل کیف قاپ است . کیف قاپ می آید کیف شما را به هرقیمتی که هست بزند ولو به آسیب دیدن شما و ضرر شما هم باشد . عصبانیت کیف قاپ است و می آید که سرمایه معنوی شما را به هر قیمتی که هست ، بزند . شما همان برخوردی را که با کیف قاپ می کنید با عصباینت هم بکنید . سریع جا خالی می دهید و جابجا می شوید . در اینجا هم انسان باید جابجا بشود و این هم کافی نیست . باید وقتی از خانه بیرون می روید ، در فکرتان ، ماجرا را دنبال نکنید و پرورش ندهید . به نقاط مثبت طرف فکر کنید . اگر خدمتی به تو کرده ، به خدمات او فکر کنید . روی نقطه های منفی خودت تامل کن . روایات می گویند : هرچه به سر خودت می آید ریشه اش در زیر سر خودت است . دنبال چیز دیگری نگردید . قرآن صریح میگوید : هر بدی که به شما می رسد ، ریشه اش در خودت است . لغزش و خطایی کرده ای حالا توسط این آقا چوبش را می خورید . خودت را ملامت کن . اگر این چهار مورد را رعایت کنید ، خیلی موثر است .

امضا:حجت الاسلام والمسلمین رنجبر

Image Detail